به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ساری، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس زندگینامه و وصیتنامه شهید «عباس امیری» را از نظر میگذرانیم.
زندگینامه شهید:
سال ۱۳۴۴ خداوند هدیهای به «حسن و کلثوم» داد که نامش را «عباس» گذاشتند. کودکی که صدای شادیها و شیطنتهایش، سکوت خانه را درهم شکست.
عباس، دوران ابتدائی را در دبستان «خواجهنصیر» به پایان رساند و تا پایان دوم راهنمائی در مدرسه «امام سجاد (ع)» فعلی رامسر تحصیل کرد.
در نوجوانی، عشق امام خمینی (ره) قلب او را به تپش در آورد. نوارهای ایشان را که محرمانه از نجف میرسید، تهیه میکرد و گوش میداد. به خانوادهاش تأکید میکرد که تابع امام خمینی باشید. اعتقاد داشت که وجود روحانیت در انقلاب، نقش بزرگی را ایفا کرد.
او به مدت دو سال، عضو رسمی سپاه پاسداران بود. در سال ۱۳۶۰ به عنوان معاون لشکر ۲۵ کربلا، به هفت تپه عزیمت کرد. بارها مجروح شد و بعد از درمان در بیمارستان رشت و رامسر، دوباره به جبهه برگشت.
روایت مادر شهید:
مادرش میگوید: «شهادت را یک عنایت بزرگ میدانست که نصیب هر کس نمیشود. برای رسیدن به آن تلاش میکرد و آرزو داشت که شهید شود.»
عباس علاوه بر حضور در مناطق عملیاتی، فرماندهی پایگاه مسجد «رضیالله» رامسر را به عهده داشت. در اجرای مراسم مذهبی ـ عقیدتی و تشکیل گروهان علیاصغر (ع) نیز، بسیار کوشا بود.
عباس در سن بیست سالگی، طی یک مراسم ساده، با همسر مورد علاقهاش ازدواج کرد. «لیلا چاوشثانی» دفتر خاطرات آن روزها را چنین ورق میزند: «ویژگیهای اخلاقی عباس، مثل ایمان به خدا و تقوی بود که مرا به او علاقمند کرد. همیشه بعد از نماز، تعقیبات و مستحبات را میخواند. معتقد بود انسان باید سادهزیستی و قناعت را در زندگی پیشه خود سازد.»
لیلا از آخرین اعزام عباس به منطقه میگوید: «ساعت ۱۲ شب ۸ فروردین ۱۳۶۶ بود. من و مادرش قرآن را بالای سرش نگه داشتیم و بدرقهاش کردیم. او خوشحالتر از همیشه به نظر میرسید. با گذشت سالهای بسیار، هنوز حضور معنویاش را در زندگیام احساس میکنم.»
عباس عزیز در ۱۸ فروردین ۱۳۶۶ طی عملیات کربلای ۸ به درجه رفیع شهادت نائل آمد. گلزار شهدای «بهشت زینبیه» رامسر، آرامگاه او و سایر یارانش است.
وصیتنامه شهید:
«ولا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء و لکن لا تشعرون»
مگوئید کسانی را که کشته میشوند در راه خدا مردگانند بلکه زندگانند لیکن شما نمیدانید.
مادر و پدرم! راهی که من انتخاب کرده ام بهترین راه نجات انسانهای محروم است. ما اگر بخواهیم دست روی دست بگذاریم و حرکتی از خود نشان ندهیم دشمن تا آخرین قطره خون پاک شریف انسانها را میخورد و همه فضایل اخلاقی و معنوی ما را نابود میکند.
آری من میروم و از شماها و برادران و خواتهرم تقاضا دارم در مرگ من به جای غم و غصه افتخار و مباهات را برگزینید و به خود ببالید تا دیگران تشویق شوند و راه ما را که همان راه اسلام است ادامه دهند و کشور عزیزمان را از استعمار و استعمارگران پاک گردانند.
آن گاه زندگی رنگ تازهای به خود میگیرد و مفهوم حقیقی خود را پیدا میکند و خواری و زبونی نابود میشود.
آخر این ذلت تا کی؟ ذلتی که انسان را به نابودی میکشاند. آری من میروم و شماها را به خدا میسپارم و میخواهم که دعاگو باشید از برای رزمندگان. پدرم و مادرم حال که این وصیتنامه را یا بهتر بگویم آخرین پیامم و آخرین کلامم را برای شماها مینویسم آن است که وقتی کاغذ تا شده وصیتنامهام را میگشائی و صفحه خون رنگ آن را میبوئی شاید وجود مرا بجوئی، اما من به سوی ملکوت اعلی پرگشودم و همچون پرندهای از قفس پر کشیدهام.
مادر من بسیار خرسندم که فرزند مادری هم، چون تو هستم که در دامن پر مهر و محبت تو پرورانده شدهام؛ و عشق و ایثار و فداکاری و مهر و عطوفت الهی را از تو آموختم و بسیار سپاسگزارم که در سختیهای طاقت فرسای زندگی مرا در آغوش پرمهرت درس زندگی آموختی و با اسلام عزیز آشنایم ساختی و صراط حق را به من نمایاندی؛ لذا میدانم که نسبت به من مهر فراوان داری و آرزوی بسیاری در سر میپرورانی مبادا که لحظهای خویشتن را واگذاری.
مادر در فراغ من گریه نکن و از فقدان وجودم آزرده خاطر مباش که من میهمانم. میهمانی عزیز در خدمت میزبانی عزیزتر که من طلبش نمودم. یافتم و او مرا به سوی خود رهنمون ساخت تا در بهشت جاودانی سکنایم دهد. مادر من به امر خدا گردن نهادم که فرمود آنان که ایمان آورده اند و از وطن هجرت کردهاند؛ و در راه خدا با مال و جانشان جهاد کرده اند آنها را مقام بلندی هست و در نزد خدا آنان به خصوص رستگاران و سعادتمندان دو عالمند و این چنین بود که صراط حق پیمودم و به عهد خویش وفا کردم و به امر امام لبیک گفتم. باری به هر جهت مادر عزیز تو حق داری گریه کنی. ولی تنها گریه چاره این همه گرفتاری نیست و دردی را دوا نمیکند و هیچ گرهای را نمیگشاید و ملت محروم و ستمیده را از زیر دست استعمار نجات نخواهد داد.
باید با هرگونه خواری و زبونی نبرد و پیکار کنیم. باید در این راه رنج و سختی را تحمل نمائیم و با سینهای باز و با قلبی مطمئن زنجیر اسارت را پاره پاره کنیم. باید مانند قهرمانان راستین در راه خدا کشته شویم تا حلقه به گوش دیگران نباشیم. باید وظیفه و رسالت انسانی خود را انجام دهیم و آیا میدانید که بهترین انجام وظیفه شهادت در راه خدا و پروردگار بزرگ هم اجر و منزلت انسانهای وظیفه شناس را از بین نخواهد برد.
میدانید انسانهائی وظیفه شناس هستند که دارای ایمانی واقعی میباشند. البته ایمان تنها کافی نیست عمل نیز لازم دارد. ایمان وقتی کامل و صحیح است کردارهای نیک و پسندیده در پی آن باشد. آری خداوند متعال در قرآن مجید به بندگانی که ایمان و عمل نیکو داشته باشند بشارت و وعده داده است «وعده خلافت و تشکیل حکومت» خداوند کسانی که از شما بندگان ایمان آرد و نیکوکار که وعده فرموده است که در زمین خلافت دهد.
چنان که پیامبران صالح جانشین گذشتگان خود شدند؛ و این جاست که باید گفتای جنایتکاران جهان،ای منافقین ضد بشر،ای جهان خواران بین المللی، امت اسلامی ایران، چون به خاطر اسلام و به جهت پیاده شدن احکام الهی قیام نمودهاند.
خداوند هم آنها را یاری کرده و یاری مینماید. هر چند که به وسیله مزدوران خود عدهای از علما و دانشمندان اسلامی را هم، چون مطهریها، دستغیبها و رجائیها به شهادت رساند. اما نخواهید توانست اسلام و انقلاب اسلامی را نابود نمائید. به فرموده رهبر انقلاب اسلام اگر پرچم اسلام از دست سرداری بیفتد، سرداری دیگر پرچم اسلام را به اهتزاز در خواهد آورد و صدای حقانیت انقلاب اسلامی را به گوش جهانیان خواهد رساند؛ و انشاءالله این ملت شهیدپرور تمام موانع و مشکلات را از بین خواهد برد؛ و پرچم پر افتخار جمهوری اسلامی را در سطح جهان به اهتزاز درآورده و این پرچم پرافتخار را به دست توانای رهبر جهانی عالم بشریت و انسانیت صاحب الامر تحویل خواهند داد.
ما سوی دیار نور ره میجوئیم سرویم ز لالهها سخن میگوئیم
امروز اگر سرخ بیفتیم بر خاک فرداد به زمانه سبزتر میروئیم
چند جمله دعا:
خدایا! ما را گرسنه و تشنه وارد محشر مکن.
خدایا! ما را بر روی پل صراط از نورانیت حضرت محمد (ص) و حضرت علی (ع) بینصیب مگردان.
خدایا! رهبر مستضعفین جهان رزمندگان همیشه پیروز اسلام را موفق و ظهور امام زمان (عج) را نزدیک بگردان.
خدایا! دشمنان اسلام و مسلمین را نابود و امت اسلامی را پیروز بگردان.
خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگه دار
والسلام علیکم و علی عباد الله الصالحین
سه بعد از ظهر از جبهه جنوب کربلای ایران
عباس امیری ۱۶/۱۱/۱۳۶۳
انتهای پیام/