چهل‌سالگی سرو/ شهید «ناصر ابراهیمی جمنانی»؛

از اختلافات دوری کنید و به ریسمان خدا چنگ بزنید

در فرازی از وصیت‌نامه شهید «ناصر ابراهیمی جمنانی» آمده است: از اختلافات دوری کنید و به ریسمان خدا چنگ بزنید و از هم جدا نشوید و در نمازجمعه شرکت کنید و صف‌های خود را فشرده‌تر کنید و این را بدانید که شرکت در نماز جمعه مشت محکمی است بر دهان مزدوران شرق و غرب می‌باشد.
کد خبر: ۴۳۶۲۶۵
تاریخ انتشار: ۱۹ دی ۱۳۹۹ - ۱۳:۱۱ - 08January 2021

از اختلافات دوری کنید و به ریسمان خدا چنگ بزنیددبه گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از ساری، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس و در سالروز شهادت شهید «ناصر ابراهیمی جمنانی» زندگی‌نامه و وصیت‌نامه این شهید را از نظر می‌گذرانیم.

زندگی‌نامه شهید:

در سال ۱۳۴۲، با قدومش، خانه دل «عباس و بتول» را گرمایی دیگر بخشید. نورسیده‌ای که در دامان خانواده‌ای دیندار و سختکوش پرورش یافت و با تربیت دینی آن‌ها قد کشید.

دوران دبستان «ناصر» در نکا سپری شد. سپس بعد از اتمام مقطع راهنمائی، به دبیرستان «شهید بهرام مجتبایی» فعلی بهشهر رفت. اگرچه، سال سوم متوسطه را در نکا ادامه داد.

او که رشدیافته مکتب اهل بیت (ع) بود، با حضور در محافل اُنس با قرآن، جهت یادگیری تعالیم دینی این کتاب انسان‌ساز را سرلوحه خود در زندگی قرار می‌داد. در انجام فرائض واجب نیز، کوشا بود و همواره نسبت به اَدای نماز اول وقت، اهتمام ویژه‌ای داشت.

در دوران انقلاب، او به اندازه بضاعت سنّی خود، در فعالیت‌های پرشور انقلابی شرکت داشت و تابع رهبری امام خمینی بود.

با صدای ناقوس جنگ در سال ۱۳۵۹، ناصر به ندای امام عاشقان، خمینی کبیر، لبیک گفت. او در سال ۱۳۶۰، جامه پاسداری را به تن پوشانید.

فرماندهی دسته، معاونت گروهان و خدمت در گردان حفاظتی، از جمله رشادت‌های این رزمنده دلاور به شمار می‌رود. ناگفته نماند که او با حضور در عملیات بیت‌المقدس، از ناحیه صورت، مجروح شد.

مادر از آخرین اعزام فرزندش چنین روایت می‌کند: «ناصر به من گفت: بعد از این مأموریت، با هم برای پابوس آقا امام‌رضا (ع) به مشهد می‌رویم. اما او رفت و دیگر نیامد.»

و سرانجام، ناصر در ۶۵/۱۱/۱۲، طی عملیات کربلای ۵ به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر پاکش نیز بعد از وداع همسرش «نرگس علیپور» و یادگارانش «مریم، کلثوم و یاسر»، در گلزار شهدای روستای «کمیشان» به خاک سپرده شد.

هم‌رزمش «قاسم‌علی علی‌مکه» از ناصر این‌گونه یاد می‌کند: «در عملیات کربلای ۵، با این‌که زخمی شده بود و ادامه پیشروی برایش ممکن نبود، به یکی از پاسداران نکا گفت: نیرو‌ها را یکی کن و ادامه بده! به من کاری نداشته باش.» 

وصیت‌نامه شهید:

بسمه تعالی

به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان

بکشید ما را اسلام احیاء می‌شود. امام خمینی (ره)

پس از درود و سلام بر مهدی موعود و نائب بر حقش، پیر جماران، خمینی کبیر و سلام بر سالار شهیدان، حسین بن علی (ع) و به روان پاک شهدای گلگون کفن صحرای کربلا تا کربلای ایران، این چند نکته به عنوان وصیت‌نامه می‌نویسم.

امت حزب‌الله و مسلمان و شهیدپرور! خدا را شکر کنید که امام عزیز را برای ما فرستاد تا توانست انقلابی عظیم در جهان به وجود آورد و در ایران رژیم ۲۵۰۰ ساله پهلوی خائن را نابود کند. پس قادر توانا! چگونه به خاطر این نعمت تو را شکر گوییم.

امت حزب‌الله و شهیدپرور! روحانیون عزیز را دوست بدارید؛ چون این‌ها نور چمشان این سرزمین هستند و همانطور که امام عزیز ما گفته کشور بدون روحانیت مانند کشور بدون طبیب است؛ و‌ ای مردم شهیدپرور نکا مخصوصاً اهالی روستای کمیشان! از اختلافات دوری کنید و به ریسمان خدا چنگ بزنید و از هم جدا نشوید و در نمازجمعه شرکت کنید و صف‌های خود را فشرده‌تر کنید و این را بدانید که شرکت در نماز جمعه مشت محکمی است بر دهان مزدوران شرق و غرب می‌باشد؛ و ‌ای خدای مهربان! دوست دارم سرباز امام زمان باشم و در راه تو جهاد نمایم و در راه تو کشته شوم، چون خدای بزرگ انسان یک جان دارد چه بهتر که در راه تو باشد تا جاویدان در راه تو باقی بماند.

خدای بزرگ! دوست دارم به من آن قدرتی دهی که تا آخرین قطره خون‌ام با مزدوران شرق و غرب بجنگم و در آخر در این راه به خاکستر تبدیل شوم و خاکستر در جبهه‌ها پراکنده شود تا شاید خدایا از این راه گناهانم را ببخشی، چون خدایا بنده حقیر و گهنکار تو هستم و به راه تو جان خواهم داد.

خدایا به فرمان تو از خانه و کاشانه و زن و فرزند خود گذشتم و به راه تو رسیدم و حرکت کردم. چه راه پر نشیب و فرازی و نمی‌دانم خدایا به مقصدم خواهم رسید یا نه؛ و‌ای خانواده‌ام! پس من این راه را طی خواهم کرد و اگر به این مقصد رسیدم و لایق این مقصد بودم.

مادرم! امام خمینی حسین زمان ماست و تو مانند آن شب‌های تاریک که من در گهواره بودم و مرا شیر می‌دادی، مانند آن شب‌ها قلبت را متوجه خدا کن و او را دعا کن و بعد از شهادتم برایم گریه مکن، چون امانتی بودم که خداوند نزد تو سپرد و از تو این امانت را پس گرفت و مادرم شکر کن که در امانت خود خیانت نکردی و لباس سیاه را از تن برکن، چون دشمن از این لباس خوشحال خواهد شد.

همسرم! تو مانند دیگر همسران شهید صبور باش و فرزندانم را خوب تربیت و به جامعه تحویل بده و جنازه‌ام را در کنار شهدای روستای کمیشان دفن کن و به پدر و مادرت بگو که برایم گریه نکنند و افتخار کنند که اولین دامادشان در راه خدا کشته شد و بگو که آن‌ها همچون پدر و مادر برای من بودند.

مراسم عزاداری مرا سبک‌تر برگزار کنید و از خرج‌ها و مراسم‌های اضافی دوری کنید و پول این مراسم‌ها را به جبهه‌ها بدهید؛ و در آخر خانواده‌ام و‌ای دوستان و آشنایان تمام سختی‌ها و رنج‌ها و تمام غریبی‌ها را که در زندگی کشیدم، برای خدا بود. همانطور که مولای متقیان علی (ع) می‌گوید تلخی دنیا، شیرینی آخرت و شیرینی دنیا، تلخی آخرت. پس صبر پیشه کنید و امام عزیز این پیر جماران را دعا کنید. شعار مرگ بر آمریکا را فراموش نکنید و مرا حلال کنید. حلال کنید؛ و برادرم، اکبر بخشنده این وصیت‌نامه را برای همه بخوانید.

خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار.

والسلام علیکم

۶۳/۱/۲۵

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها