به گزارش گروه بینالملل دفاعپرس، ایالات متحده آمریکا پس از جنگ دوم جهانی و خروج نیروهای انگلیسی از خلیج فارس در سیستم نظام دو قطبی و رقابت با دشمن ایدئولوژیک خود اتحاد جماهیر شوروی، در منطقه خاورمیانه اقدام به یارگیری و جذب متحدان کرد.
ایران بهدلیل موقعیت راهبردی در منطقه خاورمیانه برای ایالات متحده آمریکا اهمیت فراوانی داشت و با تمایل پهلوی دوم در اتحاد با غرب و آمریکا بهخصوص پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، روابط ایران و آمریکا تبدیل به یک روابط بالای راهبردی در منطقه شد. و شاه در طول تقریبا سه دهه (۱۳۳۰-۱۳۴۰) (۱۳۴۰- ۱۳۵۰) و (۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷) منافع آمریکا و غرب را در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه تامین کرد.
بهطوریکه شاه ایران در دوران ریاست جمهوری ریچاد نیکسون تبدیل به ژاندارم منطقه و سیل سلاحهای پیشرفته غرب و آمریکا سرازیر ایران شد. با سقوط نیکسون در رقابتهای انتخاباتی و تقلب در جریان واترگیت شاه که بیشتر به اشخاص و کمپانیهای صنعتی و نظامی آمریکا وابسته بود تا دولت، در دوران کارتر گرفتار سیاستهای دموکراتها یعنی آزادی و حقوق بشر شد و گروههای معترض داخلی که منتظر فرصت برای اعتراضهای مدنی بودند با وحدت رویه از دی ماه ۱۳۵۶ دست به تظاهرات و اعتراضهای خیابانی در شهرهای مختلف ایران زدند تا این روند اعتراضها به خشونت و کشتار توسط دولت شاهنشاهی منجر شد.
در این میان آمریکاییها با دولت دموکرات کارتر، با سکوت خود رضایت خود را از جنبشهای مدنی نشان دادند و حتی درکنفرانس گووادلوپ به فکر ارتباط با دولت بعدی در ایران منهای شاه شدند. سیاست حقوق بشر دولت کارتر، قدرت مانور شاه را در مقابله با بحرانهای سیاسی و اعتراضهای مدنی فلج کرده بود، هر چند او از مطرح کردن و به کارگیری سیاست حقوق بشر ناراضی و ناراحت بود، ولی در هیچ یک از مصاحبهها و گفتوگوهایش، این موضوع را، عامل سقوط رژیم خود ندانست. به هرحال رژیمهای دیکتاتوری درجهان در آن زمان میانه خوبی با سیاستهای فضای باز و حقوق بشری کارتر نداشتند و همین عامل روند سقوط شاه را تسریع بخشید. دولت کارتر، وارث سیاست دولتهای گذشته بود، تصمیمات ریچارد نیکسون و هنری کیسینجر در سال ۱۳۵۱ (۱۹۷۲) در سپردن مسئولیت حفظ منافع امنیتی آمریکا در خلیج فارس به شاه، امری بیسابقه، مهم و غیر قابل توجیه بود. به بیان دیگر، آزادی عمل دولت ایالات متحده، در این بخش از جهان، با اوضاع و تحولات داخلی ایران و قوت و ضعف رژیم شاه ارتباط داشت. این سیاست، میراث پنج سال گذشته تا انتقال حکومت به کارتر بود.
با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران آمریکا که سفارت خانه خود را همچنان باز میدید به فکر ارتباط با دولت موقت بود که با حوادث ۱۳ آبان ۱۳۵۸ و اشغال لانه جاسوسی به نقل از امام خمینی رحمه الله علیه با تیرهگی روابط و بسته شدن سفارت خانه در اردیبهشت ۱۳۵۹ قطع روابط دیپلماتیک بین دو کشورصورت گرفت. اما در این میان غافلگیری ایالات متحده از جریان انقلاب و پیروزی انقلاب اسلامی جای تامل است در این رابطه گری سیک میگوید:
«هیچ کس آماده مواجه شدن با انقلاب ایران نبود. دولت کارتر نیز در برابر اوجگیری انقلاب و فروپاشی سریع رژیم شاهنشاهی ایران غافلگیر شد شاه و اطرافیانش نیز از آنچه در ماههای آخر سال ۱۹۷۸ (۱۳۵۷ شمسی) در ایران روی داد، تصور درستی نداشتند، حتی تا چند هفته پس از پیروزی انقلاب، نتوانستند درباره علل سقوط رژیم، تحلیل منطقی به عمل آورندبرای ما، قبول این نکته، که در برابر انقلاب غافلگیر شدیم، محتملا دشوار است. تعارض عمیق، بین واقعیت وانتظارات ما، بر پایه گزارشات، برآورد و تحلیلهایی بود که معمولا بدان متکی بودیم...»
ادامه دارد...