به گزارش خبرنگار دفاعپرس از شهرکرد، کتاب «بابا آمبولانس» داستان آمبولانس و ماشین هایی است که در جبهه به رزمندگان خدمت رسانی می کنند. این کتاب نوشته حدیثه حمزه شلمزاری و تصویرگری سمیه حیدری است و با حمایت بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس در 24 صفحه رنگی ویژه کودکان چاپ شده است.
در بخشی از این کتاب آمده است:
تویوتا پیش کامیون رفت، سلام کرد و گفت: «بابا آمبولانس در راه پنچر شده»، گفت: «به شما بگویم به کمکش بروید.» کامیون با عصبانیت گفت: «حالا چه وقت پنچر شدن بود دکتر دنبالش میگشت چند تا از رزمندهها زخمی شدند باید به کمکشان برود».
او همه ماشینها را صدا زد و گفت: «زود برویم به کمک بابا تا دیر نشده است».
همگی به راه افتادند از دور دود سیاهی دیده می شد. اما از بابا خبری نبود هرچه نزدیکتر می شدند حلقه ای از آتش می دیدند که وسط آن «بابا آمبولانس» گرفتار شده بود.
تویوتا خشکش زد ماشین ها دست و پای خودشان را گم کرده بودند و داد میزدند و به این سمت و آن سمت میدویدند.
آنقدر داد زدند تا رزمندهها آمدند و آتش را خاموش کردند.
رزمندگان گفتند: «باید سریع این آمبولانس را به تعمیرگاه ببریم و آمبولانس دیگری به جایش بیاوریم» صدای اعتراض ماشینها بلند شد، آنها میگفتند: «ما دوست نداریم کسی جای بابا آمبولانس بیاید.» اما رزمنده ها صدای اعتراض ماشینها را نمیفهمیدند...
انتهای پیام/