به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ساری، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس زندگینامه و وصیتنامه شهید «حسین كشاورزیان» از شهدای شهرستان بهشهر را از نظر میگذرانیم.
زندگینامه شهید:
شهریور ۱۳۴۰ در «بهشهر» چشم به دنیا گشود. «محمداسماعیل و گوهر»، پنج فرزند داشتند که «حسین» سوّمین آنهابود. حسین دوره ابتدائی را در دبستان «شاهعباس» زادگاهش طی کرد. سپس با پایان مقطع راهنمایی در مدرسه «ابوریحان بیرونی» بهشهر، به دلیل حضور در جبهه، ترک تحصیل کرد. البته، او مدتی را نیز در یک مکانیکی، مشغول به کار شد.
مادر از تقیدات دینی فرزندش چنین سخن میگوید: «در کودکی، موقع نماز خواندن من و پدرش، کنارمان میایستاد، مُهر را میگرفت و میگفت: من هم میخواهم نماز بخوانم. بزرگتر که شد، به نماز جمعه خیلی اهمیت میداد. میگفت: مادر! نماز جمعه یک سنگر است. روز جمعه، ناهار مختصری درست کن تا زودتر به کارهایت برسی و بتوانی در نماز شرکت کنی.»
در بیان خلقوخوی وی باید گفت که در ادب و تواضع نسبت به والدین، زبانزد بود و در همه حال، مطیع اوامرشان. با دیگران نیز، با ملاطفت و گشادهروئی رفتار میکرد.
در زمان انقلاب، او تحت تاثیر شهیدان هاشمینژاد و مطهری، شبها در مجالس سخنرانی حجتالاسلام زاهدی که علیه رژیم در مسجد «قنبر» سابق بهشهر برپا میشد، شرکت میکرد.
خواهرش «هاجر» از آن زمان میگوید: «یک بار در راهپیمائی، جلوی شهربانی بهشهر، چوبی به سرش خورد و تا دو، سه روز سرگیجه داشت. وقتی حالش بهتر شد، دوباره به راهپیمائی رفت. میگفت: آنقدر این فعالیتها را ادامه میدهیم تا رژیم ستمشاهی سرنگون شود.»
او پس از انقلاب، عضو فعّال بسیج شد و در این راستا به اقداماتش ادامه داد. وقتی طبل جنگ نواخته شد و کشور مورد تهاجم دژخیمان قرار گرفت، حسین رفتن را به ماندن در شهر ترجیح داد. او در سنّ نوزده سالگی از طرف بسیج، راهی جبهه شد. پدر در این خصوص اذعان میدارد: «در اولین اعزامش به او گفتم: پسر جان! بنشین و درست را بخوان! گفت: جنگ الان به خون ما نیاز دارد و ما باید برویم. آن موقع که امامحسین میگفت، آیا کسی هست که مرا یاری کند، ما نبودیم؛ اما الان با پیروی از خون شهدای صدر اسلام، باید راهی جبهه شویم.»
همرزمش، میگوید: «یک ساعت قبل از عملیات، به خاطر نبود آب گرم، او با آب سرد غسل شهادت کرد. من و بچهها به او گفتیم: لااقل یک کتری آب گرم برای خودت حاضر کن! گفت: دیگر وقتی ندارم.»
و سرانجام، حسین در ۶۵/۱۰/۴ در شلمچه به درجه عظیم شهادت نائل آمد. پیکر پاکش نیز با وداع همسرش «سکینه یحیایی» و تنها یادگارش «حسین»، در گلزار «بهشت فاطمه» زادگاهش به خاک سپرده شد.
هاجر کشاورزیان، خواهر شهید میگوید: «حسین در طول حضورش در مناطق نبرد جنگ تحمیلی، ۲۵ مرتبه زخمی، و در بیمارستانهای مختلف بستری شد. البته پدر و مادرش، در آن سالها فقط از دو یا سه جراحت او باخبر شدند؛ و بعد از شهادت حسین، بقیه مجروحیتش را از زبان دوستان و همرزمانش شنیدند.»
وصیتنامه شهید:
بسمه تعالی
به نام الله کوبنده ستمگران و یاری دهنده مستضعفان جهان
خدمت تمامی رزمندگان عزیز و نور چشمان امام عزیز و با سلام به خانوادههای معظم شهدا و جانبازان و مفقودین و اسرا چند لحظهای مزاحم شما امت شهیدپرور بهشهر میباشم. اکنون که در سنگر حق علیه باطل مشغول نبرد با کفار بعثی هستم وصیتنامهام را مینویسم.
«وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یرزَقونَ»
آنانی را که در راه خدا کشته میشوند. مرده مپندارید بلکه آنان زندگانی هستند که در نزد خدایشان روزی میخورند.
نمیدانم از کجا شروع کنم از شجاعتهای رزمندگان یا از راز و نیازهای نیمه شب مادران داغدیده شهدا از دعای امام عزیزمان برای رزمندگان که گفت بر من تکلیف شده که شما رزمندگان را دعا کنم و در آینده هم دعا میکنم از فداکاریهای رزمندگان برایتان بگویم خلاصه این بنده گنهکار لایق آن نیستم که مزاحم وقت عزیزتان بشوم چونکه در پرونده اعمال خود چیز دیگری جز گناه نمیبینم انشاءالله خداوند تبارک و تعالی قلم عفو بر اعمال و گناهانم بکشد البته با در اختیار گذاشتن خون ناقابلم برای وی. امت شهیدپرور امام عزیزان پیر جماران را تنها نگذارید چون که خداوند تبارک و تعالی بعد از این جنگ امام را رهبر تمامی مستضعفین جهان شما در جنگها قرار داده و نگذارید که امام از شما ناراحت باشد.
امت شهیدپرور! نفاق و تفرقه را دور بیندازید و وحدت و یگانگی را پیشه خود سازید که امام عزیز هم این نکته متذکر شده است. خداوند ان شاءالله در سر پل صراط ائمه معصومین سلامالله علیه را به یاری شما بشتاباند.
من نمیدانم آیا با این اعمالم طاقت آتش جهنم را دارم یا نه خدایا ما را یاری کن تا در شب اول قبر حضرت علی را به یاری خود طلبیم. خداوندا ما را یاری کن که در شب اول قبر بتوانیم یگانگی خداوند بندگی خود را ثابت کنیم و بدون جواب نمانیم.
تمامی مقامات مسئول مملکتی را یاری کنید و الا در روز قیامت شهدا در سر راه شما ایستاده و از شما بازجویی میکنند. خداوندا! تو را به اسم اعظمتان قسمت میدهیم که ما را در قیامت در جلوی خانوادههای شهدا بدون جواب نگذارید. خداوندا! همه ما را تأیید در راه خودت قرار بده.
حسین کشاورزیان
انتهای پیام/