چهل‌سالگی سرو/ «محمدرضا ذبیحی جمنانی»؛

همواره پشت‌سر رهبر بینا و آگاه‌تان حرکت کنید

در فرازی از وصیت‌نامه شهید «محمدرضا ذبیحی جمنانی» آمده است: هیچگاه از رهبری و ولایت فقیه دور نشده و همواره پشت سر رهبر بینا و آگاهتان حرکت کرده و همانگونه که تاکنون عمل نموده‌اید عمل کنید.
کد خبر: ۴۳۳۶۴۶
تاریخ انتشار: ۰۷ دی ۱۳۹۹ - ۱۰:۴۸ - 27December 2020

همواره پشت‌سر رهبر بینا و آگاه‌تان حرکت کنیدبه گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از ساری، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس و در سالروز شهادت «محمدرضا ذبیحی جمنانی» زندگی‌نامه و وصیت‌نامه‌اش در ادامه می‌آید.

زندگی‌نامه شهید:

«حسین و بتول» در ۲۰ شهریور ماه سال ۱۳۴۰ صاحب فرزندی شدند به نام «محمدرضا» که چهارمین ثمره زندگی آن‌ها بود. پدر، بازنشسته اداره برق بود و مادر، امّا خانه‌دار و گرم فرزندپروری. محمدرضا از همان اَوان طفولیت، تحت تربیت دینی والدین نماز و قرآن آموخت.

روایت پدر:

«قبل از اینکه بچه‌هایم به مدرسه بروند، به آن‌ها نماز خواندن و روزه گرفتن را یاد دادم. محمدرضا هم زمانی که کوچک بود، همراه برادرانش به مسجد می‌رفت و سعی می‌کرد که مثل آن‌ها نماز بخواند. علاوه بر آن به قرآن هم علاقه زیادی داشت و به تلاوت آن می‌پرداخت.»

وی بعد از پایان دوره ابتدایی در دبستان «۶ بهمن» زادگاهش، وارد مدرسه راهنمایی «شهید چمران» فعلی در این شهر شد. سپس تحصیلاتش را در رشته علوم تجربی دبیرستان «شرافت» قائم­شهر آغاز کرد. او در پایه سوّم این مقطع، به دلیل درک بیشتر حوادث انقلاب، نزد برادرش در تهران مهاجرت کرد و آنجا فارغ‌التحصیل شد.

روایت خواهر شهید:

«محترم» می‌گوید: «فردی متواضع و گشاده­‌رو بود. حریم حیا را رعایت می‌کرد و سعه‌ی صدر خاصی داشت. با این خصوصیات خوب، ما سعی می‌کردیم که پیرو او باشیم تا رفتارش برای‌مان آموزنده باشد.»

وی که در دوران دبیرستان با افکار و اهداف امام خمینی آشنا شده بود، تمام وقت خود را صرف انقلاب کرده بود از جمله توزیع اعلامیه‌های ایشان، حضور در جلسات سیاسی و مذهبی و تظاهرات ضدّ رژیم.

علاوه بر آن، گاهی بچه‌های مدرسه را ترغیب و تهیج می‌کرد و آن‌ها را برای برپایی راهپیمایی به مرکز شهر می‌برد. ناگفته نماند که یک بار، طی انجام مأموریتی به گرگان، توسط عُمّال شاه مورد ضرب و شتم واقع شد.

این نوجوان مبارز، بعد از پیروزی انقلاب به جهاد پیوست و در زمینه جمع‌آوری محصول کشاورزان و ساخت خانه برای افراد بی‌بضاعت مشغول خدمت شد. محمدرضا در جبهه مبارزه با اَحزاب ضدّ انقلاب نیز فعّال بود و در مقابل تحرکات آن­ها می‌­ایستاد.

روایت مادر شهید:

«همسایه‌های ما که منافق بودند، به او می‌گفتند: اگر ما مسلح بودیم، تو را می‌کشتیم. محمدرضا به آن‌ها می‌گفت: برادران و خواهران من! بیایید دست از این کارهای‌تان بردارید و به اسلام بپیوندید. این رجوی برای شما کاری نمی‌کند.»

وی از ۵/۹/۱۳۵۸ الی ۲۵/۷/۱۳۵۹ به عنوان بسیج ویژه مشغول خدمت بود، تا اینکه در ۲۶ مهر ماه همین سال به عضویت سپاه درآمد.

این پاسدار متعهد در ۱۰/۸/۱۳۶۰ در کِسوت تک‌تیرانداز به جبهه عزیمت کرد. مدتی نیز مسئولیت پاسگاه مرزی مریوان را به عهده داشت.

سرانجام در ۷/۱۰/۱۳۶۰ در منطقه شیاکوه (گیلانغرب) با سِمت فرماندهی دسته به مقام شامخ شهادت دست یافت. سپس در ماه رمضان سال ۱۳۶۱ در گلزار «سید نظام‌­الدین» قائمشهر به خاک سپرده شد.

روایت مادر شهید:

بتول از حال آن روز‌های فرزند شهیدش می‌گوید: «یک روز به من گفت: دوست دارم شهید بشوم، ولی دوست ندارم شیون و زاری کنید. آدم وقتی که برای دین و قرآن شهید می‌شود، این کار‌ها نباید باشد.»

روایت پدر شهید:

«یک شب خواهر و برادرهایش را خانه ما جمع کرد و به آن‌ها گفت: آنجا جبهه است. هم ما می‌کشیم و هم آن‌ها می‌کُشند. نان و حلوا تقسیم نمی‌کنند. تنها خواهشی که دارم، به‌خصوص از مادر و خواهرم، این است که اگر شهید شدم، کوچک‌ترین ناراحتی نکنید که منافقین و خانواده آن‌ها خوشحال شوند. مثل کوه استوار باشید.»   

وصیت نامه شهید:

بسم الله الرحمن الرحیم

استغفرالله الذی لااله الا هوالحی و القیوم و اتوب الیه

آمرزش می‌طلبم از خدایی که جز او زنده و پاینده نیست و به سوی او توبه باز می‌گردم.

با درود و سلام بر سرور شهیدان حسین بن علی (ع) و تمامی یارانش بالاخص بر فرزندان رشید و دلاورش در سنگر‌های حق علیه باطل کفر صدامی و با درود بر رهبر کبیر انقلاب و معلم انسانیت امام سد شکن خمینی کبیر.

حسین که برای نجات انسانیت و آزادسازی او، حج این جلوه‌‍گاه انسانیت و این اجتماع پر شور الهی را نیمه‌تمام گذارده و برای احقاق حق و برقراری جامعه‌ای برپایه قسط و عدل اسلامی در صحرای گرم و سوزان کربلا شیطان زمانش یزید، مظهر کفر و پلیدی به نبرد پرداخته و بی‌باکانه خود و یارانش جان پر ارج خود را نثار خدا و رسولش کردند تا به انسان‌های عصر خود و تمامی عصر‌ها بفهمانند که زندگی جز عقیده و جان باختن در راهش نیست و حتی مرگ با افتخار را بر زندگی خفت بار ترجیح می‌دهند. ملت مسلمان و رزمنده ایران پس از قرن‌ها از حادثه پر افتخار انقلاب کربلا، انقلابی دگر را در جهان به عرصه نمایش گذارد که بی‌شک کمتر از حماسه پرشور کربلا نیست، انقلابی خدایی تحت رهبری واحد و پیامبر گونه رهبر عظیم الشأنش و اتکال به خداوند و به عبارت ساده‌تر، انقلابی صد درصد مکتبی و بر پایه ایمان و اعتقاد مردم مردمی که برای نجات اسلام‌شان و به دست آوردن حیثیت و شرف از دست رفته‌شان که سال‌ها قدرت گران زور و تزویر به غارت رفته بود بپا خاسته و با دادن چند صد هزار کشته و مجروح و معلول بر یکی از پرقدرت‌ترین نظام‌های موجود جهان که از طرف ابرقدرت‌های شرق و غربی حمایت می‌شد، پیروز شدند و توانستند بار دیگر صدای حق‌طلبانه خود را در این پهن دشت گیتی به گوش جهان خفته برسانند و به جهانیان بفهمانند که امتی با توجهات خداوند، قادر متعال و با وحدت کلمه و همبستگی تمام احاد ملت و به خصوص با رهبری‌های مدبرانه و قاطع حسین زمانش می‌تواند دست هر قدرتمندی را از سرنوشت خویش کوتاه کرده تا انسان‌ها خود سرنوشت‌شان را به دست گیرند و وارثان حقیقی آن‌ها همان مستضعفان باشند و لاغیر.

طبیعی است که انقلابی که بر علیه ابرقدرت‌ها و جلوگیری از منافع‌شان باشد متحمل زحمات و مقات بسیاری است و دشمن نیز بیکار ننشسته و برای بدست آوردن منافع از دست رفته‌اش و یا به انحراف کشاندن نهضت طرح ریزی کرده و توطئه گوناگون می‌ریزد.

روزی با آتش زدن خرمن‌ها و از بین بردن زحمات شبانه روزی کشاورز رنجدیده توسط ایادی مزدور و خائنش و روزی دگر طرح خائنانه و تفرقه انگیز شیعه و سنی و یا عرب و عجم، ترک، فارس را مطرح کردن تا با خیال باطل خود ملت بزرگ ایران را گروه گروه کند و یا مسلح کردن نوکران حلقه به گوشش و واداشتن شان بر خیابان‌ها و برو وبرزن‌ها و کشتن مردمان بی‌گناه و کودکان معصوم و مسئولین مورد اعتماد مردم و هزاران دسائس و حیله‌های دیگر.

بالاخره پس از شکست کامل و نقش بر آب شدن تمام توطئه‌هایش دشمن دست به مکر‌های دیگر نیز می‌زند و آن ملوسک‌ها به تظاهر مردمی را که سال‌ها در تربیت شان بسیار کوشید و بروی پرده نمایش دروغین خود می‌آورد و به او وادار می‌کند که از منافع از دست رفته‌اش دفاع کند طبیعی است دشمن در هر نهضت و انقلابی به چنین طرح خائنانه‌ای دست می‌زند و در کشورمان نیز این طرح توسط لیبرال‌های وابسته که رأس آن بنی‌صدر خائن بود به اجرا درآمد، ولی به زودی با توجه به الطاف خداوند مان که همیشه یار و پشتیبان مستضعفان است و به خصوص توجه خاصی که بر ملت ایران این پشتیبانان و محرومان جهان دارد، خنثی و یا در نطفه خفه می‌شود و دشمن نیز زبون‌تر از گذشته عقب نشینی تاکتیکی می‌کند.

آمریکای جنایتکار پس از تمام طی و طریق‌ها و حیله‌ها برای این ملت رزمنده دست به آخرین روش‌های وحشیانه زده و آن هم واداشتن نوکر حلقه به گوشش یعنی صدام کافر و کمک‌های وسیع اقتصادی و نظامی به او و تشویق و ترغیبش برای جنگ نابرابر با ایران اسلامی، در اینجا آمریکای جنایتکار [] نبوده و تمام دول مرتجع منطقه و به‌طور کامل تمام رژیم‌های غیر مردمی دنیا نیز به دفاع از متجاوز پرداخته و ماهیت ضدخلقی‌شان را بیش از پیش به جهان نشان می‌دهند.

کشوری که می‌رفت برای سازندگی و آبادانی خود دست به اصلاحاتی بزند و افساد‌های رژیم منفور گذشته را کمی سروسامان بدهد ناگهان مواجه با حمله دشمن خوار و زبون شده و خانه و کاشانه و تمام تأسیسات صنعتی و کشاورزی اش مورد هدف گلوله‌های آتشین قرار می‌گیرد.

واضح است که ملتی که تمام سد‌ها و موانع و مشکلاتی که از طرف دشمن بر پای او گذارده شده را می‌رود به امید پروردگار یکتا، یکی پس از دیگری بشکند و انقلابی که متعلق به خودش است و برای بدست آوردن آن ودیعه‌های بزرگی پرداخته نمی‌تواند به خود بقبولاند که مزدوری با حمایت اجنبی خاک عزیزش را مورد تجاوز قرار داده و هستی و نیستی‌اش را به یغما ببرد، لذا به دفاع از سرزمین اسلامی خود می‌پردازد و امروز می‌بینیم که جوانان جانبازشان اعم از پاسداران جان بر کفشان و بسیج مردمی‌شان و ارتش فداکارشان و عشایر غیورشان برای بیرون راندن‌شان از یکدیگر پیشی گرفته و برای نجات اسلام و میهن شان عازم جبهه‌های جنگ می‌شوند و با نثار جانشان و آفریدن حماسه‌ها و دلاوری‌های گوناگون خاطره رزمندگان صدر اسلام و کربلای حسینی‌شان را در دل‌ها زنده می‌سازند و به محرومان جهان چگونه زیستن و چگونه مردن را می‌آموزد و بر آنان می‌آموزد که تنها راه نجات شان از منجلاب بدبختی و رسیدن به فلاح و خوشبختی بیداری ملت‌ها و مقاومت در برابر تجاوزگران و استعمارگران است و بس.

اینکه که برای نجات اسلام و رفع تجاوز به آن و رهایی ملتم از چنگ ظلم و ستم، لباس رزم پوشیده‌ام و عازم جبهه‌های نبرد شده‌ام، نصایح و خواهش‌هایم این است. امیدوارم که به دوستان و خویشانم به سفارشات این بنده گناه کار کار عمل کنند ان‌شاءالله.

۱- هیچگاه از رهبری و ولایت فقیه دور نشده و همواره پشت سر رهبر بینا و اگاهتان حرکت کرده و همانگونه که تاکنون عمل نموده‌اید عمل کنید.

۲- هیچگاه برای دنیا و چند صباحی زنده ماندن به لذائذ زودگذر آن دلبستگی نداشته و به قول مولا علی (ع)، کفش وصله‌دار در نظرم با ارزش‌تر از دنیای بی‌وفاست و این انسان است که روزی از بین می‌رود و باید در روز محشر پاسخگوی اعمال خویش باشد، پس چه بهتر برای اندوختن توشه‌ای برای آخرت آبرو و شرف خود بر باد نداده و برای بدست آوردن قطعه نانی دست تکدی به سوی این و آن دراز نکند و به مال دیگران تجاوز ننماید. «فلا تغرنکم الحیوه الدنیا و لا یغرنکم بالله الغرور». پس زنهار شما را زندگی دنیا فریب ندهد و از عقاب خدا شیطان به عفو و کرمش سخت مغرورتان نسازد.

۳- همیشه به یاد خدا باشید که ذکر و پاداش قلب‌ها و دل را تسکین داده و آرامش می‌دهد و انسان را از هوای نفسانی‌اش باز می‌دارد.

۴- از تمامی اقشار ملت مبارز و جان بر کفم می‌خواهم کسانی که خواسته یا ناخواسته در جهت تضعیف رهبری و یا به هم ریختن آرامش کشور گام بر می‌دارند و آب در آسیاب دشمن می‌ریزند به شدت مقابله کرده و مکر‌ها و حیله‌های کفار و منافقین را به آنان بازگردانند.

۵- آرزو و خواهشم این است که پس از مرگم هرگز گریه و زاری ننموده و بدانید که این راه را با اختیار خود انتخاب نموده و همیشه آرزوی چنین مرگی را می‌کردم.

۶- مادرم بگوئید که هر قطره اشکش و اندوهش زهری آتشین بردل‌های دردمندم و خوشحالی است برای دشمن زبون من، از او می‌خواهم که در مناجات‌های روزانه و شبانه اش برای نجات مستضعفین از چنگال مستکبرین و طول عمر برای رهبر کبیر انقلاب و تمامی رزمنده‌های دلاور و از جان گذشته در سنگر‌های حق علیه باطل دعا کند و برای حقیر نیز طلب مغفرت و آمرزش کند که هیچگاه فرزندی شایسته برای مادری چنین دلسوز و پدری چنین فداکار نبوده‌ام.

۷- از برادرانم می‌خواهم که هیچگاه نسبت به انقلاب احساس ضعف و دوری نکرده و برای تثبیت و پیروزی کاملش همانطور که تاکنون کرده اند همت گمارند، همین نکته را بدانند که همه‌مان خدمتگذار این مردم بوده و برای رفاه و آسایش آن‌ها از جان نیز باید مایه بگذاریم.

۸- از خواهرم که جز او محرم رازم نبود و همیشه مرا در بحرانی‌ترین لحظه‌ها با سعه صدرش و با مهربانی‌های خواهرانه‌اش یاری‌ام می‌داد، می‌خواهم که در تربیت فرزندانش از هیچ کوششی فروگذار نکرده و فرزندی همانند سعید‌ها تحویل اجتماع دهد.

۹- از پدر و مادر عزیز و نازنیم که به خاطر اذیت و آزار‌هایی که به وی کرده‌ام، طلب عفو و پوزش دارم و از او می‌خواهم به بزرگواریش این بنده گناه کار را ببخشد.

در پایان دعائی جز سلامتی برای رهبر عالیقدر و تمامی رزمندگان اسلام و آمرزیدن گناهانم ندارم.

«ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامکم و انصرنا علی القوم الظالمین و المنافقین»

محمدرضا ذبیحی

تاریخ: ۲۰/۸/۶۰

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها