گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس ـ رسول حسنی؛ «خانه خورشید» آخرین اثر «ماندانا زندی»، درباره زنی است که همسرش به جبهه رفته و با مسائل و مشکلاتی دست به گریبان است و حالا باید بدون او و با دو فرزندش «صدرا» و «سحر» روزگارش را طی کند. این داستان یک خطی، همه آن چیزی است که زندی حدودا در 470 صفحه روایت کرده است.
«خانه خورشید» داستان نو و پیچیدهای ندارد؛ بارها خوانده و شنیده شده است، البته این مورد فینفسه نمیتواند ضعف رمان «خانه خورشید» باشد چه اینکه به قول معروف هیچ داستان ناگفتهای وجود ندارد، این نوع نگاه نویسنده است که رنگ تازهای به داستان میدهد. زندی در رمان «خانه خورشید» با همه ضعف و قوتش سعی خود را کرده تا خودش باشد. در میان خیل نویسندگان مدعی که از فرط دشوارنویسی خوانندهای ندارند و یا از فرط سادهانگاری و عوامزدگی به ابتذال میافتند، انتشار «خانه خورشید» اگر نه کاملا اما میتواند امیدوار کننده باشد.
به کاربردن اصطلاح عامیانه بودن برای «خانه خورشید» ممکن است کمی سوءتفاهم ایجاد کند، درحالیکه عامیانه بودن امتیازی است که کمتر اثری واجد آن است. البته باید این توضیح واضح را داد که عامیانه بودن و عوامانه بودن دو مقوله کاملا متفاوت است که میتواند در مقابل هم قرار بگیرند. عوامانه بودن را اگر به معنای سطحی بودن، بیمایه بودن و یک بعدی بودن در نظر بگیریم ـ کما اینکه چنین هست ـ عامیانه بودن به معنای آن است که میتواند سطح وسیعی از مخاطبان را دربرمیگیرد بنابراین سطحی و یک لایه نیست.
«خانه خورشید» با آنکه از کلمات نامونس و ترکیبات و عبارات غامض استفاده نکرده ـ عادتی که برخی از نویسندگان به آن دچارند ـ اما گستره کلماتش محدود نیست. نکتهای که باعث میشود ارتباط مخاطب گاهی دچار مشکل شود، توضیح و توصیف بیش از اندازه است. یعنی نویسنده به اطناب افتاده و بیش از آنکه لازم باشد میگوید. همین مسئله باعث شده رمان «خانه خورشید» رمان قطوری شود. با این حال چون سیر روایت و طراحی رویدادهای داستان در هم تنیده شده است اجازه نمیدهد این اشکال چندان دیده شود.
دیگر اینکه زن بودن نویسنده و شخصیت داستان باعث نشده «خانه خورشید» تبدیل به رمانی با شعارهای سطحی فمنیستی شود. زنِ داستان «خانه خورشید» شخصیتی است با همه خصوصیت یک زن ایرانی که میان زن بودن و مادر بودن در رفت و آمدی ابدی قرار داد. خصوصیتی که اغلب زنان ایرانی دارند همین است که مادر بودن را فدای زن بودن میکنند و یا بالعکس. شرح چنین مسئلهای در «خانه خورشید» فقط از عهده نویسنده زن برمیآمد ولی داوری در مورد نتیجه آن بر عهده مردان است، کسانی که به هر دلیلی برای زن بودن و مادر بودن تصمیم گیرنده نهایی هستند. به بیان دیگر این مردان هستند که باید مخاطب «خانه خورشید» باشند و نه زنان.
به هر حال جنگ تحمیلی واقعهای عظیم در تاریخ ایران بود که نسل گرانمایهای در آن با ایثار کردن خود به شهادت رسیدند، مردانی که یا همسر بودند یا فرزند و یا برادر، اما ماندن در کنار زنان زندگی خود را فدای دین و وطن کردند. اگر به درستی نگاه کنیم ایثار زنان در دفاع مقدس قابل مقایسه با ایثار مردان نیست و متاسفانه در همه گفتارها و رفتارهای فرهنگی، از ایجاد یادمانها تا ساخت فیلم و نوشتن رمان و تالیف تاریخ شفاهی زنان همیشه سهمی اندک داشتند.
زنان هرچند نسبت به مردان آسیبهای جسمی کمتری دیدند اما آسیبهای روحی آنان فراتر از حد تصور است، زنانی که سرپرستان خود را از دست دادند و به خاطر سنتهای غلط عرف دچار مشکلات متعددی شدند. زنان به خاطر دین و اعتقاداتشان از مردان خود گذشتند و آنها را راهی جبهه کردند، اما مردان به خاطر عرف و باورهای غلط خود با زنان رفتار دیگری کردند. هر چند که این امر مطلق نیست اما نمیتوان آن را انکار کرد. به همین دلیل است که عنوان شد مخاطب «خانه خورشید» مردان هستند و نه زنان.
تغییر در زاویه نگاه به ادبیات دفاع مقدس و طرح موضوعاتی از قبیل پرداختن جدی به مسئله زنان در دفاع مقدس و مهمتر از این مشکلات آنها در سالهای بعد از جنگ تحمیلی از حلقههای مغفول مانده در ادبیات این حوزه است. «خانه خورشید» هر چند آن چیزی نیست که از ادبیات دفاع مقدس انتظار داریم اما اتفاق مبارکی است برای ورود به مباحث کمتر مطرح شده و نگارش آثاری از جنس «خانه خورشد» که طبعا بدون حمایت مدیران فرهنگی چه در حوزه نشر و چه در حوزه توزیع امکان پذیر نیست.
انتهای پیام/ 161