به گزارش خبرنگار دفاعپرس از یزد، هشت سال دفاع مقدس که جلوهای از صحنههای عاشورا بود و در ترسیم آن همه اقشار حضور داشتند، زن و مرد و کودک و جوان و... اگرچه زنان در کارهای پشتیبانی حضور فعالتری داشتند ولی زنانی بودهاند که همدوش مردانشان در صحنههای نزدیک رویایی حضور داشتهاند و با فداکاری خود حماسههای ماندگار آفریدند.
یکی از این شیرزنان شهیده «نعمیه محمدنژاد» است که در تاریخ ۱۳۳۶/۳/۲ در خرمشهر به دنیا آمد. هنوز چشم به دنیا نگشوده بود که پدرش را از دست داد و از همان بدو تولد با طعم رنج و سختی آشنا شد. وی تحت سرپرستی دایی خود بزرگ شد. بنابراین نام خانوادگیش از مادرش گرفته شد.
در ۱۵ سالگی به عقد پسر عموی خود محمد درآمد و با تولد فرزندانشان زندگی آنها شیرین و شیرینتر شد. آنها دو پسر و دو دختر داشتند که به نامهای ناهید و سعیده، مسعود و امین.... با شروع جنگ تحمیلی نعمیه در کنار همسر خود در خرمشهر ماند و با تهیه غذا از رزمندگان اسلام حمایت و پشتیبانی میکرد که بر اثر بمباران شهر در تاریخ ۲۸/۱۰/۱۳۵۹ به شهادت رسید.
ویژگیهای شهیده
وی به نماز اول وقت خیلی اهمیت میداد و اصرار داشت که فرزندانش قبل از سن تکلیف نماز را یاد بگیرند. وی در تربیت فرزندانش بسیار میکوشید و همیشه یار و غمخوار همسرش بود تمام مشکلات و سختیهای خانواده را به نوعی حل میکرد. نعیمه بسیار صبور و شکیبا بود و اوقات فراغت خود را به کارهای هنری مانند قلابدوزی و خیاطی و... میگذراند.
مقاومت در خرمشهر
با شروع جنگ تحمیلی خرمشهر تقریبا خالی شد. محمد از همسرش نعمیه خواست که او هم همراه بچهها از شهر بیرون برود ولی نعمیه قبول نمیکرد و میگفت: محمد برای من و تو ننگ است که شهرمان را ترک کنیم، او در خرمشهر ماند و محمد به همراه رزمندگان از وطن و خرمشهر عزیز دفاع میکرد و همسرش در سنگرخانه تا آخرین روزها به آنها کمک میکرد.
سخــن بشنــو زخرمشهـــر خونین پس از پیکار با خصــم بد اندیـــش
به خون خلق خاکش گشــت رنگین از آن باشد که خونین شهر خوانیش
تهیه غذا برای رزمندگان
در زمانی که هیولای جنگ بر خرمشهر مسلط شد تمام مغازهها بسته شده بود و کمبود غذا احساس میشد و نعیمه با مواد غذایی موجود در خانه برای رزمندگان غذا تهیه میکرد و نیروهای هوایی میآمدند و غذای آماده را میبردند تا اینکه مواد غذایی در خانه تمام شد و او نگران و ناراحت بود که دیگر نمیتوانست غذا بپزد تا اینکه از طرف نیروی دریایی مواد لازم را برای او آوردند و او مشتاقانه برای رزمندگان غذا تهیه میکرد و روح و جسم آنها را برای مبارزه تقویت میکرد تا اینکه روزی عراق بیرحمانه خرمشهر را زیر توپ و خمپاره قرار داد و نعمیه نیز با اصابت ترکش خمپاره مجروح و سپس به شهادت رسید.
وی در حالیکه لحظه اصابت ترکش دائم فریاد «یا علی» بر لب داشت و میگفت: من شهید میشوم، دلم میخواهد در کنار شهیدان بهشتزهرا دفن شوم.
فرازی از وصیتنامه شهیده بزرگوار:
«همسرم فرزندانم را طوری تربیت کن که افرادی انقلابی باشند و نماز شب و غفلیه و دعا برای امام را فراموش نکنند.»
انتهای پیام/