به گزارش دفاعپرس از خرم آباد، «علیحسن نوری» سال ۱۳۴۲ در شهر بروجرد به دنیا آمد، سه ساله بود که پدرش را از دست داد و تحت تربیت مادرش رشد کرد و بزرگ شد.
از کودکی در مراسمهای دینی شرکت میکرد و فرائض عبادی را با علاقه انجام میداد، تحصیلاتش را تا پایان دوره متوسطه ادامه داد و دیپلم گرفت، سال ۱۳۶۰ ازدواج کرد و صاحب یک دختر و یک پسر شد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت رسمی سپاه پاسداران درآمد و به جبهههای جنگ اعزام شد، در طول مدت حضورش در جبهه، در عملیاتهای مختلفی شرکت کرد و حضور موثری در این عملیاتها داشت. در حالی که نیروهایش زخمی و شهید شده بودند، هجمه دشمن گستردهتر و حلقه محاصره تنگتر شده بود، یک تنه مقابل چند گردان ایستاد. بعثیها به چند متری علیحسن رسیده بودند، او مهماتی نداشت، خاک و سنگ و کلوخ از روی زمین برمیداشت و به سمت دشمن پرتاب میکرد.
قبل از عملیات با همه رزمندگان صحبت می کرد و تاکید می کرد تا شجاعانه و برای رضای خدا در مقابل دشمن بعثی مقاومت کنند.
فرمانده سپاه حضرت ابالفضل (ع) استان لرستان درباره شهید علی حسن نوری در خاطراتش آورده است: «شهید نوری اسوه تبعیت و ولایتمداری بود و آخرین حرفم به علیحسن نوری این بود: «علی حسن مقاومت کن» و او یک تنه ایستاد تا تیر بر پیشانیاش نشست و آخرین شهید سپاهش شد. شهید علی حسن نوری برای رضای خدا و دفاع از مرز و بوم کشورش به جبهههای حق علیه باطل اعزام شد و عاشقانه به دیار معبود شتافت و به شهادت رسید.
پیکر پاکش همراه با پانزده نفر از همرزمانش بر روی تپه قمیش سلیمانیه عراق ماند، بعد از چند سال به کشور بازگشت و در بروجرد به خاک سپرده شد.»
فرازی از وصیتنامه شهید «علیحسن نوری»
سخنی با برادران پاسدار دارم، عزیزانی که امام امت فرمودند: ای کاش من هم یک پاسدار بودم. برادران عزیزم نکند خدای نکرده صمیمیت از بین شما برداشته شود، سعی کنید صمیمیت تان همیشه حفظ شود.
دومین مسئله، نگذارید اسلحه همرزمانتان بر زمین بیفتد، راه آنها را ادامه دهید، شما از داوطلبان حضور در جبهه باشید، به خدا قسم مال زرق و برق دنیا همه از بین رفتنی است، آن چیزی که باقی میماند اعمال شما میباشد که به فریاد شما میرسد.
نکند هر موقع به شما اعلام کردند که بروید جبهه، برای رفتن به جبهه بهانه بیاورید، بدانید که پاسدار نیستید و به خون شهداء خیانت کردهاید، هیچ مشکلی نباید مانع شود که اسلام را یاری کنید، که اگر یاری نکنید، تا ابد در ظلمت باید زندگی کنید و باید جوابگوی شهدا باشید که مردانه جنگیدند و شهید شدند، اینها از همه چیز خود گذشتند و به خاطر رضای خداوند و تحقق اسلام شهید شدند.
مادرم مرا حلال کن. چرا؟ چون آن طوری که اسلام گفته است به شما خدمت نکردم، شما هم برایم پدر بودید و هم مادر، امیدوارم که مرا حلال کنید و صبور باشید، خداوند همیشه با صابرین است، به دو فرزندم هم بگویید که پدرتان در راه رضای خداوند و برای پیشبرد اسلام شهید شده است.
برادرم، نگذار آنها کمبود بیپدری را بکشند، خداوند یار همگی شما باشد، برای شفاعت این حقیر دعا کنید. از کلیه اقوام آشنایان برایم حلالیت بطلبید.
انتهای پیام/