چهل‌سالگی سرو/ شهید «منصور پژولیده»؛

«لبیک به امام» یعنی دست کشیدن از همه کشش‌های دنیوی

شهید «منصور پژولیده» در فرازی از وصیت‌نامه خود آورده است: طرح «لبیک یا امام» و مسئله «لبیک به امام» یعنی دست کشیدن از همه کشش‌های دنیوی و بریدن از همه لبیک‌ها و کمک خواستن‌ها. این‌جا باید به یک ندا پاسخ داد و آن ندا فریاد «هل من ناصر ینصرنی» امام حسین (ع) است که از حنجره امام امت بیرون می‌آید.
کد خبر: ۴۳۷۹۳۲
تاریخ انتشار: ۳۰ دی ۱۳۹۹ - ۰۸:۲۷ - 19January 2021

مسئله لبیک به امام یعنی دست کشیدن از همه کشش‌های دنیویبه گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از ساری، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس و در زادروز شهید «منصور پژولیده» زندگی‌نامه و وصیت‌نامه این شهید منتشر می‌شود.

زندگی‌نامه شهید:

خداوند به «محسن و معصومه» در دی ۱۳۳۶ در «بهشهر»، پسری عطا کرد که نامش را «منصور» گذاشت. معصومه در کنار محسن، امورات زندگی را با کار در کارخانه چیت‌سازی بهشهر می‌گذراندند. آن­ها شش فرزند داشتند که منصور دوّمی‌شان بود. منصور تا دیپلم علوم تجربی در دبیرستان «هشترودی» زادگاهش تحصیل کرد.

در بیان خلق‌وخوی منصور، باید گفت که در ادب و تواضع نسبت به والدین، زبانزد بود و در همه حال، مطیع‌شان. با دیگران نیز، با ملاطفت و گشاده‌روئی رفتار می‌کرد و نزدشان، محبوبیتی خاص داشت.

مادرش از تعهدات اخلاقی فرزندش می‌گوید: «منصور به بیت­المال خیلی اهمیت می‌داد. ما یک مغازه کوچک داشتیم که بچه­ها آن را اداره می‌کردند. یک روز منصور را برای تهیه شیر مغازه، نزد فردی فرستادیم. وقتی برگشت، خیلی ناراحت بود و بغض داشت. گفتم: پسرم چی شد؟ با ناراحتی گفت: دیگر از این آقا شیر نگیرید. گفتم: چرا؟ گفت: من با چشم خودم دیدم که آب داخل شیر ریخت.»

منصور یک‌سال قبل از پیروزی انقلاب، برای گذراندن دوران خدمت سربازی، به زابل اعزام شد. مدتی پس از آن، به دستور امام خمینی از پادگان فرار کرد و به صف تظاهرات‌کنندگان پیوست. با تشکیل بسیج، اوفعالیت‌هایش را در این نهاد انقلابی ادامه داد. تا اینکه در ۵۹/۲/۶ به عضویت سپاه درآمد و به عنوان مسئول گشت، در سپاه بندرترکمن مشغول به خدمت شد.

منصور که دلش می‌خواست تا حدامکان به دیگران کمک کند، لذا تا زمانی که ازدواج نکرده بود، حقوق سپاه را به افراد نیازمند می­داد و برای تأمین مخارج خود، روز‌های جمعه کارگری می­کرد.

او در سی ام اردیبهشت سال ۱۳۶۱ با «طاهره ابراهیم‌نژاد» ازدواج کرد، که  حاصل این پیوند مبارک، فرزندی به نام «زهرا» است. منصور در مهر ۱۳۵۹ در کسوت تک‌تیرانداز، راهی جبهه شد. یک ماه بعد هم، در سمت مسئول آموزش نظامی، در بسیج بندرترکمن به انجام وظیفه پرداخت. در سال ۶۱ به عنوان جانشین گروهان به مناطق عملیاتی عزیمت کرد.

«ابوالفضل سمیعی» از تقیدات دینی هم‌رزمش این‌گونه یاد می‌کند: «از لحاظ معنوی و عرفانی به راستی خودساخته بود و گفتار و رفتارش برای خدا. می‌گفت: ما باید به عنوان سربازان ولایت، عامل به قرآن و دستورات الهی باشیم وبا کردارمان، مروج فرامین قرآنی. او اکثر دوشنبه‌ها روزه مستحبی می‌گرفت و نوافل را تا جایی که می‌توانست، به‌جا می‌آورد. در ادای نماز شب هم کوشا بود.»

پدرش می‌گوید: «دوست داشت همیشه در جبهه باشد. همسرش مدتی بود که کسالت داشت. گفتم: منصور! خانمت مریض است. یک نوزاد هم داری. بیا و چند وقت نرو تا حالش خوب شود. در جوابم گفت: پدر! اسلام به من نمی‌گوید بمان و از خانه­ات مواظبت کن و به جهاد نرو. نه اینطور نیست. قبول نکرد و دوباره اعزام شد.»

منصور در طول مدت حضورش در جنگ تحمیلی، یک بار در سرپل‌ذهاب آسیب دید و به  بیمارستان کرمانشاه انتقال یافت؛ و سرانجام، او در ۵ اسفند ۱۳۶۲، طی عملیات والفجر ۶، با سمت فرمانده گروهان در دهلران به آرزویش، یعنی شهادت دست یافت. پیکر پاکش نیز سیزده سال بعد، در میان انبوه جمعیت تشییع‌کنندگان، در گلزار شهدای «بهشت فاطمه» زادگاهش به خاک سپرده شد.

وصیت‌نامه شهید:

بسم الله الرحمن الرحیم

با درود به رهبر کبیر انقلاب نور چشم همه مشتاقان الله و سلام به روان پاک شهدای به خون خفته اسلام باری وصیت نامه‌ای که وظیفه است برمن می‌نویسم.

خدایا! توفیقم ده تا بعد از مرگم لااقل خدمتی انجام داده باشم.‌ای برادران! و خواهران مومن و معتقد به اسلام! وصیتم به شماست که از امام پشتیبانی کنید از اسلام پشتیبانی کنید از اسلام پشتیبانی کنید.‌ای برادران ترکمن! شما نیز پشتیبانی کنید از دین و اسلام. خدا گواه است ما شهدا و همه مسلمین واقعی، شما را از خودمان می‌دانیم و علاقه‌‍مان را عملا و زبانا ابراز کردیم و می‌داریم. شما برادران و همه مسلمانان باید خودشان را موظف به انجام تکالیف الهی بکنند.

آنجایی که خداوند تبارک و تعالی در سوره تغابن مال و فرزند را فتنه می‌داند و دقیقا این‌ها برای ما آزمایشند و شاید بهانه‌ای برای ترک از مسئولیت باشند. منتها انسان‌های خداجو و خداپرست باید از این آزمایش مردانه و پیروزمندانه فارق شوند تا بنده واقعی خدا گردند حال که ما به جبهه می‌رویم برای ادای وظیفه که خدا و رسول و امامان و ولایت فقیه بر گردنم گذاشته‌اند می‌روم. باشد که خدای بزرگ بر ما منتی نهد و ما را در این انجام واجب یاریمان فرماید انشاالله.‌ی دوستان من! و‌ای آشنایان! بر من افسوس نخورید که من به آرزوی دیرین خود رسیدم و خدا گواه است که خیلی دوست داشتم به لقا پروردگارم نائل شوم و در نزد او باشم و این نهایت آرزویم بود. من امیدوارم شما نیز هرچه زودتر تشریف بیاورید تا در آن جا ادامه حیات دهیم. ان‌شاالله

برادران! مواظب خود باشید و از خود پاسداری دهید در این مورد زندگی چه عرض کنم؟ من و شما خیلی ضعف داریم و باید از خدا کمک طلبید و گرنه پیروزی بر شیطان یک امر بسیار مشکل است. خدا می‌داند چقدر شیطان وسوسه‌گر است هر لحظه انسان را از دین خارج می‌کند و به هر حال مواظب باشید و مثل انسانی که در میدان مین وارد شده حرکت کنید و باید حتما وسایل خنثی سازی انواع مین را داشته باشید که یک لحظه غفلت موجب هلاکت انسان خواهد شد.

ولی برادران بسیجی! آن‌هایی که با من آشنا هستد در بندر ترکمن به آن‌ها عرض کردم که طرح لبیک یا امام و مسئله لبیک به امام یعنی دست کشیدن از همه کشش‌های دنیوی و بریدن از همه لبیک‌ها و کمک خواستنها. اینجا باید به یک ندا پاسخ داد و آن ندا فریاد «هل من ناصر ینصرنی» امام حسین (ع) است که از حنجره امام امت بیرون می‌آید من امیدوارم این مسئله را هم جدی بگیرند و قاطعانه به پیش بروند و از مشکلات نهراسند و بدانند که همه ما‌ها مشکلات شخصی فراوان داریم و مشکل اسلام و مشکلاتی که برای اسلام توسط اجنبی‌ها وارد شده است اولویت دارد باید همه به پا خیزیم و این مشکل را از پای حکومت علی (ع) پاک کنیم تا این حکومت زمینه ساز حکومت جهانی آقا امام زمان باشد. ان‌شا الله تعالی

والسلام علیکم ورحمه الله

وصیت‌نامه شهید منصور پژولیده

خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.

آمین یا رب العالمین

توضیح: وصیت نامه‌ای که برای پدر و مادر نوشته شده اگر اجازه دادند تکثیر شود.

والسلام

وصیت‌نامه دوم:

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

با درود به امام امت خمینی بت شکن و شهدای بخون خفته باری به پدر و مادرم که سالیان سال برای من زحمت کشیده‌اند بعد از اداء سلام و تهنیت عرض شود که من رفتم و اگر خدا قبول کند و ما را قابل بداند و در لقاء او متنعم به نعمت او شوم.‌ای پدر و مادر گرامی من آخرین وصیت و سفارشی که به عنوان یک مسلمان به شمایی که خیلی حق بر گردنم دارید و نتوانستم ادا نمایم دارم و ان اینست که نماز و روزه‌تان مبادا قضا شود و دیگر اینکه بعد از شهادتم مبادا اهانت کنید امام را و روحانیت را که ان‌ها نور چشم من هستند و خدا مرا از نوکران آن‌ها قرار دهد ان‌شاءالله و دیگر اینکه من بفرمان خدا و رسولش لبیک گفتم و اگر علاقه‌ای بین این حقیر با روحانیت است همین است که آن‌ها فرمان خدا و رسولش را بمن ابلاغ کردند و من نیز با جان دل پذیرفتم باشد خدای قبول فرماید ان‌شاءالله

و دیگر انتظار ندارم هیچ جا شما خدای ناکرده منتی بر سر مردم بگذارید که ما خانواده شهید هستیم و دیگر آنکه بدانید من هیچ راضی نیستم بر سر قبر من شیون بپا کنید و داد و فریاد بزنید و هم چنین انتظار ندارم افرادی که اهل نماز و روزه نیستند را بر سر قبر من بیاورید بدانید که انسان‌ها بعد از مرگ این دنیا در عالم دیگری زنده هستند و ناظرند براعمال ما و شما نیز که بر سر قبر من مایید من شما را می‌بینم، ولی شما نخواهید دید. همچنان که خیلی چیز‌ها را نمی‌بینید ونمی‌شنوید پس سعی کنید با وضو بر سر قبرم حاضر شوید و برایم طلب آمرزش کنید تا شاید خدای تبارک و تعالی ما را از بخشودگان قرار دهد ان‌شاءالله تعالی و در ضمن{}همسرم آزاد هستند و می‌توانند زندگی مستقلی داشته باشند و انتظار بنده احترام متقابل شما و خانواده ایشان هست{} و همچنین برادرانم قاسم و ناصر انتظار این حقیر این است که به قرآن پایبند باشید؛ و هرگز از این راه مقدس دور نشوید که هلاکت و بدبختی در کمین است انتظار دارم برای من از خدای تبارک و تعالی آمرزش بخواهید. باشد که زمانی نزدیک دیدارهایمان در نزد پروردگارم تازه گردد. ان‌شاءالله و همچنین خواهرانم منصوره و ژاله به شما نیز وصیت می‌نمایم که با اسلام باشید تا در نزد پروردگار از دیدن هم مسرور وشاد گردیم ان‌شاءالله.

والسلام علیکم  فرزند شما– برادر شما

شهید منصور پژولیده

خدایا خدایا  تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

امین یا رب العالمین

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار