به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ساری، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس و در سالروز شهادت شهید «مصطفی امینی» زندگینامه و وصیتنامه این شهید را از نظر میگذرانیم.
زندگینامه شهید:
پدرش «ابوالحسن»، کشاور بود و مادرش «لیلا»، بانویی خانه دار. «مصطفی» دوّمین ثمره این زوج زحمتکش و مؤمن بود که در سال ۱۳۳۹ قدم به کاشانه آنها نهاد. مصطفی کودکی بیش نبود که نزد آقای «مصطفیان» که از «نجفآباد» اصفهان آمده بود، نماز و قرآن آموخت.
دوره ابتدائی مصطفی در دبستان زادگاهش «چالکش» از توابع تنکابن طی شد. سپس با گذر از مقطع راهنمایی در روستای «لَشتو» تنکابن، تحصیلاتش را در رشته اقتصاد در دبیرستان این شهر از سر گرفت.
البته ناگفته نماند که او به جهت تحصیل در مدرسه شبانه، روزها در مغازه مکانیکی مشغول به کار بود.
«مرتضی» از برادرش اینگونه روایت میکند: «خیلی منظم بود. همیشه در پوشیدن لباس رعایت میکرد. حتّی در خانه هم ندیده بودم که او لباس اُتو نکشیده بپوشد. اواخر شهادتش، یک موتورسیکلت خریده بود که به ندرت میشد روی آن، خاک پیدا کرد.»
مصطفی بعد از عضویت در سپاه تنکابن، در واحد پرسنلی این پایگاه به انجام وظیفه پرداخت. در سال ۱۳۶۲ راهی منطقه عملیاتی والفجر ۶ شد که منجر به عارضه شیمیائی و انتقالش به بیمارستان سرخحصار تهران شد. او در آخرین اعزامش در ۲۲ اسفند ۱۳۶۳، با حضور در عملیات بدر جامه سرخ شهادت را به تن کرد. جسم پاکش نیز بعد از هفت روز با وداع همسرش «خورشید» و تنها یادگارش «مجتبی»، در بوستان شهدای تنکابن آرام گرفت.
روایت ۲ خاطره از همرزم شهید:
«مرتضی کوده حاتمیان» میگوید: «یک بار به همراه «سهراب غنمی» و «اسماعیل مرادخانی» و مصطفی به اهواز رفتیم. گفتم: بیایید کنار این بلوار با هم عکس بگیریم. سهراب اول پیش اسماعیل ایستاد. اسماعیل گفت: هر کس کنار من بایستد، شهید میشود. سهراب خندید و گفت: من زن و بچه دارم. بیا مصطفی، تو کنار اسماعیل بایست! آن روز مصطفی کنارش ایستاد و ما با هم عکس گرفتیم. مدتی نگذشت که مصطفی به شهادت رسید.»
«چون ما برای آموزش غوّاصی به سدّ دزفول رفته بودیم، مدتی از هم جدا شده بودیم. بعد که مجدّد به هم ملحق شدیم و او را دیدم، چهرهاش حالت خاصی داشت. گفتم: باید با هم کُشتی بگیریم. گفت: نه! گفتم: پس برایم دعا کن! تو مقبول درگاه خدا شدی. فردای آن روز، در حین عملیات و در پاسگاه ترابه که به او خیره شده بودم، ذرّهای شک نداشتم که شهید میشود؛ و لحظهای بعد در مسیر حرکت، قایقش مورد حمله دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید.»
وصیتنامه شهید:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
«لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرایته خاشعاً متصدعاً من خشیه الله و تلک الامثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون»
آیا چه دل سنگ و مهر خوردهای است که از این آیه بدنش به لرزه در نیاید براستی اگر نمیلرزید همان کسانی هستید که مهر قهر ظلمت خدا بر دهان شماست.ای مردم شهیدپرور و مسلمانان ایران گوش به فرمان ولایت فقیه باشید که کشتی نجات شماست گوش به فرمان امام بزرگمان باشید که اوست که میتواند شما را رهبر باشد بفکر آخرتتان باشید.
آیا توشهای برای آخرت جمع کردهاید. مگر کسی که به مسافرت میرود با دست خالی میرود آن هم چه مسافرتی ملاقات با خدا با پیامبران، امامان آیا با دست خالی شرمنده نخواهد شد؟ در جواب خدا چه حرفی دارید آیا میگوئید نمیدانستم مگر کسی به شما نگفت آیا محکوم درگاه الهی نخواهید شد.
چرا که آن موقع دیگر پرونده شما پیش خداست اوست که از دورن شما نیز اطلاع دارد تا دیر نشده موانعی که در راه شهادت از میان بردارید؟ خدایاای معبودم و مشعوقم و همه کس و همه کاره ام نمیدانم در برابر عظمت تو چگونه ستایشت کنم، ولی همین قدر میدانم که هر کس تو را شناخت عاشقت شد و هر کس عاشقت شد دست از همه چیز شسته و بسوی تو میشتابد و این را به خوبی در خود احساس کرده و میکنم.
خدایا این وصیتنامه را در حالی مینویسم که با کولهباری از گناه ره به هیچ جا نبردهام و فقط شرمنده و درماندهور به درگاه تو آوردهام. زیرا که در رحمت تو همیشه باز است و لطف و مهر تو چنان عظیم است که با این کولهبار عظیم گناه باز بندهات را میبخشی و او را میپذیری.
خدایا تو خود شاهدی که از روزی که خود را شناختم تو را نیز شناختم بسویت شتافتم و تا آنجا که برایم امکان داشت در راه تو کوشیدم ما برای خدا به جنگ میرویم و امید آن داریم که صدام و صدامیان را نابود کنیم.
من از شما مردم همیشه در صحنه و قهرمان ایران خواهانم که پشتیبان امام و جبههها باشید. من به جبهه میروم برای جنگ با کفار و دفاع از آب و خاک و ناموسم انشاءالله تا پیروزی نهائی ایران در جبهه بمانم با کفار جنگ کنم همانطور که امام در سخنرانیهای مکررشان فرمودند که بایستی همگی در جبههها حاضر باشیم و با صدام و آمریکای جنایتکار بجنگیم و آنها را شکست داده و کمر ابرقدرتهای بزرگ را خرد کنیم اگر شهید شدم که همنشین حسین (ع) و ائمه اطهار (ع) میباشم و هر چقدر بکشیم از کفار باز هم برای نجات اسلام است باز هم بگفته امام امت بهشتی هستیم و هر دو حال ما پیروزیم این بنده گناهکار هم اکنون به خواست خالقم که در هم کوبنده ظالم و ستم میباشد به جبهههای حق علیه باطل میروم تا شاید نظر لطف حق باشد مقداری از دین خود نسبت به اسلام را اداء کرده و قبول درگاهش گردد و به مهمانی بسیار عظیم و با شکوه پروردگار با لطف و کرمش راه یابم اگر لیاقت آنرا داشته باشم و خواستهام از مؤمنین صالح و عابد این است که به فکر دین خدا باشند تا هم در این دنیا و هم در آخرت رستگار شوند و از صراط مستقیم منحرف نگشته و به گروههای چپ یا راست روی خوش نشان ندهند و بدانید که «الدنیا مزرعه الاخره» این دنیا وسیلهای یا کشتزاری [] است برای رسیدن به آخرت و دل از تجملات دنیا بر کنید و به فکر راه آخرت باشید و به فرمان خدا گردن نهید، باشد که رستگار شوید.
امروز شهید آگاهانه و با سلاح ایمان و با قدرت الله اکبر برتر از همه سلاحها و قدرتهاست راهش را انتخاب کرده که نتیجه این انتخاب «فزت و رب الکعبه» است که خداوند انشاءالله روزی همه افراد آرزومند راهی نصیب کند که بزرگترین پیروزی در پیشگاه خداوند است پیامی دارم برای مردم قهرمان و شهیدپرور ایران که گوش به فرمان نائب الامام خمینی بت شکن باشید و نگذارید که آینده شما تاریک شود و دشمنان زیادی از هر طرف و طبقه دارید. این اهریمنان نقشههای خطرناکی برای نابودی شما اجرا میکنند و ایادی استعمار خوابهای عمیقی برای شما دیدهاند خوابهای خیلی عمیق برای اسلام و مسلمانان دیدهاند شما فقط در سایه الهی میتوانید [] این مفاسد و مشکلات را از سر راه خود بردارید و نقشههای استعماری آنان را خنثی کنید.
برادران و خواهران مسلمان زندگی روشن بخش و سازنده انسانی جزء کوشش و مبارزه برای تکامل و بهتر زیستن معنای دیگری ندارد. خوردن و خوابیدن ساختن و ویران کردن شبانه روز برای شکم دویدن را نتوان زندگی شرافتمندانه انسانی نامید. سومین پیشوای انقلابی شیعیان حضرت حسین بن علی (ع) زندگی را جزء عقیده و جهاد نمیداند جهاد در راه یاری ستمدیدگان جهاد در راه سرکوبی و نابودی ظلم و ستمکاران و بالاخره جهاد با نفس که در مرتبه اول اهمیت بوده و به فرموده پیامبر عالیقدر اسلام جهاد اکبر است.
پدر و مادر عزیز و گرانبها و دوستان خوبم که همیشه مرا از راههای دنیائی و از مسیر شیطان نجات داده و بسوی راه الله میخواندید اکنون با دعای شما به جبهه جنگ میروم تا انشاءالله بتوانم قدمی را در راه انقلاب که پیوند با همان راه حضرت مهدی (عج) است برداشته باشم و اسلام هم در انتها با نثار جان باقی میماند و میبینم که بهترین یاران امام و امت امروز رو به سوی کربلای حسین (ع) میآورند و شهید میشوند و رزمندگان امام و امت و اسلام هم در جبههها خون خود را نثار میکنند و همچون حسین، مظلوم وار مقاومت مینمایند ان شاءالله که درس عبرتی باشد برای آیندگان.
از همه مسلمین، خواهران و برادران میخواهم هر کاری را که انجام میدهید هر سخنی که میگوئید و حتی راه رفتن شما برای خدا باشد. نفاق، دروغ، غیبت و حسادت را از خود دور کنید و برادروار زندگی کنید باز تکرار میکنم هر خطائی و هر لغزشی که از من دیدید به اسم اسلام و مکتب و دولت نگذارید، چون کار خطا از من سر زده و مرا ببخشید و برایم دعا کنید تا در این راهی که قدم نهادهام در پیش حسین بن علی (ع) سربلند باشم و از شما مسلمانان میخواهم که امام را تنها نگذارید و امام و اسلام و رزمندگان را دعا کنید و در نمازهای جماعت و نماز جمعه شرکت کنید و در نمازهای شب برای طولانیتر شدن عمر امام و یاران وفادار امام دعا کنید تا این انقلاب اسلامی را به حضرت مهدی (عج) تحویل دهید و در ضمن از همه مردم مسلمان و شهیدپرور ایران و خانوادهام خداحافظی میکنم و امیدوارم که مرا ببخشید.
فرزند کوچک شما مصطفی امینی.
بالاترین درجه بندگی خدا اخلاص در عمل است.
وصیتی دارم با همسرم:
سلام علیکم
همسرم! امیدوارم در زندگی موفق باشید و همیشه راه شهدا را ادامه دهید تا شهدا از شما خانواده رضایت داشته باشند.
همسرم! مسئولیت بزرگی بر دوش دارید که مهمترین آن این است که جای خالی من را پر و کمبودهای عاطفی و احساسی را جبران کنید و شما باید از حضرت زینب (س) آن اسطوره مقاومت و ایثار و مجاهدت درس بگیرید و با پرورش اسلامی خودت و توصیه به خانوادهات به راه شهدا خود، نیز آماده برای شهادت باشند و شما باید افتخار کنید که شما را همسر یک شهید بنامند باید بسیار مسرت بخش و شادی آور باشد که شما را در شمار یکی از پیروان ناچیز حضرت فاطمه (س) قلمداد کنند. رسالت و نقش زن در جامعه اسلامی بسیار مهم است. اگر در جامعهای مادران و فرزندان و همسرانشان را و همه یکدیگر را به جنگ و شهادت در راه خدا تشویق کنند دیگر امکان ندارد که این جامعه به ذلت و بدبختی و استعمار تن دهد.
همسر عزیزم صبر و تحمل را پیشه کنید و مبادا که شهادت عزیزتان خدای نکرده باعث شود که کفران نعمت شود و این عظمت انقلاب خودتان را درک کنید و بدانید که این ابرقدرتها را باید به زانو در آورید.
این انقلاب خونهایی زیادی از ما گرفته و باز هم خواهد گرفت روزی نیست که دهها شهید در جبهه نداشته باشیم شما باید در پشت جبهه به فکر جبهه باشید و سربازان و پاسداران را کمک و همکاری کنید به دنیا دل نبندید سعی کنید به هر ترتیبی که میتوانید در حرکت انقلاب مؤثر باشید.
امید است که پس از پیروزی شرافت آفرین برای ملت و پس از زحمات طاقتفرسا در راه هدف و عقیده روسفید و سرافراز به پیشگاه مقدس ربوبی وارد و مورد رحمت خاصه واقع شوند. شک نیست که همه باید این راه را برویم و بسوی حق و سرنوشت خویش بشتابیم پس چه سعادتی بالاتر از آنکه در حال جهاد با دشمنان اسلام و خدمت به حق این راه طی شود و چه سعادتمند بودند این شهیدان که دین خود را به اسلام و ملت شریف ایران ادا نموده و به جایگاه مجاهدین و شهدای اسلام شتافتند دیگر وقت شما را نمیگیرم و از شما تقاضای رضایت میخواهم. همسرم در این مدت زندگی بسیار شما را ناراحت و فشار زندگی داده ام و من از شما میخواهم که مرا ببخشید و از شما طلب رضایت میخواهم.
(روایت) هر عمل نیکی که از آن رضای خداوند تعالی خواسته نشود زشتی ریا و خودنمایی بر آن باز است و نتیجهاش جزای بدی میباشد.
حضرت صادق (ع) فرمود: کار خودتان را همیشه برای رضای خدا انجام دهید نه برای مردم، زیرا هر کاری که به خاطر خدا انجام داده شود پس آن برای خداست و آنچه که برای مردم به عمل آید سپس آن پس خدا نمیرود. بالاترین درجه بندگی خدا اخلاص در عمل است.
خداحافظ به تو ای همسرم. امیدوارم در تمام مرحله زندگی موفق باشید.
مصطفی امینی
انتهای پیام/