به گزارش خبرنگار دفاعپرس از آذربایجانشرقی، شهید «حمید پرکار» متولد سال 1340 در شهرستان مراغه هست که در پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس سپاه پاسداران در مراغه نقش ویژهای ایفا کرده و پس از شروع جنگ تحمیلی، راهی جبههها شد و با سخنرانیهای مهیج خود شور خاصی در میان جوانان بر میانگیخت.
این شهید بزرگوار، عملیات شکست حصر آبادان، مسلم، والفجر مقدماتی، طلوع فجر، خیبر، بدر و کربلای 4 و چندین عملیات پارتیزانی کردستان را تجربه کرده و سرانجام در چهارم دیماه سال 1365 طی عملیات کربلای 4 به شهادت رسیده است.
روایتی از شب شهادت حمید:
در عملیات کربلای 4 میگویند گردان ولیعصر (عج) خط را میشکند، بعد شما ادامه میدهید. کانالی بود که به اروند وصل میشد. منتظر ماندیم تا غواصها کارشان را آغاز کنند. شب قبل از آغاز عملیات، آسمان پر از آتش بود و رزمندگان تا صبح مشغول نیایش و مناجات بودند. بچهها در سیاهی شب به نماز شب ایستادند. تنها خواستهای که از دل و جانشان بیرون میآمد و بر لبشان مینشست، شهادت بود. بسیاری از هم وداع کرده و یکدیگر را به آغوش میکشیدند.
منتظر شروع عملیات بودیم، بالاخره سپیده از راه رسید. صدای اذان عادل محمدرضا نسب و برادر پرکار، خفتهها را از خواب بیدار کرد. همه آستینها را بالا زده و وضو گرفتند. در چند قدمی عادل که اذان میگفت. حمید همراه «منصور خدایی» (دیدبان گردان) ایستاده بود.
اذان داشت به انتها میرسید که ناگهان غرشی رعب آور در همه جا پیچید، غرش توپخانهی دشمن بود. گلولهای میان حمید و عادل افتاد و ترکشهایش قیامتی به پا کرد. هر سه باهم شهید شدند، پرکار روی دستهای رزمندگان بلند شد، خون از نوک انگشتانش بر زمین میچکید، لبانش تکان میخورد آنان اذان و نماز ناتمام خود را با آخرین ارتعاشات گلوی خونین شان به پایان رساندند.
قطعهی کردستان، اثر هنری شهید پرکار
قطعهی ادبی «کردستان» از نوشتههای حمید است. او در بخشی از این قطعه ادبی نوشته است: ای کردستان! مقتل پاسداران مظلوم، میعادگاه عاشقان دلشکستهی حسین (ع) آرامگاه سرداران گمنام ... تو شاهد به خون خفتن لالههایمان بودی....! آنان که در دل شبهای تاریک، اشک مظلومیت از دیده فرو میریختند و خاک پاکت را با زلال اشک سیراب میکردند، چه شد سحرگاهان خون سرخشان خاکت را رنگین کرد؟
انتهای پیام/