گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس ـ محمد امیدبخش؛ بسیاری بر این باورند که اگر روش و هدفگذاری آموزشی اصلاح شود، نهاد آموزش و پرورش آماده انسان سازی برای تحقق ارزش های تبیین شده در گام دوم انقلاب اسلامی خواهد بود و نسل آینده نسلی خواهد شد که تفکر و شخصیتی مناسب برای تحقق تمدن اسلامی خواهد داشت.
حال آنکه بر فرض قصد نهادهای آموزشی برای ساخت انسانهای خلاق و خداباور و منظم و از طرفی به کارگیری روش های «اندیشه محور» تازه به مرحله ارتقاء نظام آموزشی در سطح کشورهایی مثل ژاپن و برخی کشورهای اروپایی رسیده ایم! در بسیاری از کشورها مفاد درسی ای وجود دارد که دانش آموز را برای اداره زندگی شخصی و مشترک و تنظیم روابط اجتماعی آماده میکند و از طرفی متناسب با این تغییر در هدفگذاری، روش آموزشی هم دستخوش تغییراتی شده است؛ به عنوان مثال برای آموزش مهارت های تجربی و روابط عمومی دانش آموز در فضایی غیر از فضای تئوریک کلاس آموزش دیده و ارزیابی میشود!
این در حالی است که همه سیستم های آموزشی موجود در جهان (سنتی یا مدرن و ارتقاءیافته) بر پایه یک «فلسفه علم» استوار هستند؛ تقسیمات علوم در مقطع آموزش و پرورش بر مبنای تعریفی از علم است که شاید نخستین بار فرانسیس بیکن، اندیشمند انگلیسی در قرن 17 مطرح کرد. فرانسیس بیکن با تعریف کارکرد اصلی «علم» به ابزار قدرت و تسلط بر طبیعت محدوده دانش را بازتعریف کرد! با این تعریف حکمت و علومی که بر پایه وحی استوار بودند از دایره «دانش» خارج میشد.
این بازتعریف بنیادین در غرض علم، بعدها با تولد روش شناسی پوزیتیویستی[1] در علم به طور کلی آموزش کلاسیک را تحت تاثیر خود قرار داد؛ به عنوان مثال مرجع ارزیابی مقالات ISI [2] دارای روش شناسی و ارزشگذاری در حوزه ارجاعات مطالب علمی است که معارف الهی در آن اصلا جایی ندارد!
اما در جمهوری اسلامی ایران چه میگذرد؟ پرواضح است که تقسیم رشته های دبیرستانی به ریاضی و تجربی و انسانی و... حاصل نگاه «بیکنی» به علم است! رویکرد اساسی در هر یک از این رشته های علمی هم دستیابی به قدرت تصرف بیشتر در طبیعت است و سامان دادن جامعه انسانی برای قدرتمندتر کردن انسان برای تسلط بر عالَم ملک!
دانش آموز ایرانی در طول دوازده سال زندگی در مدرسه شناخت یقینی خود را به تجربه و علوم خطاپذیر مستند میکند و تنها روش منطقی را روش آزمایش و تجربه عینی میداند! دروسی مثل دینی و سبک زندگی و... برای دانش آموزان نه تنها وجهه علمی و ارزش تحقیقی ندارند بلکه فقط آن ها را مجموعه نصایحی برای اخلاق مداری میدانند! جایگاه دروس دین و زندگی و سبک زندگی اسلامی و... در ایران و سایر کشورهای سکولار یکسان است.
در طول دوازده هزار ساعتِ آموزشی در مدارس، دانش آموز به ضرورت این امر پی نمیبرد که برای یافتن جواب سوالات و حل مشکلات خود به قرآن رجوع کند؛ همیشه گزینه اول، ارجاعات آزمایش پذیر و عموما غربی هستند.
مدرسه تراز گام دوم انقلاب اسلامی باید بتواند روش شناسی اسلامی در علوم را پیگیری کند و از «فلسفه علم» های منسوخ غربی دست بردارد؛ این نیاز زمانی بروز پیدا خواهد کرد که کشور محتاج برنامه ای جامع برای اداره دولت باشد و آنگاه اگر در این برهه سرنوشت ساز که لازمه تحقق مرحله سوم انقلاب اسلامی است، بخواهیم با نسخه های ناکارآمد غربی و جهان بینی سکولار پاسخگوی دعوت رهبری برای تدوین الگوی پیشرفت ایرانی اسلامی باشیم، یقینا رشد لازم محقق نخواهد شد.
محتوای درسی در آموزش و پرورش عصر تمدن اسلامی باید به گونه ای باشد که تجلی بخش روایت «ما مِن شَيءٍ إلّا وفيهِ كِتابٌ أو سُنَّةٌ» [3] باشد؛ یعنی برای یافتن معنا و جهت و اصول حاکم بر هر امری در این عالم باید به قرآن و سخن کسانی گوش سپرد که خطایی در علمشان ممکن نیست!
تنها راه حل برون رفت از دوگانه انحراف «بن بست علمی» و «گرفتاری در نظام فکری جهان غرب» دست یابی به فرایندی است که بتواند رشته های علمی را با دید فطری و بر مبنای سنت های الهی نقد بزند. چنین رویکردی است که میتواند زمینه ساز تمدن اسلامی در همه جوانب جامعه انسانی باشد.
البته این اصلا بدین معنا نیست که نسبت به علوم تولید شده در بافت غرب بی تفاوت باشیم؛ بلکه با توجه به سخنان رهبری باید با دست آوردهای تمدن غرب رو به رو شد و از طرفی سعی در بومی سازی تکنولوژی ها و تولید نظریات مبتنی بر نگاه فطری و اسلامی به جهان داشته باشیم.
[1]. Positivism, in Western philosophy, generally, any system that confines itself to the data of experience and excludes a priori or metaphysical speculations
ﭘﻮزﯾﺘﻮﯾﺴﻢ، در ﻓﻠﺴﻔﮥ ﻏﺮب ﺑﻪ ﻃﻮر ﮐﻠﯽ ﺑﻪ هر ﺳﯿﺴﺘﻤﯽ ﮐﻪ ﺧﻮد را ﻣﺤﺪود ﺑﻪ دادههای ﺗﺠﺮﺑﯽ ﮐﻨﺪ و معرفت های ﭘﯿﺸﯿﻨﯽ [چیزی شبیه به علم ﺣﻀـﻮری] یا متافیزیکی را ﺣﺬف ﮐﻨﺪ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮد. (دانشنامه جهانی بریتانیکا)
[2]. موسسه اطلاعات علمی (Institute for Scientific Information) پایگاه داده ای برای ثبت کتاب ها و مقالات و سنجش محتوای علمی و ارجاعات آن است.
[3]. کافی، جلد1، ص59
انتهای پیام/ 161