چهل‌سالگی سرو/ شهید مدافع حرم «اسماعیل خانزاده»؛

پیرو خط مبارك ولایت فقیه باشید/ اختلاف و تفرقه را كنار بگذارید

در فرازی از وصیت‌نامه شهید «اسماعیل خانزاده» آمده است: پیرو خط مبارك ولایت فقیه باشید و خدای متعال را بخاطر این نعمت بزرگ شاكر باشید كه چه بسا اگر نعمت بزرگ ولایت نبود مشخص نبود كه چه مصیبتی برسر ما و نوامیس ما می‌آمد.
کد خبر: ۴۳۲۲۰۶
تاریخ انتشار: ۲۹ آذر ۱۳۹۹ - ۰۸:۱۸ - 19December 2020

ملت ایران و جهان اسلام زمانی پیروز خواهد شد كه تحت فرماندهی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای باشدبه گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از ساری، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس و در سالروز شهادت شهید مدافع حرم «اسماعیل خانزاده» متن وصیت‌نامه این شهید منتشر می‌شود.

شهید مدافع حرم «اسماعیل خانزاده» فرزند «حسن» نوزدهم شهریور ۱۳۶۳ در شهرستان محمودآباد به دنیا آمد و در تاریخ ۲۹ آذر ۱۳۹۴ در شهر حلب سوریه به شهادت رسید.

وصیت‌نامه شهید:

بسم الله الرحمن الرحیم

خدای یكتا، كه جز او خدایی نیست. زنده به ذات و قائم است. هیچ‌گاه خواب سنگین و سبك او را فراهم نمی‌گیرد. آنچه در آسمــان‌ها و زمین است در سیطره و مالكیت و فرمانروایی اوست. كیست آنكه جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت كند به آنچه را پیش روی مردم است و آنچه را پشت‌سر آنان است می‌داند و آن را به چیزی از دانش او احاطه ندارد مگر به آنچه او بخواهد. حكومت و قدرتش آسمان‌ها و زمین را فرا گرفته و نگهداری آنها بر او مشقت آور نیست و او بلند مرتبه و بزرگ است. (قرآن کریم، سوره بقره آیه ۲۵۵)

بنام یكتا معبودی كه زنده به عشق او هستم و پیوسته از او خواستارم كه عشق و محبت خویش را در دلم جای دهد و توفیق دل بریدن از همه چیز و همه كس را به من عطا نماید تا بتوانم در راه رضای او گام بردارم و در راه رضای او به شهادت برسم.

خداوندا، بنده نه عالم هستم كه عالمانه وصیت كنم و نه عارف هستم كه عارفانه بنویسم، بلكه یك بنده كوچك و گنه‌كاری هستم كه خالصانه می‌نویسم.

خدایا، بارالها، معبودا و معشوقا، نمی‌دانم چه بنویسم، از كجا شروع كنم و به كجا ختم كنم، چشمهایم را می‌بندم و تصویری از عشق را در ذهن خود مجسم می‌كنم، عشق به هستی مطلق، عشق به ذات بی‌همتا، كه جز او خدایی نیست. سلطان مقتدر عالم، دانا به هر آشكار و نهان، منزه از عیب و ناشایستی، و ایمنی بخش دلهای هراسان.

خدایا خسته ام، شكسته ام، دیگر آرزویی ندارم جز شهادت. احساس می‌كنـم كه این دنیـا دیگر جـای من نیست. از عالم و عالمیان می‌گریزم و به سوی تو می‌آیم. تو مرا در رحمت خود سكنی ده.

خدایا، من نمی‌دانم روزی‌ام در كجاست و آن را تنها بر پایه گمان‌هایی كه بر خاطرم می‌گذرد می‌جویم و از این رو در جستجوی آن شهرها و كوه‌ها و دشت‌ها را زیر پا گذاشتم. پس در آنچه كه خواهان آنم همچون حیرت‌زدگانم. نمی‌دانم آیا در دشت است یا كوه، در زمین است یا آسمان، در خشكی است یا دریا. نمی‌دانم به دست كیست و از جانب چه كسی است ولی به یقین می‌دانم كه دانش آن نزد توست و اسباب آن به دست توست. و تویـی كه آن را به لطف خویش تقسیم می‌كنــی و با رحمت خود برای سبب فراهــم می‌سازی. پس ای كمال مطلق هر چه زودتر فراهم ساز روزی‌ام را كه چیزی جز شهادت نیست.

خدایا، تو خود می‌دانی كه شوق شهادت از كودكی در دلم موج می‌زد و علاقه‌ام به شهادت مانند علاقه طفل به پستان مادر است. پس خدایا تو خود شاهدی كه چقدر برای رسیدن به این آمال و آرزویم همچون طفل بی‌تابی و بی‌قراری می‌كردم. خدایا به من توفیقی عطا كردی كه پاسدار حریم قرآن شوم و سبز پوش سپاه. خدایا، هر وقت این لباس سبز و مقدس را به تن می‌كردم آنچنان احساس سرور و غرور می‌كردم و فكر می‌كردم هیچ عزتی بالاتر از این نیست.

خدایا، آرزویم این است كه كفن من همین لباس سبز و مقدس باشد. بارالها، مردن كه حق است پس چه بهتر كه مرگ با عزت (شهادت) را در آغوش بگیرم نه آنكه مرگ ذلت مرا در خواب غفلت فرا گیرد. خدایا، هر شهید پرچمی برای عزت دین توست و به یقین می‌دانم كه پرچم و خونی كه خون بهایش توی خدا هستی هرگز بر زمین نخواهد افتاد.

خدایا، تو خود شاهدی از روزی كه خود را شناختم، تو را شناختم و از روزی كه تو را شناختم به یاری دینت شتافتم. البته در حد بصیرت و بضاعتم. ولی اعتراف می‌كنم كه توان من بیشتر بود و من كوتاهی كردم.

خدایا، تو را شاكرم و بی‌نهایت شاكرم بخاطر برخورداری از نعمت بزرگ ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام و فرزندان علی. خدایا، شكرت كه مرا شیعه فرزندان آقا رسول الله (ص) قرار دادی و خونم را آنچنان به عشق حسین بن علی علیه السلام گره زدی كه هر وقت آن قیام و انقلاب تاریخی روز عاشورای اباعبدالله علیه السلام در ذهنم خطور می‌كند بی‌اختیار اشكم سرازیر می‌شود.

حسین جان، مگر می‌شود از كنار داغ سنگین تو و برادران و فرزندان و یارانت بی‌تفاوت گذشت. مگر می‌شود ناموست به اسارت برود و من بی‌تفاوت باشم. حسین جان، مولای من، اگر آن روز مردم پست و بی‌وفای كوفه به هل من ناصر ینصرنی تو لبیك نگفتن من امروز با تمام وجودم لبیك می‌گویم.

لبیك یا حسین (ع) یعنی وسط میدان بودن است. لبیك یا حسین (ع) یعنی اینكه از جان گذشتن است نه اینكه از دور به آتش نگاه كردن و بعد از خاموشی خود را ناجی معرفی كردن است. حسین جان، روزی نبود كه من زیارت عاشورا نخوانم و هر روز من این زیارت نامه را می‌خوانم به امید آنكه‌ای آموزگار شهادت مرا در مكتب خود بپذیری و در زمره شهیدانت قرار دهی و شب اول قبر هم یك نگاهی به من داشته باشی.

حسین جان، هر وقت من تابوت شهیدی را روی دوش مردم می‌دیدم احساس حقارت و حسادت می‌كردم. البته از بعد مثبت به خودم وعده می‌دادم كه روزی قسمت من شهادت بشود. سر قبر هر شهیدی كه می‌رسیدم با او نجوا می‌كردم و از او می‌خواستم و او را قسم می‌دادم كه دعا كنند تا شهادت نصیب من هم بشود.

و حال با اذن خدای متعال و حضرت ولی‌عصـر (عج) وصیت خودم را در 2 بخش اجتماعی و خانــواده می‌نویسم: اول از اجتمــاع می‌نویسم. تا آنجایی كه به ذهنم خطور می‌كند به كسی بدهكـاری مادی ندارم و قرضی به گردنم نیست. اما بدهكاری معنــوی من بی نهایت است. از همه دوستان، آشنایان، همكاران و هم محلی‌ها می‌خواهم كه اگر دینی به گردن من دارند، اگر كسور یا قصور یا اصطكاكی از من دیدند اعتراف می‌كنم كه تقصیر گناه از من بود و به بزرگواری خودشان بنده را مورد عفو و گذشت قرار دهند و اگر طلب مادی دارند به خانواده بنده مراجعه كنند.

از همه شما می‌خواهم كه هرگاه یاد و نام من در ذهن شما خطور كرد یك صلوات و حمـد و سوره برایـم هدیـه كنید و در صورت امكـان یك روز نمـاز و روزه برایم بجـای آورید. از اهالی محتـرم محل خواهانم كـه كما فی السابق این شعور فاطمی و حسینی آنها در ایام فاطمیه و یادواره شهدا و دهه محرم تداوم داشته باشد چرا كه با این حركت خودجوش زندگی خود را با حب اهل بیت (ع) گره زدید و قیامت خود را بیمه كردید.

مبادا روزی شود كه یاد و نام شهدا از كوچه‌ها محو شود و در محافل فراموش شود. پیرو خط مبارك ولایت فقیه باشید و خدای متعال را بخاطر این نعمت بزرگ شاكر باشید كه چه بسا اگر نعمت بزرگ ولایت نبود مشخص نبود كه چه مصیبتی برسر ما و نوامیس ما می‌آمد. اختلاف و تفرقه را كنار بگذارید و دنبال وحدت باشید. خود را مسافر قیامت بدانید نه ساكن دنیا. به دنیای فانی دل مبندید و در فكر آخرت باشید. اگر مسلمانی در زندگی مشكلی داشت به یاریش بشتابید و از تجملات زندگی پرهیز كنید. به فرموده امام راحل مسجد سنگر است و از شما می‌خواهم عاجزانه می‌خواهم كه این سنگر الهی را خالی یا خلوت نكنید.

از همكاران محترم می‌خواهم كه قدر این لباس و سازمان را بدانند و یك روز را با تامل در مورد سپاه فكر كنند كه خداوند چه نعمت بزرگی را شامل حال آنها نمود. مبادا روزی با حركات و رفتار خود عامل خدشه‌دار شدن این نهاد مقدس شوند. مبادا كاری كنید كه مردم از سپاه دلسرد شوند هرچند گاهی اوقات در سپاه كار به كاردان سپرده نمی‌شود و جناح بازی در سپاه در حال رشد سریع است و مسئولین امر سلیقه‌ای عمل می‌كنند و غافل از اینكه فردای محشر در محضر شهدا باید جوابگو باشند و خون شهدا برای آنها فقط یك شعار شده و امیدوارم كه از عاقبت كارشان غافل نباشند. در بعضی از محافل فرهنگی و مذهبی  و یادواره شهدا با توجه به اینكه با نام اهل بیت (ع) برگزار می‌شود ولی از سوی بعضی افراد رنگ و بوی ریا مشاهده می‌شود و البته مردم هم كاملا به احوال آنها آشنایی دارند. ملت ایران بلكه جهان اسلام زمانی پیروز خواهید شد كه تحت فرماندهی حضرت آیت الله خامنه‌ای باشید و زمانی كه از این مراد و مقتدای خود فاصله گرفتید شكست خود را در آغوش بگیرید.

برادران و خواهران، بدانید كه من با فكر باز و عقلی سالم و در صحت و سلامت كامل و بدون هیچ‌گونه اجباری راه خود را انتخاب نمودم و اگر توفیق شهادت نصیبم شد دوست دارم با لباس سبز و مقدس پاسداری و بدون كفن و بدون غسل دفن شوم چرا كه فردای محشر پیش اربابم و مولایم حسین (ع) شرمنده نباشم. بگذارید دستانم از تابوت بیرون باشد تا دشمنان بدانند كه من شهادت را در آغوش گرفتم و با دست خالی رفتم و از دار دنیا چیزی با خودم نبردم و در پایان از شما عاجزانه تقاضا دارم كه این شاگرد تنبل سپاه پاسداران را مورد عفو و گذشت خود قرار دهید و بدانید كه همواره به دعای خیر شما محتاجم و مرا از دعای خیر خود بی‌بهره نسازید.

و اما خانواده عزیز و محترم: پدر جان و مادر جان، نمی‌دانم چگونه از زحمات شما تقدیر و تشكر كنم و چگونه عذرخواهی كنم به یقین می‌دانم كه در این دنیای فانی از عهده چنین امر مهمی عاجزم. اما اگر فردای قیامت بعنوان شهید وارد عرصه محشر شدم آنقدر می‌چرخم تا شما را پیدا كنم و پیش خدای متعال برای شما شفاعت می‌كنم.

پدرم بهترین هدیه برای من صبر و بردباری توست. اگر خبر شهادت مرا شنیدی به یاد جـوان امام حسیـن (ع) باش و گریـه نكن چـرا كه مولای من ولی عصـر آقا امام زمان (عج) با گریه پدران شهید شاید داغ عاشورا برایش زنده شود. مادرم حجاب تو بهترین ارمغان برای من است چرا كه من سرافرازم مادرم و خواهرم پیرو خط حضرت زهرا (س) می‌باشند. در تربیت فرزندم تلاش كنید آنچنان او را تربیت كنید كه من پیش حضرت رقیه (س) شرمنده نباشم. خواهر عزیزم، هیچ وقت در زندگی از حجاب حضرت زهرا (س) فاصله نگیر و شان خواهر شهید بودن را برای خودت حفظ كن.

برادر عزیزم، بعد از من مسئولیت سنگین بر روی دوش تو می‌افتد. اولین مسئولیت حفظ خون من است. مبادا كاری كنی كه خون من خدشه‌دار شود. دوم مراقبت از پدر و مادر است كه بعد از من مایه دلگرمی آنها تو خواهی بود از آنها فاصله نگیر و كنار آنها باش. مبادا روزی شود كه بخاطر شهادت من تو از انقلاب چشم داشته باشی و از خون من مایه نگذارید. و اما تو ای همسر عزیزم، همسری كه در تمام مراحل زندگی هرچند كوتاه اما شیرین با من همراه بودی و در تمام مراحل زندگی چه در سختی و چه در سرما و گرمای زندگی با من همراه بودی. در تمام ماموریتها دلم خوش بود كه سایه تو بر سر دخترم هست. بی‌شك بخشی از جهاد من را تو نیز شریك هستی.

نمی‌دانم آن لحظه كه خبر شهادت من را می‌شنوی چه حالی داری اما تقاضا دارم كه حفظ حجاب كنی. حفظ حجاب تو مرا همواره خوشنود می‌كند. مبادا صدایت را میان نامحرم بلند كنی. همچون قهرمان كربلا، آن شیرزن تاریـخ حضرت زینب كبری (س) مقاوم باش و راه من را ادامه بده. اگر در زندگی از من كم مهری دیدی و دلسرد شدی بدان كه من تو را دوست داشتم و عاشق تو بودم. پس بیا و مرا گذشت كن كه من بیشتر از این به روی تو شرمنده نباشم. مسئولیت تربیت و حجاب دخترم را بیش از همه به چشم تو می‌بینم این مسئولیت سنگین را بردوش تو می‌گذارم و همچون گذشته دخترم را در حفظ و قرائت قرآن به كلاس ببر و او را با مفاهیم قرآنی آشنا كن.

و تو ای دختر عزیزم، جگر گوشه بابا، خیال نكن من بیخیال تو بودم، بدان كه بابا تو را بینهایت دوست داشت اما چه كنم كه بر من تكلیف بود و احساس مسئولیت داشتم بابا لحظه ای از یاد تو غافل نخواهد شد و در همه مراحل زندگی در یاد تو خواهم بود ولی اگر دوست داری بابا هم از تو راضی و خوشحال شود حفظ حجاب و شعائر دینی است و اگر روزی حافظ قرآن شدی به یاد من هم باش و برای شادی روح من قرآن تلاوت كن و همچون شب‌ها كه برای من آیه‌الكرسی می‌خواندی بیا سر قبر بابا بخوان. از دار دنیا یك باب منزل مسكونی و یك قطعه زمین و یك باب ماشین دارم و چون به امور دینی مسلط نیستم كه چگونه تقسیم كنم ولی شما به یك متخصص و كارشناس دینی مراجعه كنید و از او بخواهید كه اول سهم من (ثلث، خمس، نماز و روزه و...) را حساب نمایند و بعد حق به حق دار برسد. (پدر و مادر و همسر و فرزند) و در این بین حقی از كسی ضایع نشود و رضایت همه را جلب نمایید و در كنار عكس امام و رهبری عكس علامه حسن‌زاده را بر مزارم بگذارید.

ملتمس دعا و ارادتمند صمیمی همه عزیزان اسماعیل خانزاده.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار