به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ساری، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس و در سالروز شهادت شهید «محمود ظفری» از شهدای شهرستان نور فصلهایی از زندگی از شهید را ورق میزنیم.
زندگینامه شهید:
اسوه فتح و ظفر، شهید محمود ظفری در دهم دی ماه سال ۱۳۴۵ ه. ش. در روستای سرسبز و خرّم کلین خونی از دهستان ناتل کنار علیای شهرستان نور، در دامان مبارک خانوادهای متدین دیده به جهان گشود. پدر بزرگوار ایشان را نام عباس بود و مادر مکرّمهاش، بانو حوا حبیبی.
این دلاورمردِ عرصه رزم و شهامت، دوران خردسالی را در دامن پرمهر مادر مهربان و تحت تربیت پدر شریف خود سپری کرد و در حال و هوای پاک و بیآلایش روستای کلینخونی به نشو و نما پرداخت. خانواده معظّم و محترم آن عزیز، اصالتاً ساکن روستای میانبند نور بوده، سالیانی دور، از میانبند به روستای کلین خونی مهاجرت کردند. خانواده شهید ظفری، پس از مدتی از روستای کلینخونی به خیابان طالقانی شهر نور نقل مکان کردند.
شهید ظفری جهت کسب معارف و تحصیلات علم و دانش تا مقطع دوّم ابتدایی در مدرسه شهید کلانتری (کوروش کبیر سابق) به تحصیل پرداخت. سپس جهت کمک به هزینه زندگی خانواده به حرفه جوشکاری در کارگاههای مختلف روی آورد.
ایشان به علت سختی کار و مشقّت ناشی از حرفه جوشکاری از ترک تحصیلات علم نگران بود. تا اینکه پس از مدتی به خود آمد و در کنار حرفه جوشکاری که نیاز به هزینه زندگی آن را میطلبید، از طریق نهضت سوادآموزی تا مقطع پنجم ابتدایی به تحصیلات خویش ادامه داد.
در سال ۱۳۵۸ ه. ش. پدر بزرگوارش به بیماری سرطان دچار شد و با توجّه به این که برادر بزرگترش در جبهههای جنگ به خدمت مقدّس سربازی مشغول بود و برادر کوچکترش هم دانشآموزی خردسال بود، مسئولیت ایشان در تأمین زندگی دوچندان گشت و تلاش و کوشش او جهت تأمین امرار معاش خانواده مضاعف گردید.
در سال۱۳۶۰و در حالی که برادر بزرگترش، خدمت مقدّس سربازی را به اتمام رسانیده بود و در عین حال، برادر دیگرش جهت خدمت سربازی به جبهه جنگ فراخوانده شده بود، تنها حامی و پشتیبان خانواده، یعنی پدر شهید محمود، دار فانی را وداع گفت و جمله خانوادهاش، (به خصوص شهید ظفری) در سوگ فقدان او سیاهپوش و عزادار شدند؛ به این ترتیب، مسئولیت او از همیشه سنگینتر شد و در این راستا، جهت تأمین مایحتاج زندگی خانواده که تلاشی مضاعف را میطلبید، مجبور به کار و زحمت یدی دوچندان شد.
در سال۱۳۶۳ که برادرش خدمت سربازی را به اتمام رسانیده بود، شهید ظفری به فراخور نوبت خود به خدمت مقدس سربازی رفت و آموزشهای مقدماتی نظامی را به مدت سه ماه در پادگان آموزشی بیرجند سپری کرد؛ سپس وارد لشکر ۷۷ خراسان شد و از آن طریق، به جبهه جنگ اعزام گردید.
این سینه سرخ مهاجر که دل به زلالی آب و آیینه سپرده بود، در نخستین مرخصی خویش، از جبهههای جنگ، با ذوق و شوقی وصفناپذیر، برای پابوسی ثامنالحجج علی بن موسیالرضا (ع) عازم مشهد مقدّس شد و جهت تحلی خاطر و صفای درون خویش از حال و هوای ملکوتی بارگاه آن امام همام بهرهها گرفت و از پس آن صیقل روح، دیگربار راهی عرصههای شهامت و شجاعت شد و گویا آگاه بود که دیگر به وطن باز نمیگردد؛ لذا در همین مرخصی که قبل از بهمن سال۱۳۶۰ بود به مادرش گفت: من دیگر به مرخصی نمیآیم.
ایشان در عملیاتهای والفجر ۸ منطقه فاو و عملیاتهای مختلف در منطقه جفیر و بستان، فداکاریها و رشادتهای بسیاری را از خود به یادگار گذاشتند تا آنکه پس از ۱۸ ماه خدمت مقدّس سربازی و آفریدن حماسههای بیبدیل در خطوط جبهه حق علیه باطل، در تاریخ ۱۳۶۵/۱۱/۲ در منطقه عملیاتی فکّه، در صبحگاهان و پس از اتمام پست نگهبانیاش، و از پسِ وضو گرفتن از تانکر آبی که در آن حوالی بود، ترکش خمپاره به پیشانی مبارک و نورانی او اصابت کرد و به مقام والای شهادت نائل آمد.
با آب وضو جبین من آذین شد
از ترکش خصم به خون من رنگین شد
ناگه به ضیافت خدا رفتم من
مهمانی حق برای من شیرین شد
انتهای پیام/