چهل‌سالگی سرو/ شهید «غلام‌رضا (غلام) عمادی»؛

انسجام، وحدت و شعور انقلابی را با تکیه و رهنمود از ولایت‌فقیه حفظ کنید

در فرازی از وصیت‌نامه شهید «غلام‌رضا (غلام) عمادی» آمده است: از امت حزب الله می‌خواهم که همچون مردم کوفه نباشند و امام را تنها نگذارند. چون هدف خداست متکی به خدا باشید به ریسمان الهی چنگ بزنید و انسجام و وحدت و شعور انقلابی را با تکیه و رهنمود از ولایت فقیه حفظ کنید.
کد خبر: ۴۳۲۱۵۵
تاریخ انتشار: ۲۸ آذر ۱۳۹۹ - ۱۶:۲۰ - 18December 2020

انسجام و وحدت و شعور انقلابی را با تکیه و رهنمود از ولایت‌فقیه حفظ کنیدبه گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از ساری، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس و در سالروز شهادت شهید «غلام‌رضا (غلام) عمادی» زندگی‌نامه و وصیت‌نامه این شهید را از نظر می‌گذرانیم.

زندگی‌نامه شهید:

«سیدعباسعلی و صدیقه» در چهارمین روز مرداد ۱۳۴۲ چشم به راه آمدن سوّمین ثمره زندگی‌شان بودند که نامش را «غلام‌رضا» نهادند. پدر، کارمند راه‌آهن بود و مادر، خانه‌دار.

غلام‌رضا که پرورش‌یافته یک تربیت دینی بود، از همان اوان خردسالی، به قرآن، این کتاب روشنگر الهی روی آورد و تحت تأثیر آموزه‌های آن رشد کرد.

او بعد از پایان دوره ابتدائی در دبستان «فرخی» زادگاهش «پل‌سفید»، وارد مدرسه راهنمایی «ابوریحان» همین شهر شد. سپس با ورود به دبیرستان «شهید یزدان خالقی» فعلی در زیرآب، تحصیلاتش را تا پایه سوّم این مقطع در رشته فرهنگ و ادب ادامه داد.  

این فرزند نیک‌سیرت که هماره خود را به زیور فضائل انسانی می‌آراست، در اداب و تواضع نسبت به والدین، زبانزد بود و در همه‌حال، مطیع‌شان. علاوه بر آن، به سبب گشاده‌روئی و ملاطفت در رفتار با دیگران، از محبوبیتی ویژه نزد آنان بهره داشت.

در بیان تقیدات دینی او، همین بس که در ادای فرائض واجب و مستحب، اهتمام می‌ورزید و در ترک محرمات می‌کوشید.

ایام انقلاب، او که تحت تاثیر اندیشه بزرگانی، چون شهیدان «بهشتی و مطهری» قرار گرفته بود، با تهیه اعلامیه‌های امام خمینی و قرائت آن برای اهل خانه، سعی در آشنا کردن آن‌ها با ماهیت قیام مردم و افشای چهره حقیقی حکومت طاغوت داشت.

بماند که حضور مستمر غلامرضا نیز در برپایی تظاهرات و ترغیب دیگر اقشار به شرکت در تجمعات خیابانی، از جمله فعالیت‌های او به شمار می‌رود.

سید غلامرضا از ۲/۷/۱۳۶۰ به عنوان بسیج ویژه مشغول به خدمت شد. در ۲۲ بهمن ۱۳۶۰، با عضویت در سپاه، در کِسوت فرمانده پایگاه «لولاک» در طرح جنگل مشغول به خدمت شد. او از تاریخ ۲۰/۷/۱۳۶۲ به مدّت دو ماه، در  کسوت تیربارچی در جبهه سنندج به سر بُرد.

«فاطمه‌صغری» از شور و اشتیاق برادرش برای حضور در جبهه، چنین روایت می‌کند: «او برای رفتن به جبهه روزشماری می‌کرد. حتی به فرمانده سپاه سوادکوه، شهید «حسین‌علی مهرزادی» گفته بود که اگر اجازه رفتن به منطقه را به من ندهید، از سپاه استعفا می‌دهم. وقتی پدرم به غلامرضا گفت که تو تازه نامزد کردی، نرو! او گفت: اسلام در خطر است و الان جنگ به حضور ما نیاز دارد.»

و عاقبت، غلامرضا در ۲۸ آذر ۱۳۶۲، طی عملیات پاکسازی در سَقّز، شربت شهادت را نوشید؛ و سپس با بدرقه همسرش «رقیه رضایی» و دیگر اهالی قهرمان‌پرور پل‌سفید، در گلستان شهدای این شهر به خاک آرمید.

وصیت‌نامه شهید:

به نام خدا

«ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه.»

«خداوند جان و مال مؤمنین را که در راه او جهاد می‌کنند به بهای بهشت می‌خرند.»

سخنی با امت شهید پرور:

خداوندا تو گواهی که هدف ما در این جنگ اعتلای کلمه حق و سرنگونی ستمگران است این مردم جوانانی را از دست دادند که خود بهترین جوانان بودند و هدفشان حفظ و برقراری اسلام و قرآن است پس شما مردم مدیون خون شهدا هستید و وظیفه شما در مقابل این خون‌های پاک، بندگی، فدا و عمل به اسلام و حفظ وجهه اسلامی انقلاب است.

امام امت را که نائب و حجت خداست اطاعت کنید و خود را لایق این رهبری سازید. من این راه را با آگاهی کامل انتخاب نمودم و از امت حزب الله می‌خواهم که همچون مردم کوفه نباشند و امام را تنها نگذارند. چون هدف خداست متکی به خدا باشید به ریسمان الهی چنگ بزنید و انسجام و وحدت و شعور انقلابی را با تکیه و رهنمود از ولایت فقیه حفظ کنید که این انقلاب از خون پاکان بیمه شده است و اگر سعادت شهادت نصیب شد مرا به عنوان یک پاسدار اسلام تشییع کنید.

اما پدر و مادر عزیزم: شما هم در بوته آزمایش الهی هستید. حالا نوبت رسیده که چگنه امانت خدا را باز می‌گردانید. آیا از پس دادن فرزندتان به هستی مطلق، کراهت، به خرج می‌دهید یا همچون یک امانتداری به عهد خود وفا می‌کنید و اخلاص می‌ورزید. من که خدا را انتخاب کرده‌ام و بالاترین سرمایه‌ام را برای او فدا می‌کنم. ان‌شاءالله.

پدر و مادر و خواهران و برادران عزیزم: من در جنگی رفته‌ام که اگر جسدم را ندیدید، دلگیر نباشید ما سوی خدا خواهیم رفت و، اما شمائید در این آزمایش، که چگونه به صبر و استقامت آراسته می‌گردید. از اینکه نتوانستم فرزند و برادری شایسته در طول این مدت کوتاه زندگی‌ام برای شما باشم، در پیشگاه خداوند متعال شرمسار و از شما استدعا دارم که مرا در پیشگاه خدای متعال عفو و حلال نمائید.

پدر و مادر زن و خواهران زن و برادران گرامیم: برایم از خداوند منان در رابطه با گناهانم حلالیت بطلبید و مرا ببخشید از اینکه فرزندی شایسته و برادر نمونه برای شما نبودم.

و، اما همسر عزیزم: خوشحال باش و بدان من به راهی قدم برداشتم که ائمه اطهار و امامان معصوم، ما بخاطرش جان خود را فدا نمودند و از شما می‌خواهم در عزایم گریه نکنید بلکه گریه‌تان برای سرور شهیدان و سالار مظلومان حسین بن علی (ع) باشد و تبلور و نمونه تجسمی از همسری نمونه همچون همسران دیگر باش تا برای همگان الگویی از آزادی و شرافت، کرامت، فضیلت، انسانیت و تقوا باشی. ان‌شاءالله.

در آخر از تمام فامیلان و دوستان حزب الله می‌خواهم که اگر بدی از بنده حقیر دیده‌اید مرا ببخشید. دعایمان امام و پیروزی رزمندگان از یاد نرود.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار