به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ساری، به مناسبت چهلمیت سالگرد دفاع مقدس و در سالروز شهادت شهید «خسرو (مهدی) آقاجانپور» زندگینامه و وصیتنامه این شهید را از نظر میگذرانیم.
زندگینامه شهید:
«خدایا! همینقدر مرا بس که با سربازان هستم و همینقدر در توانم هست که در میدان نبرد، مشک آبی به لبان رزمندگان راه تو برسانم.
یا قریب الفتح! ای نزدیک کننده پیروزی! پس من امیدوار باشم که پیروزیام، یعنی بازگشتم به سوی تو نزدیک است.»
با فرازی از مناجات شهید «خسرو آقاجانپور»، گذری به تقویم زندگانیاش میزنیم. آنگاه که با قدومش در سال ۱۳۴۵، کاشانه «بابالله و عمّهخاتون» را گرمایی دگر بخشید؛ نورسیدهای که علیرغم نام شناسنامهاش، اغلب «مهدی» صدایش میزدند.
کودکانههایش در کوی و برزن «افراتخت» از توابع بابلسر خاطره شد. در هفت سالگی به دبستان زادگاهش راه یافت. سپس با طی مقطع راهنمایی در همین محل، موفق به اخذ دیپلم تجربی از دبیرستان «عاشورا» در بابلسر شد.
بنابر استناد گفته خانواده، «به دلیل رفتار و منش خوب در برخورد با خانواده و دیگران، از محبوبیت خاصی بهرهمند بود. نسبت به پدر و مادر نیز، نهایت ادب و احترام را رعایت میکرد.»
خسرو در ۱/۴/۱۳۶۱ در کِسوت بسیج ویژه، در جبههها مشغول به خدمت شد. در ۲۲/۱۲/۱۳۶۳ الی ۱۵/۶/۱۳۶۴ در پایگاه مریوان به سَر بُرد. حضور او در جبهه کردستان به عنوان تکتیرانداز، منجر به جراحتش شد.
آوردگاه عملیاتی کربلای ۴ نیز، از دیگر میادین حضور او به شمار میرود. ناگفته نماند که در این عملیات آسیب دید و به بیمارستان انتقال یافت.
خسرو در طول مدت حضورش در سالهای دفاع مقدس، در گردانهای عمّار و اماممحمدباقر (ع)، خدمات ارزشمندی از خود به یادگار گذاشت؛ و در نهایت، او در ۴/۱۱/۱۳۶۵، طی عملیات کربلای ۵، جامه سرخ شهادت را به تن کرد و سپس، با تشییع پر شور اهالی بابلسر، تا بوستان شهدای زادگاهش بدرقه شد.
و، امّا روایت آخرین دیدار، در کلام مادر؛ «بار آخر به او گفتم: چند بار به جبهه رفتی؛ بس است دیگر! او با همه احترامی که به من داشت، گفت: اسلام الان به ما احتیاج دارد. من هم راضی شدم و او را با دعا، از زیر قرآن رَد کردم. بعد از شهادتش، خودم او را غسل دادم و در قبر گذاشتم.»
وصیتنامه شهید:
«بسم الله الرحمن الرحیم»
«الْحَمْدُللّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ* الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ* مَالِکِ یوْمِ الدِّینِ* إِیاکَ نَعْبُدُ و إِیاکَ نَسْتَعِینُ* اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ* صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِالمَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَ لاَالضَّالِّینَ»
«الم* ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین* الذین یومنون بالغیب و یقیمون الصلوة و مما رزقنا هم ینفقون* الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ وَیقِیمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینفِقُونَ* أُوْلَـئِکَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَأُوْلَـئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»
با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی و سلام و درود به حضرت مهدی (عج) و سلام و درود به رزمندگان جبهههای نبرد. من سخنانی را آغاز میکنم تا بعد از شهادتم، تا بعد از مرگم، بعد از گذشتنم از این دنیا، به جهان آخرت به آن عمل کنید. چند وصیتی را که به این مردم دارم تا بشنوند و بدانند که چه چیزی در دل این نوجوان بوده است. من عاشقی بودهام که در پی عشق خویش جان عزیز خویش را باختهام تا شما بشنوید و به آن عمل کنید.ای مردم، شما میدانید که آمریکا، شوروی، اسرائیل، فرانسه و دیگران دست در دست همدیگر گذاشتهاند و بر علیه ما بسیج شدهاند و میخواهند نیروهای ما را از بین ببرند. میخواهند اسلام را از بین ببرند. میخواهند آگاهی شما را از بین ببرند.
مردم بیایید دست در دست همدیگر داده و متعهد شوید و همه با هم صدا بزنیم و فریاد بزنیم. همه با هم یا الله را یا الله، یا الله بگوییم. این الله بود که ما را به پیروزی رسانید.
مردم شما رهبر خود را بشناسید، شما و ما نمیدانیم که امام کیست. اما آن سیاه پوستان آفریقا خوب این امام را درک کردهاند و میدانند او کیست و او را شناخته اند. آن رهبر وقتی تمام ابرقدرتها بر روی او فشار میآورند و او تک و تنهاست، آن رهبر دلیر و شجاع، مدیر و مدبر، فریاد میزند، شما با این مردم چه کار دارید؟ خمینی اینجاست، بیایید با خمینی... این کار را در سال ۴۲ این رهبر میگوید؛ و به آنها میگوید: «سربازان من یا در بستر هستند و یا هنوز به دنیا نیامدهاند و نطفه هایشان بهم نگرفته است.»
بله! ما سربازان رهبریم. آن هنگامی که او دستور دهد، جان خویش را میبازیم. رهبر ما با تمام وجودش سالها در عراق، کویت، پاریس و دیگر جاهای جهان تبعید میشود، اما اسلام را زنده میکند.
بیایید، بیایید این رهبر را بشناسیم. تمام جهان بر علیه او متحد شدهاند. امام با یک کلامش همه را از بین میبرد. وقتی انقلاب اسلامی ایران با تمام ابعادش به پیروزی میرسد و با تمام اصلش و اصل مهمش، اصل نه شرقی، نه غربی به پیروزی میرسد و جهانخواران در صدد نابودی انقلاب هستند؛ و مسئله حمله نظامی به طبس را بوجود میآورند و مسئله توطئه و کودتای نوژه را بوجود میآورند و جریان منافقین و جنگ تحمیلی و هزاران کار دیگر. اما این رهبر، با تمامی ابعادش، با تمامی روشن فکریاش، تمام کارهای آنها را خنثی میکند و واقعاً این رهبر، رهبری پیامبرگونه است. چون کسی که او را بشناسد و او را درک کند و او را بفهمد، برای او میرود و برای او شهید میشود؛ و من نمیتوانم ادعا کنم که او را شناختهام، اما در حد خود و در حد فکر خودم این رهبر را شناختهام و درک کردهام. وقتی آمریکا و اسرائیل مسئله و جریان منافقین را بوجود میآورند و بنیصدر را علم میکنند، رجوی و دیگران را زیر پرده نگه داشتهاند و علم میکنند تا این رهبر با تمام وجودش در مقابلشان میایستد و بنیصدری که همیشه ادعای یازده میلیون طرفدارش را میکرد، کجا رفت؟ و با یک حکم امام، بنیصدر از فرماندهی کل قوا خلع میشود؛ و هیچ کس به طرفداری از بنیصدر بلند نشد و با یک حکم دیگر مجلس و امام، بنیصدر از ریاست جمهوری خلع میشود و کجا رفت یازده میلیونی آقای بنیصدر؟ با رویی گرفته و با ابروانی گرفته از ایران با فجیعترین وضع فرار میکند و به دامن اربابان خود میشتابد.
اما بیایید مردم، شما را به خدا این پیام شهیدان است. این پیام دلیران است؛ و این پیام من است و من اگر هم اکنون در میان شما نیستم و شهید شدهام و رفتم، این پیام من است. این پیام خون من است. به دور این رهبر حلقه بزنید و او را تنها نگذارید. مردم بیایید دست در دست همدیگر داده و متحد شوید تا آمریکا و اسراییل را از پای درآورید. آمریکا و شوروی هر دو از شما میترسند. ما از (سوپر اتانداردهای) فرانسه نمیترسیم، از (آواکس) ناوگانهای جنگی آمریکا نمیترسیم. از هیچ چیز آنها نمیترسیم. ما سلاحی بزرگتر از سلاحهای آنها داریم. ما سلاح «الله اکبر» داریم.
بیایید متعهد شویم. بیایید دست در دست همدیگر بدهیم. بیایید به پیش برویم و دشمن زبون را از پای درآوریم. اگر میبینید کمبودی است، اگر میبینید چیزی نداریم و کمی گرانی است، بسازید.ای مردم! اگر برای قند و برنج و گوشت و دیگر چیزها قیام کردید، پس بروید که آمریکا و شوروی و دیگر ابرقدرتها، آنها را برایتان میآورند و اگر برای ناموستان، برای اسلام و برای حیثیتتان، برای ... و برای اینکه به دنیا بگویید که ما جوانمردیم، پس دست به اسلحه بگیرید و این ندای قرآن را که میگوید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ فَانْفِرُوا ثُباتٍ اَوِ انْفِرُوا جَمیعاً» لبیک بگویید و بروید جلو و خط حسین را دنبال کنید. بروید و به پیش بتازید و بروید تا کربلای حسین را فتح کنید.
ما عاشقانی بودهایم که در پی عشق به کربلا رفتهایم و از کربلا به قدس میرویم و در آنجا پیروز خواهیم شد و از حضرت علی (ع) نقل کردهاند و حدیثی در این باره است که: «سپاهی از ایران و عراق به سوی اسراییل خواهند شتافت و تمام یهودیان را از پای در خواهند آورد.» بله ما قدس را آزاد خواهیم کرد.ای عاشقان حسین، ای کسانی که ادعا میکنید که حسینی و طرفدار حسین هستید. ای کسانی که ادعای طرفداری از اسلام میکنید، چرا ساکت هستید؟ هم اکنون حسین به صحرای نبرد آمده و شمشیر بران خویش را برگرفته و داد میزند «هل من ناصر ینصرنی»، پس فریاد بزن، به خدا داد بزن و بگو لبیک، لبیک.
وقتی حسین داد میزند «هیهات من الذله»، وقتی حسین داد میزند من زیر بار ذلت نمیروم، پس توای برادر، تو و تو، باید قیام کنی. توای زن، توای مرد، توای کودک، توای نوجوان، همه و همه باید دست در دست همدیگر دهیم و به پیش بتازیم. بیایید، بیایید همه به پیش بتازیم تا اسلام بماند. ما برویم اسلام بماند. ما کشته شویم، اسلام بماند. زن بماند، ... بماند، اسلام بماند و خودمان کشته شویم، اسلام بماند، همه چیز ما برود اسلام بماند، در سختی باشیم، اسلام بماند. در ناراحتی باشیم، اسلام بماند و همه سختیها را تحمل کنیم، اما اسلام بماند.
این اسلام است که ما را زنده کرده است، این اسلام است. این اسلام است که دین، حیثیت، شرافت، مردانگی، رشادت و دلیری را به ما داده است.
برادر و خواهر من،ای دلیران وای شجاعان وای خانوادههای شهدا،ای عزیزان وای مسئولان مملکتی، همه و همه ما او را درک کردهایم و برای او رفتهایم و در این راه کشته شدهایم. پسای برادر من و ای خواهر من، ای برادر و خواهر، بیا تو با حجابت و تو برادر با اسلحهات. هر دو با هم به پیش بتازیم و سینه دشمن را بشکافیم و سینه ضدانقلابیون کافر را پاره پاره کنیم و نگذارید آنها اظهار وجود در مقابل طوفان دریای طوفان شما را بکنند.
بیاای برادر، ببین که چگونه حزبها و تمامی افراد ضد انقلاب سرکوب میشوند. به خدا به کمک شما مردم است. به خدا قسم اگر شم مردم نبودید و خداوند بزرگ پشتیبان این انقلاب نبود، این انقلاب شکست میخورد. صد در صد شکست میخورد. محاصره اقتصادی از یک طرف و موشکهای نه متری شوروی از یک طرف دیگر و توپهای سنگین دشمن از طرف دیگر و تمامی این مشکلات بود بر جمهوری اسلامی ایران. شما خیال میکنید جریان به شهادت رسیدن رئیس جمهور و نخست وزیر در یک کشور، چگونه است؟ و جریان به شهادت رسیدن شهید بهشتی و ۷۲ نفر از بزرگترین مسئولان مملکتی چگونه است؟ وقتی کشته میشوند و مردم میگویند ما کشته دادیم، ولی اسلام بماند. بهشتی رفت، اسلام بماند، رجایی رفت، اسلام بماند. همه رفتند اسلام بماند. حضرت علی رفت، اسلام بماند. حضرت محمد رفت، اسلام بماند. همه و همه رفتند تا اسلام بماند.
اما ای دشمنان انقلاب،ا ی آنانی که دست در دست همدیگر دادهاید تا بر علیه انقلاب بجنگید. به خدا قسم آن هنگامی که وارد حجله شوم و آن هنگامی که دست عروس خود را بگیرم و او بخواهد هدیه الهی خود را به من هدیه کند، در آن هنگام اگر رهبرم ندا در دهد که جبهه به شما احتیاج دارد باید بروید، به خدا قسم و به روح مهدی قسم و به جان مهدی قسم، در آن هنگام به عروسم خواهم گفت: تو دامادت را به رهبرت هدیه کن. قبل از اینکه هدیه ات را به داماد بدهی. بیا توای دشمن، تو نمیدانی که خمینی این روح بزرگ اسلام در کجای قلب ما جوانان جا دارد. آنچنان روح در ما دمیده که دیگر هیچ نیرویی و هیچ قوتی و هیچ اسلحهای نمیتواند آن نیرو را از قلب ما بیرون کند. پس توای دشمن! توای آمریکا! توای شوروی! و شما ای دشمنان! بدانید که ما همه جا پیروزیم و سربلند و دلیر و شجاع هستیم. جنگ ما جنگ عزت و شرف است. جنگ ما جنگ جوانمردی است. جنگی بقول امام: «ظاهرش را فکر کنیم یک کشت و کشتار است، اما در باطنش در روحش، در جلوه اش یک ارزش جلوهگر ارزشی انسان است.»
و اگر این جنگ نبود، بعضی از مسائل روی کار نمیآمد و بعضی از افراد چهرهشان شناخته نمیشد. این جنگ یک نعمت الهی است و این جنگ را یک نعمت میدانیم. آقایان و کشورهای منطقه همه باید بدانید که جمهوری اسلامی شکست نخواهد خورد. علتش این است که من یک جوان با تمام آرزوهایی که دارم، تمام آرزوهای دنیا را زیر پا میگذارم و، اما وصیتنامه مینویسم و وصیت میکنم و پیام میدهم و پیامم را با خونم امضاء میکنم که دور رهبرم حلقه بزنید، این علتش است.
آن کودکی که در بغل مادر ایرانی است و سینه مادر ایرانی را میمکد و آن طفلی که در مدرسه است و آن پیرزن و پیرمردی که در خانه است و آن نوجوانی که در مدرسه است و دیگران و دیگران و همه و همه متعهدیم بر علیه شما و شما را نابود میکنیم. شما دشمنان مشترکی هستید و به ما فهماندید که چه کسانی هستید. ای ایرانیان عزیز!ای برادر و خواهر ایرانی! شما قدر و منزلت خود را بدانید، شما قبل از ظهور اسلام و بعد از ظهور اسلام تا کنون و همیشه و همیشه سربلند و جاوید بودید و دوست و دشمن شما اعتراف میکرد که ایرانیان مردمانی سربلند هستند و هم اکنون که در قرن بیستم که یک تحول عجیب در سطح جهان بوجود آوردهاید و حکومت دو هزار و پانصد ساله کشور را از بین بردهاید و حکومت دو هزار و پانصد ساله ظلم و ستم و جور و استعمار و استکبار را از بین بردهاید و بزرگترین قدرت منطقه را از بین بردهاید و خود بزرگترین قدرت منطقه شدهاید.
پس ای برادر و خواهر ایرانی، عظمت ایرانی بودنت را بدان، عظمت رهبرت را بدان. همان رهبری که در حسینیه جماران است. او که با یک کلامش همه جهان را میلرزاند. کلامش قویتر از (سوپر اتاندارد فرانسه) کلامش بزرگتر از (ناوهای جنگنده ...) و دیگر سلاحهای منطقه است.
از معصوم نقل شده است که هر کسی در راه خدا کشته شود او را با امامش محشور خواهیم کرد. پس مرا با امام معصوم محشور کن نه با ... ظالمم. پس خدایا! امام من معصوم است. مرا با امام معصومم محشور کن. مرا شهید راهت کن. این عشقی است که من دارم. این شوری است که من دارم. این وجدی است که من دارم و این چیزی است که من دارم و این چیزی است که من بخاطرش به پیش میروم و هدفی است که من دارم؛ و انسان باید نسبت به چیزی شناخت داشته باشد و ایمان در پی شناخت پیدا کند. من به شما شناخت دارم یا الله من در سطح فکر خودم به شما شناخت دارم و من به اندازه فکر کوچکم، فکر ضعیفم، آن شناخت را نسبت به شما یا الله دارم و شما را شناختم. البته، البته تو بزرگتر از آن هستی که تو را بشناسم. اما در سطح فکر ضعیفم یک چیزهایی از شما لمس میکنم و میبینم که این نعمتهای توست.
پس خدایا یک نعمت دیگری به من عطا کن تا در راهت و خطی را که به من دادی، که به من گفتی در این خط بروم و من رفتم و میروم تا شهید شوم تا به آرزویم برسم.
خدایا آن هنگامی که پیامبر تو فریاد زد، لبیک گفتم. خدایا آن هنگامی که خلیفه تو در زمین فریاد زد، لبیک گفتم و اگر شاهد میخواهی اینها همه شاهد هستند که من لبیک گفتم. پس خدایا ما را از آتش جهنم دور کن و مرا با امامم، مرا با رهبرم و مرا با پیشوایم محشور بگردان.
پس خدایا، بارالها، شهادت در راه خودت، که شهادت در راه تو بزرگترین افتخار ماست و این افتخار را نصیب من بگردان.
یا الله، یا الله، برای تو میروم، برای تو میکشم و برای تو کشته میشوم. برای تو شبها نمیخوابم، برای تو ماشه مسلسلم را میچکانم. برای تو سینه دشمن را میشکافم. برای تو از ناموسم دفاع میکنم. برای تو از مملکتم دفاع میکنم. برای تو از دینت دفاع میکنم و برای تو از رهبرم دفاع میکنم.
پس یا الله، تنها یک آرزو دارم، آن شهادت است. این شهادت را نصیب من بگردان؛ و بیاختیار وقتی که شهادت را میگویم، انگار یک چیزی است که آن را گم کردهام. پس خدایا آن چیز گم کرده را به این انسان مجنون شده، مفهوم کن و مرا به آن درجه برسان که شهید شوم و مرا به آن درجه برسان که لیاقت پیدا کنم که با حسین محشور شوم. لیاقت پیدا کنم که در راه حسین کشته شوم و در خط حسین باشم.
پس خدایا من که در آرزوی عشق به کربلا، من که در آرزوی عشق به شهادت، من که در آرزوی عشق به حسین، من که در آرزوی عشق به قدس، من که در آرزوی عشق به پیامبرم کشته شدهام. پس خدایا مرا با شهدای کربلا محشور کن. خدایا هر چند که لیاقت ندارم که این حرفها را بزنم و، اما تو رحیمی، تو رحمانی، تو رئوفی، تو به من نعمت دادی من خیانت کردم. تو به من احسان کردی من خیانت کردم. تو به من مهربانی کردی من خیانت کردم. خدایا نمیدانم چه جوری جواب تو را بدهم. خدایا تو به من نعمتهای بزرگی دادی، من خیانت کردم.
خدایا (ظلمت نفس، ظلمت نفسی). خدایا من به نفس خود ظلم کردهام. پس خدایا هم اکنون در درگاهت توبه میکنم. دست دعا بسوی تو بلند میکنم. در این اول محرم سال ۱۳۶۲ تو را قسم به حسین، تو را قسم به اصغر، تو را قسم به اکبر، خدایا مرا ببخش و شهادت را نصیب من بگردان.ای کسانی که شهادت را میخواهید، بروید در خط خمینی، آن خمینی که جهان با کلامش تکان میخورد. آن خمینی که نایب مهدی است. من او را دوست دارم، من او را پیشوای خودم قرار میدهم و برای او کشته میشوم و برای او میروم که میدانم سعادت در این است و این آخرین سخنان و آخرین کلمات من است به مردم، به کسانی که در راه خمینی و در خط خمینی و در ایران اسلامی هستند، یک وصیت دارم. قدر اسلام را بدانید. قدر این رهبر را بدانید.ای مادر، بعد از شهادتم نگذار به تو تسلیت بگویند و از همه بخواه که به تو تبریک بگویند، چون شهادت تنها آرزویم هست. و، اما مسئله دیگری را که باید به شما مسئولین امر بگویم.
شما مسئولین مملکتی، شمایی که در رأس امور هستید، شمایی که همه کارهای مملکت در دست شماست و شما همه اجیر شده ملت هستید و خدمتگزار ملت.
و، اما صریحاً به شما تأکید میکنم که شما به این محرومین برسید نه به فکر جیب خودتان، شما که در بالا نشستهاید از رئیس جمهور گرفته، وزرا و رئیس مجلس و دیگران، همه اجیر شده و خدمتگزار ملت هستید.ای مسئولان مملکتی به این ملت ظلم و ستم و خیانت روا ندارید. کارهایتان برای اسلام باشد نه برای شیطان؛ و اگر بدانم که شما در خط رهبر نیستید، آن اسلحهای را که بسوی دشمنان اسلام گرفتم، بسوی شما میگرفتم و شما را نابود میکردیم. مگر شما در زمان بنیصدر ندیدید که بنی صدر از خط رهبر به در رفت و مشتهای گره کرده ما بسوی او بلند شد و ندای مرگ بر بنیصدر را بلند کردیم.
ای رئیس جمهور، ای نخست وزیر و وزرا، ای رئیس مجلس و ای ائمه جمعهها و دیگران، اگر مردم به شما احترام میگذارند، بخاطر اسلام است. اگر مردم به شما احترام میگذارند، بخاطر رهبر است؛ و اگر کوچکترین تخلفی کنید و از خط رهبر نزول کنید و بر ضد خط رهبر قیام کنید و اگر اسلام را پشت پا بزنید و این درودها بر میگردد و یک پارچه مرگ میشود و همه شما را یکجا میسوزاند؛ و شما اجیر شده ملت هستید، پس شما وظیفه دارید برای محرومین کار کنید و خون شهیدان را پایمال نکنید؛ و شما، شما ای رئیس جمهور، با آن دهقانی که در مزرعه است و کار میکند، هیچ فرقی ندارید و شماای وزرا، با آن کشاورز هیچ فرقی ندارید و از این بابت که آن دهقان مسئولیتش کمتر و شما مسئولیتتان بیشتر است.
تنها فرق شما در این است؛ و امیدوارم که این وصیت مورد قبول واقع شود و به آن عمل کنند. دیگر عرایضم را به پایان میرسانم و فقط تنها آرزو را دارم که دور امام حلقه بزنید و امام را تنها نگذارید و شعار جنگ، جنگ، تا پیروزی و خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی، حتی کنار مهدی، خمینی را نگه دار. خمینی را نگه دار و همیشه یادتان باشد که جنگ ما تمام شدنی نیست تا بطور کلی که حضرت مهدی ظهور کند. دیگر عرضی ندارم، جز سلامتی امام امت.
«و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
«خسرو (مهدی) آقاجانپور، اول محرم سال ۱۳۶۲»
انتهای پیام/