چهل‌سالگی سرو/ شهید «عسگری خیری‌میر»؛

هرچه بیشتر در جلسات اسلامی باشید دشمن اسلام ناکام‌تر و ناکام‌تر خواهد شد

در فرازی از وصیت‌نامه شهید «عسگری خیری‌میر» آمده است: دشمن از شما می‌ترسد، منافقین از جمع شدن شما می‌ترسند. آن‌ها از جلسات شما می‌ترسند و از برنامه‌های شما می‌ترسند و از کار‌هایی که برای اسلام می‌کنید می‌ترسند؛ پس هرچه بیشتر در جلسات اسلامی باشید و جلسات شما باشکوه‌تر اجرا گردد دشمن اسلام ناکام‌تر و ناکام‌تر خواهد شد.
کد خبر: ۴۳۳۰۶۶
تاریخ انتشار: ۰۳ دی ۱۳۹۹ - ۱۴:۰۹ - 23December 2020

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از ساری، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس و در زادروز شهید «عسگری خیری‌میر» زندگی‌نامه و وصیت‌نامه این شهید را از نظر می‌گذرانیم.

زندگی‌نامه شهید:

عسگری خیری‌میر فرزند ابراهیم و حکیمه به تاریخ ۱۳۴۴ در روستای چاری از توابع بابل به دنیا آمد. چون تولدش مصادف بود با شهادت امام حسن عسگری، پدر نامش را عسگری گذاشت. او فرزند ششم و آخرین فرزند آن‌ها بود. ابراهیم کشاورز بود و با تلاش شبانه‌روزی روی زمین کشاورزی سعی می­‌کرد تا معاش خانواده پرجمعیت‌اش را فراهم آورد.

مادر، حکیمه هرچند خانه‌دار بود و مسئول تربیت شش فرزند، امّا هر وقت فرصت می‌کرد، به شوهرش در کار کشاورزی کمک میکرد. عسگری پسری بود فعّال و بازیگوش. با همه شیطنت‌ها از پدر و مادرش غافل نبود. او هم در کار کشاورزی و هم در کار خانه به پدر و مادرش کمک می‌کرد. او از همان کودکی به همراه پدر به مسجد میرفت و در عزاداری‌ها شرکت می‌کرد. اگر همزمان با اذان، سفره غذا هم پهن می‌شد، او اول به نماز می‌ایستاد و می‌گفت: «باید اول نماز خواند و بعد غذا خورد.»

عسگری در سنّ ۷ سالگی در مدرسه ابتدایی در شهر بابل ثبت‌نام کرد. دوران راهنمایی را در مدرسه دهقان (عبدالحمید دیالمه) رفت. انقلاب در همین دوره از زندگیاش رقم خورد. اعلامیه‌های امام را که در مدرسه پخش میشد، می‌گرفت و مطالعه می‌کرد و هر جا عکس امام را گیر می‌آورد، به منزل می‌برد. می‌گفت: «باید از امام حمایت کنیم تا این انقلاب به پیروزی برسد.» خودش هم در پخش اعلامیه‌ها سهمی داشت. با پیروزی انقلاب و دستور امام مبنی بر تشکیل بسیج، عضو بسیج شد و شب‌ها در محل نگهبانی می‌داد. او پس از پایان دوره راهنمایی ترک تحصیل کرد.

روایت برادر شهید:

برادرش، حسین در مورد خصوصیات اخلاقیاش می‌گوید: «در بین برادر و خواهرهایم او بیشتر از همه محبوب خانواده بود. مظلومیت خاصی داشت. هر دستوری به او می‌دادی، فوراً انجام می‌داد. به نظم و انضباط اهمیت می‌داد. فردی صادق و امانتدار بود. هر جا که لازم بود، امر به معروف و نهی از منکر می‌کرد. در مورد حق‌النّاس می‌گفت: هرگز حق کسی را ضایع نکنید که بازخواست خدایی دارد.»

هرچه بیشتر در جلسات اسلامی باشید دشمن اسلام ناکام‌تر و ناکام‌تر خواهد شد

عسگری که خودش را مطیع امر رهبری میدانست، ۱۵ ساله بود که از مدرسه رضایت‌نامه آورد تا پدر امضا کند و او راهی جبهه‌های حق علیه باطل شود. پدرش موافقت نکرد و گفت: «سنّات برای رفتن خیلی کم است.» عسگری با دستکاری شناسنامه برای اوّلین بار در سن ۱۵ سالگی به جبهه اعزام شد. پس از رفتنش به خانواده نامه نوشت و خبر سلامتی‌اش را به آن‌ها داد.

او پس از آن بار‌ها به جبهه‌ها اعزام شد. از تاریخ ۱۵/۹/۶۲ تا ۲۳/۱۲/۶۳ در گردان مسلم جزو گروه ضربت بود و در منطقه هورالهویزه در حال جهاد. در عملیات والفجر ۴ زخمی شد و مدتی را در بیمارستان اهواز و تهران بستری بود. پس از بهبودی دوباره عازم جبهه شد. او در آخرین اعزامش در عملیات­ بدر منطقه هورالهویزه شرکت کرد و در تاریخ ۲۳/۱۲/۶۳ در این عملیات به ندای حق لبیک گفت و شربت شهادت نوشید. ۱۲ سال طول کشید تا خاک هورالهویزه از او دل بکند و بالاخره سال ۷۵ سال پایان انتظار خانواده‌اش بود. در این سال عسگری به آغوش خانواده بازگشت و در گلزار شهدای روستای چاری آرام گرفت.
روحش شاد.

وصیت‌نامه شهید:

بسم الله الرحمن الرحیم

بسم رب شهدا والصدقین

با درود فراوان به مهدی منتظر صاحب الزمان و بر پا کننده عدل و داد و نابود کننده ظلم و ستمگران و روشنگر جهان از تاریکی‌ها؛ و با درود و سلام فراوان به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران ابراهیم زمان بت‌شکن مرجع عالی‌قدر دانشمند بزرگ رهبر مستصعفان جهان که خدا این سمت را را برای امت خود فرستاد تا زمینه انقلاب حضرت مهدی عج الله را آماده سازد و بعد از زمینه‌سازی این انقلاب را به دست منجی عالم بشریت صاحب‌الزمان بسپارد.

با سلام و درود فراوان بر شهیدان راه حق و حقیقت که با خون خود گل‌های تازه شکوفه ما را آبیاری کردند و آن‌ها را به راه راست هدایت نمودند؛ و با درود و سلام فراوان به رزمندگان غیور و سلحشور ایران که زاهدان شب و شیران رروزند و با نیروی خداوند به صف دشمنان اسلام حمله می‌کنند و ضعف دشمنان را یکی بعد از دیگری می‌کشند مانند کوه در برابر دشمنان اسلام ایستادند و بایستند و درود و سلام بر امت غیور و قهرمان ایران که همیشه در صحنه هستند و با نیروی خود جبهه‌ها را پا در می‌کنند و همه از همه چیز خود می‌گذرند؛ و فدای اسلام عزیز می‌کنند و با درود و سلام بر سپاه پاسداران و روحانیون عزیز و بسیجیان و انجمن‌های اسلامی که حافظان خون شهیدان هستند.

هرچه بیشتر در جلسات اسلامی باشید دشمن اسلام ناکام‌تر و ناکام‌تر خواهد شد

درود و سپاس بر خدای که انسان را آفرید و زمین را آفرید و انسان را در روی آن گذاشت تا زندگی کنند و نعمت بیکران داد تا در روی زمین استفاده بنمایند و او را خلق کرد تا آزمایش نماید: سخنم را آغاز می‌کنم. همانطوری که خداوند در قرآن می‌فرماید: من انسان را آفریدم تا مورد آزمایش خویش قرار دهم تا او را با کارهایش خبر کنم. آن‌هایی که رفتند و شهادت را انتخاب نمودند و جهاد نمودند و از امتحان خدا قبول شدند و به سوی خدا پرواز نمودند ما ماندیم تا این آزمایش را انجام دهیم؛ و مانند آن‌هایی که به سوی معشوقشان شتافتند و انجام داده‌اند ما هم مانند آن‌ها بپذیریم و ماهم به سوی معشوق یعنی الله بشتابیم و از این امتحان و آزمایش سرافراز و سر بلندی در بیاییم و مانند آن‌هایی که فرمان خدا را با جان و دل پذیرفتند و جهاد نمائیم و در راه خدا جان دهیم تا سر فراز و سربلند باشیم که همانند دیگران در راه خدا رفتند (برادران و خواهران راهی را که انتخاب نمودند با شناخت بود راهی است که ملت ما در آن با صد‌ها هزار شهید و صد‌ها هزار معلول داده است؛ و راهی است که امام ما به ما آموخت که همانا راهی که حسین (ع) به فرزندانش در صحرای کربلا آموخت راهی است که انسان به وسیله آن به تمام آرزو‌های خود دست یافته و از این دنیا پر از کثافت را رها ساخته و خود را به معشوق خود و خدای جهان می‌رساند و این راهی که می‌روم راهی است که در آن باید برای استحکام بخشیدن نظام جمهوری اسلام از جان و خون خود مایع گذاشته تا خون خویش را به زمین ریخت تا پرچم اسلام و مسلمین در جهان برپا کرد تا باخون خود مسلمین جهان را از بند مستکبرین رها سازیم اگر من در این راه افتخار شهادت نصیبم شد به تنها آرزوی دیرینه‌ام رسیدم پس اگر خونی ریخته نشود نهال اسلام و گل‌های تازه شکوفه ایران بارور نگردد و حاصل ندهد.

پس باید خون داد تا نهال جوان  انقلاب آبیاری شود تا جائیکه دیگران... پر کنند همانند حسین (ع) در صحرای کربلا- علی‌اکبر و علی‌اصغر، عباس و قاسم و حبیب ابن مظاهر داد تا پرچم اسلام در سراسر جهان برافراشته شود و دین اسلام در جهان و گیتی بر افراشته شود. ما می‌رویم با خون خود مردم مستضعفان جهانی را از یوق استعمارگران شرق و غرب نجات دهیم و ما می‌رویم تا حق این مردم مظلوم جهان را از حلقوم مستکبران بگیریم. همانا که حضرت علی علیه السلام می‌فرماید: که من برای مردم ستمدیده آنقدر ارزش قائلم که آن‌هایی که حقشان را می‌خورند حتی از حلقومشان در خواهم آورد و ما می‌رویم تا کربلا و قدس عزیز و بلکه تمام سرزمین جهان را از لوث وجود این سفاکان پاک کنیم و ما می‌رویم و جان و خون خود را می‌دهیم برای اینکه اسلام و قرآن و امام زنده بمانند تا امام با یاری خداوند سبحان و سخنان خود مردم را راهنمایی و بدارتر و جهان خواران را رسواتر نمایند.‌

هرچه بیشتر در جلسات اسلامی باشید دشمن اسلام ناکام‌تر و ناکام‌تر خواهد شد

ای برادر و‌ ای خواهر و برادر به ما چنین آموختند که در راه اسلام باید از زره زره وجودمان بگذریم و فدای اسلام و قرآن سازیم؛ موقعی‌که امام حسین (ع) تمام فرزندان و یاران خود را از دست دادند و در صحرای کربلا ماند و خودش یکتنه روبروی دشمنان ایستاد و فریاد برآورد. «هل من ناصرا ینصرنی» آیا کسی هست مرا یاری کند.‌ ای امام حسین و‌ای فرزند زهرا (س) و ‌ای فرزند علی (ع) آنوقت که ما نبودیم در آن میدان نبرد به فرماندهی شما در برابر دشمنان بایستیم؛ ولی حالا فریادت را شنیده‌ایم و لبیک گفته‌ایم و حالا ما به فرماندهی حسین زمان‌مان در برابر یزیدیان ایستاده‌ایم همانطوریکه شما و همراهانت در برابر یزیدیان زمان خود ایستاده‌اید و شهادت را افتخار خود می‌دانستی و در آخر هم شهید شدی و حالا ما یزیدیان زمان می‌جنگیم تا خون شما و هم... بوسیله خون فرزندانتان پس از دوره‌های زیاد آبیاری گردد و پرچم شما که همان پرچم اسلام است در جهان برافراشته سازیم و تا مادامی که یزیدیان زمان را از بین نبریم و پرچم شما را در اسلام برپا نسازیم از جا نخواهیم نشست حتی اگر بدن‌های ما را ار از رک و سلول جدا سازند. دست از راحت بر نخواهیم داشت که حالا امت توانست آنوقت نیستند که شما را تنها بگذارند.

سخنانی چند با خانواده‌ام پدر و مادر و برادر و خواهرانم؛ خدمت پدر گرامی و مادر عزیز سلام عرض می‌کنم. بعد از از سلام امیدوارم حالتان خوب و خوش بوده باشد مادر عزیزم! ‌ای قلب و جیگر گوشه من ‌ای تمام اعضای بدنم می‌دانم که من به شما خیلی رنج داده‌ام؛ و خیلی شکنجه دادم، می‌دانم که در نیمه‌های شب برای بزرگ کردن من بی‌خوابی‌هایی کشیده‌ای، می‌دانم که برای بزرگ کردن من خیلی مشقت کشیده‌ای کوشش کرده‌ای و می‌دانم ناراحتی برای من کشیدی پس از بزرگ کردن فرزند خود فرزندت را در... داشت و همچنین اسلام در این موقع به جوانانی مثل من و دیگران نیاز داشت تا به یاری او بشتابند تا اسلام را از بند آزاد کنند در این موقعیت آرزوی فرزندت را را در این موقع و تا آخرین نفس و آرزوی وقت شهادت است برای اینکه این راه را انتخاب نمودم.

ولی پدر جان اینکه آنجه به من گفتی انجام ندادم و آنچه را که شمال می‌خواستی کم‌لطفی نمودم و به دستور‌های را که من دادی انجام ندادم و شما را ناراحت نمودم. شما دستوراتی را که می‌دادی را انجام نمی‌دادم و شما را رنج می‌دادم، اما ولی به آنچه که به شما رنج دادم مرا ببخشید و از شما معذرت می‌خواهم که به شما مشقت رساندم.

ولی به ... از اینکه گذاشتی من به جبهه بروم از شما کمال تشکر را می‌کنم و از شما خیلی تشکر می‌کنم که فرزندی نا اهل را فدای اسلام کردید خیلی خوشخالم و اگر من به به این افتخار نائل آمدم تنها... شهادتم بود. مادر و پدر جان دعا کنید که من در این راه به آرزویم برسم. خدمت برادرانم داداش مجید، داداش اسماعیل و قربانعلی سلام می‌رسانم. امیدوارم که حالتان خوب باشد. برادرانم در برابر مشکلات و مشقت‌ها مقاوم باشید در برابر حرف‌های انحرافی با مقاومت بایستید و بعد از رفتن جای برادراتان در جبهه‌ها پر کنید و آرزو دارم شما.

برادرانم! همیشه پیروز و موفق باشید؛ و اگر از سوی انجمن اسلامی کمک خواستند کمکی بنمائید و همیشه با انجمن اسلامی و بسیج و طرفداری نمائید؛ و این انجمن اسلامی و بسیج هستند و که حافظان خون شهیدان و اسلام هستند و خدا و خدا نکند که کم لطفی کنید و انجمن و بسیج را ناراحت کنید همیشه و در هر کجا هستید بهآن‌ها یاری و همکاری کنید حتی اگر مردم آن‌ها را تنها گذاشتند شما آن‌ها را تنها نگذارید؛ و پیروی مردم نکنید و همیشه همه کسانی را که حافظان خون شهیدان و اسلام هستند را پشتیبان باشید امیدوارم که شما و برادران موفقرو سربلند باشید؛ و من سعادت و خوشبختی شما را از خداوند متعال خواهران سنا و محرم سلام می‌رسانم و بعد از سلام امیدوارم که حال شما و فرزندانتان خوب و خوش باشد و خواهرانم شما آنقدر من ارزش دارید که زینب سلام الله علی‌ها پیش امام حسین علیه السلام ارزش داشتند.

خواهران عزیزم فرزندانتان را به گونه‌ای تربیت کنید و تحویل جامعه دهید که آن‌ها فرد مخلص و مومن نزد جامعه تحویل بدهید و دیگران از آن‌ها درس بگیرند و آن‌ها هم به دیگران درس بدهند خواهرانم اگر من برنگشتم شما دقت و ظیفه برادری که در وجودتان دارید انجام دهید.

پدر و مادرم و برادرانم! و خواهرانم اگر خدا خواسته و من برنگردم و از این دنیا رفتم اگر جنازه‌ام پیدا شد مرا در پیش شهید عزیزمان نورالله و محمد و حسن، حسین و رمضان دفن نمایید و اگر جنازه‌ام پیدا نشد ناراحت نباشید. زیرا رجائی و با هنر آنطوری شهید شدند و از سوختن‌شان و به وسیله نشانه‌هایی که داشتند توانستند تن آن دو را بشناسند که کدام رجائی و کدام با هنر بود و به وسیله...پس جنازه من ناراحت نباشید و از پدر و مادرم و برادرانم و خواهرانم و فامیلانم می‌خواهم که برای من گریه و زاری نکنید و بجای گریه و زاری بر روی شهیدان فاتحه‌ای بخوانید و در هر شب جمعه دعای کمیل مرا بیاد داشته باشید؛ و برایم فاتحه‌ای بخوانید و همچنین بجای گریه و زاری امام را دعا کنید؛ و از خدا بخواهید امام ما را تا انقلاب مهدی نگه دارد. دعا کنید که رزمندگان ما پیروز شوند؛ و در آخر از پدر و مادر و برادران‌ام و خواهرانم و فامیلان و دوستانم که از طرف من رنج و و مشقتی دیدند و حرف بد شنیدند و به جان خودشان مرا ببخشند در ضمن مادر جان شمشیر پر برکتت را به فرزند خودت حلال کن.

هرچه بیشتر در جلسات اسلامی باشید دشمن اسلام ناکام‌تر و ناکام‌تر خواهد شد

کمی هم در مورد بسیج و انجمن اسلامی و مردم در باره منافقین صحبت کند و شما را به خدا می‌سپارم. از انجمن اسلامی و بسیج و چه از خواهران و برادران می‌خواهم در جلسات که خودشان برپا می‌کنند حضور بهم برسانند. زیرا این جمع شدن شما خیلی موثر است برای دشمن. زیرا دشمن از شما می‌ترسد منافقین از جمع شدن شما می‌ترسند. آن‌ها از جلسات شما می‌ترسد و از برنامه‌های شما می‌ترسد و از کار‌هایی که برای اسلام می‌کنید می‌ترسند. پس هرچه بیشتر در جلسات اسلامی باشید و جلسات شما باشکوه‌تر اجرا گردد دشمن اسلام ناکامتر و ناکام‌تر خواهد شد. از برادران بزرگتر بسیجیان می‌خواهم که این نوجوانانی که در ده هستند و از آنکه مغزهایشان پر از حرف‌های عوضی شود که نمی‌شود آن‌ها را در انجمن اسلامی و بسیج دعوت کنید و این جوانان را آماده کرده و برای نبرد با آمریکا و شوروی و اسرائیل نمائید.

پیامی نیز برای دانش آموزان و معلمان عزیز دارم حتما به دانش آموزان بگوئید که‌ای برادران و ‌ای خواهران دانش آموز و مخلص عزیز رفتن شما در کلاس و حاضر شدن شما در کلاس و درس خواندن شما در کلاس یک نوع مبارزه است با استعمار خارجی و منافقان داخلی.‌ای برادر و‌ای خواهر اگر کم لطفی کنید و بی‌اهمیتی نمائید بدانید که فرزندان سرمایه‌داران و منافقان و آن‌های دیگر که در خط اسلام نیستند و آن‌ها در کوشش هستند و درس می‌خوانند و مغزهایشان و فکرهایشان و اندیشه‌های خود را بالا می‌برند. تا این که... کمکی کنند به آمریکا. این‌ها درس می‌خوانند برای کمک به آمریکا.

این‌ها در آینده برای انقلاب اسلام و قرآن و ملت ما خطری بزرگ هستند اگر شما درس خودتان را نخوانید مانند بی‌سوادی در آینده خواهید شد که وقتی سوال شود نمی‌توانند جواب بدهیم و از اسلام و دین بی‌خبر می‌شوید و آن وقت هست که شما را و مغز شما را می‌ربایند و به سوی خود می‌کشند و شما را از خدا و اسلام و قرآن دور می‌کنند و آنوقت است که اسلام و قرآن و انقلاب ما را به شکست می‌دهند؛ و خون صد‌ها هزار شهید پایمال می‌شود. خدا نکند که چنین کاری پیش بیاید. پس وظیفه خیلی سنگین است.

پس چرا پیامبر و امامان ما به دانش اهمیت زیادی می‌دادند؛ که می‌گویند حتی حتی دانش در کنار سرزمین چین باشد را باید بیاموزیم سعی کنید وظیفه خود را به خوبی انجام دهید و آبروی انقلاب ما را در آینده حفظ نمایید و انقلاب مان را به جهان صادر نمائید و برای اینکه این انقلاب فقط برای ملت نیست بلکه این انقلاب مال مستضعفان جهان استع و از معلمان عزیز می‌خواهم که آنهایی... را با دانش آموران را با اسلام آشنا سازند و آنان را با قرآن آشنا سازند و وظیفه‌ای که معلم دارد مانند وظیفه‌ای است که پدر و مادر نسبت به فرزند خود دارد که فرزند خود را تربیت می‌کنند آن‌ها همچنین وظیفه ایس دارند شما خودتان بهتر می‌دانید؛ که چگونه دانش آموزان را تربیت نمایید و آن‌ها را اخلاق اسلامی یاد دهید. پیامی برای اسلام و اهالی روستای خویش دارم.‌

ای مردم سلحشور و غیور ایران. امت شهید پرور و اهالی روستای چباره پیرو، ولی فقیه باشید و هر کجا امام فرمان داد اطاعت کنید و مطیع رهبر باشید که اعتقاد به، ولی فقیه به امام زمان (عج) می‌باشد پیرو شهیدان باشید و در موقع پیکار با جوانان خودتان را با لباس رزم بپوشانید و بفرستید به میدان نبرد که اسلام و قرآن انقلاب و نهضت حسین احتیاجی به خون این جوانان نیاز ندارد که خدا نکند که از رفتن فرزندانتان به جبهه خودداری نمایید و نگذارید او به جبهه برود و در راه خدا جهاد کند؛ و با دشمن اسلام نبرد نکند و در موقع فرمان جهاد و مسلمانان و شما فرمان فرمان جهاد را ندهید اگر چنین شود به خدا قسم شما دشمنان اسلام هستید و دشمنان قرآن و اسلام و نهضت حسین علیه السلام می‌باشید آیا راضی هستی به ناموس و برادرت و اسلام تجاوز کنند و شما ساکت باشید و گوشه نشینی را انتخاب نمائید و بگویید به چه مربوط است اگر از مرگ می‌ترسی که هرجا بروی باز مرگ به سراغت می‌آید و از مرگ دشمنان اسلام می‌ترسند ونه شما مسلمانان پس بیاییم از مرگ فرار نکنیم و چند روز زودتر بمیریم و آنهم اگر کسی در راه خدا کشته شود مرگ شرافت‌مندانه است و خدا در قرآن می‌فرماید هرکه در راه خدا کشته شود او را اجری اعظیم اعطا خواهیم کرد.

پس بشتابید بسوی جبهه‌ها تا دشمنان اسلام را در سطح زمین نابود بسازیم تا بتوانند نسل آینده‌مان با ارامش و آسوده خاطر زندگی کنند ان‌شاالله خداوند شما را توفیق عنایت فرماید و در کارهای‌تان آن هم کار برای رضای خدا باشد موفقیت و پیروزی به شما عنایت نماید.‌ای مردم غیور ایران و اهل روستا در برابر منافقان با تمام قدرت بایستید و مقاوم باشید که دسیگر این منافقان کور دل راهی بجز نابودی ندارند. این‌ها دیگر گورشان را با دست خودشان کندند بدون اینکه خیال کردن با کشتن مطهری و مفتح بهشتی و ۷۲ تن از یاران امام و شهید محراب مانند مدنی و دستغیب، صدوقی؛ اشرفی اصفهانی؛ و اگر من برنگشتم یک نفر را انتخاب کنید تا روزه غذای مرا بگیرد و همچنین به برادر قربانعلی خیری ۱۰۰۰ تومان پول نقد و یک کفش برای من خرید و قیمت آن را نمی‌دانم بدهکارم و همچنین ۲۰۰ تومان پول قرض الحسنه به حساب من می‌باشد و همچنین به برادر حسینی ۶ هزار تومان پول دادم و در بانک رفاه کارگران ۴۰۰ و خوردی پول من می‌باشد و همچنین از برادرم حسین خیری و اسماعیل و قربانعلی و فامیلان اگر از من بخواهی هستند شما پدر جان به آن‌ها بدهید و اگر نمی‌خواهند به وجدان خودشان مرا ببخشند؛ و در اخر از شما و خانواده‌ام و مردم مسلمان می‌خواهم که در شبل اول قبر مرا تنها نگذارید و کنار قبرم باشید.

زیرا که من از تاریکی و فشار قبر در شب اول قبر خیلی حراسانم و سوره قدر را ۷ بار در کنار قبرم بخوانید و همچنین سوره توحید را فراموش نکنید و مراسم مرا ساده بگیرید کتاب‌های مرا که در منزل دارم یکی را به انجمن اسلامی و یکمی را به جبهه و مقداری را به برادرم قربانعلی بدهید و همچنین مقدار پولی به جا ماند خمس پول‌های را که در بانک داشتم بدهید و مقدار دیگر را به جبهه بفرستید در آخر وصیت می‌کنم که تمام پدران شهید وصی و تمام مادران شهید ناظر من هستند و شما پدر و مادرم به جزو آن‌ها هستند ودر آخر شما پدر و مادر جان و برادران عزیزم حسین جان؛ اسماعیل جان و قربانعلی و شما خواهران مهربانم همیشه یار وفادار اسلام باشید و امام را دعا کنید در آخر چند کلمه دعا کنید در آخر چند کلمه دعا می‌کنم امین بگوئید.

بار خدایا! پروردگارا! و معبودا! ما را به وظیفمان آشناتر بگردان و از کمی راه کج به راست هدایت فرما و ما را پاسدار و نگهبان و حافظ خون شهیدان قرار بده و ما را سرباز واقعی امام زمان و مطیع و فرمانبردار در وظیف‌مان و پیرو خط امام و همچنین جزو شهیدان بدر و احد و همچنین کربلا مشهور بگردان. آمین یا رب العالمین و السلام علیکم و

رحمه الله و برکاته.

عسگری خیری

۱۰/۸/۶۳

در ضمن از مادر عزیزم و خواهرانم و بخصوص مادرم می‌خواهم در میان مردم و زنان ماتم‌سرایی نکنید در خانه بماند. مادرجان در آخر بدان اگر رفتم و اگر خدا شهادت یاری کرد و بدان تو را و خانواده‌ام و برادر و خواهرانم شفاعت خواهم کرد. این لباس فرم سپاه را به سپاه تحویل بدهید و لباس‌های ... را به برادرم و دوستانم بدهید. در آخر خداحافظ همگی‌تان.

والسلام

یار امام باشید تا پیروز باشید.

تاریخ ۱۸/ ۱۲/۱۳۶۳ عسگری خیری

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها