به گزارش خبرنگار دفاعپرس از مشهد، شهید «بابامحمد رستمی» در سال ۱۳۲۵ خورشیدی در روستای رهورد از توابع شهر قوچان، در استان دلاور خیز خراسان دیده به جهان گشود. همزمان با شروع انقلاب مردم ایران به رهبری امام خمینی(ره)، علیه رژیم ستمشاهی به جمع انقلابیون پیوست و در مبارزات مردمی علیه رژیم دستنشانده آمریکاییشاه مشارکت فعّال داشت. با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و همزمان با تشکیل سپاه پاسداران انقلاباسلامی، به صورت افتخاری وارد این نهاد انقلابی شد و در غائله گنبد و کردستان که دشمنان قصد ریشهکن کردن نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران را داشتند به عنوان فرمانده عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مشهد، مردانه وارد میدان شد.
با شروع جنگ تحمیلی وارد کارزار با دشمن بعثی گردید و در کردستان مدتی با شهید بزرگ، «چمرانِ قهرمان» همرزم بود. سرانجام این سردار سرافراز در تاریخ 17 دی 1359 در زمانی که با نیروهای تازه نفس درحال عزیمت به جبهه های نبرد بود تا جان تازهای به محورهای عملیاتی دفاع مقدس ببخشید، بر اثر سانحه رانندگی به شهادت رسید.
سردار شهید «نورعلی شوشتری» در اولین یادواره شهدای جهادسازندگی شهرستان قوچان، با بیان روایاتی از تجربه حضور در جبهههای جنگ دوشادوش شهید بابامحمد رستمی، به نقش این فرمانده شهید عملیات خراسان در خنثیسازی توطئه بدخواهان نظام پرداخته است.
به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس و گرامیداشت یاد و خاطره شهدای این حماسه جاوید، در ادامه خاطرات شهید شوشتری را میخوانیم.
شهرستان قوچان ازجمله مهمترین منابع تأمین نیرو در ایام جنگ بود و دلاوران نامداری همچون شهیدان کلاهدوز، صاحبالزمانی و عباسی از این خطه هستند و حقیقتاً درباره این شهیدان میتوان گفت که هر بار با ایثارگری خود، خون تازهای را در محورها دمیدند و نام و آوازه خود را جاودانه کردند. با این تفاسیر، شهید بابامحمد رستمی نهتنها جزو شهدای شاخص شهرستان قوچان بلکه بهعنوان یکی از بلندآوازهترین شهدای استان خراسان بزرگ مطرح است و باید ساعتها صحبت کرد تا بتوانیم تلاشهای شهید رستمی را مطرح کنیم.
ازجمله دستاوردهای شهید رستمی در عرصه مدیریت و فرماندهی جنگ این بود که ایشان توانست فرهنگ ایثار و فداکاری را در افکار و رفتار رزمندگان نهادینه کند و همه نیروها همیشه نگاه میکردند تا با الگوگیری از رفتار شهید رستمی، رویه خود را در جنگ اصلاح کنند لذا میتوان گفت که ایشان هویت انسانساز داشت. بنده خود را مدیون به شهید رستمی میدانم و به نظرم همه پاسدارآن هم اینچنین هستند چون اخلاص و مجاهدتهای شهید رستمی منحصر در دوران فتوحات جنگ نبود بلکه برعکس و دقیقاً در زمانی که این انقلاب در دوران فشار خود به سر میبرد و در اوج آسیبپذیری بود، شهید رستمی پایکار آمد. پس از اینکه استکبار جهانی اولاً یک جنگ تمامعیار داخلی و دوماً یک جنگ تمامعیار از بیرون مرزها به ما تحمیل کرده بود، شهید رستمی به میدان آمد و بهگونهای درخشید که هرکس ولو لحظهای با ایشان در آن ایام معاشرت داشته باشد، آن را بهعنوان یک خاطره افتخارآمیز در ذهن خود محفوظ دارد.
شهید رستمی نقش بسیار تعیینکنندهای در سرنوشت انقلاب دارد. ایشان در غائله گنبد، ناآرامیهای کردستان، جنگ تحمیلی، شکستن قفل جنگ در سوسنگرد و حفظ امنیت استان خراسان بهگونهای ایفای مسئولیت کرد که نمیتوان تاریخ این فتوحات را بدون شهید رستمی بیان کرد. به یاد دارم در آن ایام که عناصر فریبخورده کرد اعم از کومله، دموکرات و رزگاری فقط مشتی فریبخورده نبودند و رسماً با صدام وارد مذاکره و تعامل شده بودند، تلاش داشتند تا با ایجاد وحشت در دل دلسوزان انقلاب کردستان عزیز را از ایران اسلامی جداکنند و در همین ایام که احزاب کُرد در اوج توحش و قدرتنمایی، دلبستگان انقلاب را ذبح میکرد و بدنهایشان را مثله مینمودند، شهید رستمی کوچکترین واهمهای به خود راه نداد و مستقیماً به مصاف این تروریستهای کوردل رفت؛ آنهم در شرایطی که صدام از اینها مستقیماً حمایت میکرد تا انحرافشان را در جهت شکست انقلاب به کار بگیرند و لذا تقابل شهید رستمی با اینها به معنای تقابل مستقیم با صدام بود. البته این تنها مورد تقابل مستقیم شهید رستمی با صدام نبود و در شرایطی که دشمن از محور شوش هجمه داشت تا خوزستان را بهطور کامل محاصره و این استان عزیز را از میهن اسلامی جدا کند، شهید رستمی باهوش استراتژیک خود متوجه این نیت پلید شد و شخصاً مدیریت جبهه شوش را بر عهده گرفت. در واقع کسی که صدام را در جداسازی خوزستان ناکام گذاشت، شهید بابامحمد رستمی بود.
در سنندج ما و شهید رستمی با هم بودیم. شهر در محاصره بود. همینکه تصمیم گرفتیم پایگاه نیروها را از پادگان ارتش به مسجد شهر منتقل کنیم، متوجه شدیم که برای انتقال نیروها باید تجهیزات خود را از بیرون شهر به داخل آن بیاوریم و همین انتقال ادوات در این مسیر کوتاه، یک روز کامل زمان برد و تعدادی شهید به ما تحمیل کرد چراکه فشار عناصر ضدانقلاب بهگونهای بود که هیچ نقطه امنی برای مدافعان اسلام و انقلاب باقی نگذاشته بود و در این شرایط رفتار شهید بابامحمد رستمی واقعاً رستمی بود. به یاد دارم که ایشان سینه را سپر میکرد و به مصاف گلولههای دشمن میرفت و البته این خاطره تنها ناظر بر قدرت بدنی منحصربهفرد ایشان نیست و نباید توان مدیریتی او که همچون عصای موسی در برابر سحر کاهنان، توطئههای دشمن را در هر عرصهای ناکام میگذاشت، مورد غفلت قرار بگیرد.
من شهید رستمی را علمدار نیروهای خراسان میدانم چون هرجا کار گره میخورد، همه ناخودآگاه میگفتند که شهید رستمی کجاست. ایشان در جبهه ایلام، میمک و مهران حضور داشت و نیروهای خراسان را در جبهه غرب ابتدا سازماندهی کرد و سپس با تأثیرگذاری چندبرابر در برابر هجمه دشمنان قرارداد.
شهید رستمی و نیروهایی که بهطور خاص از فرماندهی عملیات خراسان برای آرام کردن اوضاع گنبد و کردستان به همراه داشت، برای دفاع از کشور جانفشانیهای بیشماری کردند. ایشان بهنوبه خود و در مقام یک فرمانده خردمند نظامی هرجا که میرفت اولاً سازمان رزم را به معنای واقعی کلمه سازماندهی میکرد و نیروهای بینظم و آشفته دفاع را در قالب، دسته، گروهان، گردان و تیپ طبقهبندی مینمود و سپس بانظم نظامی مثالزدنی به مصاف دشمن منافق در گنبد و کردستان و دژخیمان بعثی در جبهههای جنوب میرفت.
انتهای پیام/