به گزارش دفاعپرس از یزد، آیتالله «محمدرضا ناصری» نماینده ولی فقیه در یزد که خود از یاران و همراهان امام در دوران مبارزه و تبعید بود، علت محبوبیت بنیانگذار جمهوری اسلامی را اینگونه بیان میکند: در روایات داریم که اگر کسی در مسیر حق قدم بردارد و اخلاص داشته باشد، خدا او را محب جهان میکند و این محبت به امام را از پیرزنی در روستایی دور افتاده در کوههای اطراف شهرکرد تا مردم نجف و پاریس و رسانهها و خبرنگاران به چشم خود دیدیم.
وی، اخلاص را رمز موفقیت بندگان مخلص خدا دانسته و معتقد است: امام هم خودشان و شاگردان مکتبشان با اخلاص در مسیر حق قدم برداشتند و این اخلاص به آنها شجاعت داد همچون سردار «قاسم سلیمانی»، شاگرد سلحشور این مکتب که وقتی منطقهای در عراق در محاصره داعش بود و کسی جرات نمیکرد به آنجا برود، با هلیکوپتر در کانون محاصره فرود آمد تا مردم محاصره شده را نجات دهد.
ناصری عنوان کرد: قیام امام، یک کودتا یا قیامی برای جابجایی سلاطین نبود بلکه قیامی بود که رفتن طاغوت و جایگزین شدن حکومت الهی را به دنبال داشت و این همان نقطهای است که سبب استمرار انقلاب اسلامی شد زیرا اگر در انقلابها افکار مادی وجود داشته باشد و رهبران و مبارزان به دنبال ریاست و حزب بازی باشند، به جایی نمیرسند و امروز نیز مسئولان باید به این نکته توجه داشته باشند.
وی بیان کرد: اگر میبینیم انقلاب اسلامی ما با سایر انقلابها از جمله انقلاب فرانسه تا حتی انقلاب مشروطه متفاوت است و بیش از 40 سال دست نخورده استمرار یافته و بهرغم میلیاردها دلاری که هزینه کردند و هزاران انسان و رسانهای که استخدام کردند تا ریشه انقلاب را خشک کنند اما موفق نشدند، علتش این بود خدا همراه این انقلاب بود و ماهیت این انقلاب، الهی بود.
یار صدیق امام به تشریح حرکت و روند انقلاب اسلامی پرداخت و با بیان اینکه حرکت امام برای به پیروزی رساندن انقلاب سه مرحله داشت، افزود: مرحله اول زمانی بود که امام در ایران مبارزه کرد و ساختار انقلاب را شکل داد و روشنگریها را آغاز و مردم را متوجه کرد.
وی بیان کرد: حرکت دوم، نجف بود که در این حرکت، امام حکومت اسلامی را تشریح کرد و همه امام را شناخته بودند و راه برای همه مشخص شده بود. امام با مقام علمی خود درس را آغاز و برای انقلاب برنامه ریزی کرد و راه و رسم انقلاب را عملا نشان داد و برای علمای نجف و همه مردم جا افتاد که این انسان یک انسان خدایی و انقلابی که میخواهد ایجاد کند.
ناصری، حرکت سوم انقلاب را متعلق به پاریس دانسته و میگوید: به خواست خدا در شرایطی که امام به روستایی در 40 کیلومتری پاریس رفت، بدون اینکه امام درخواستی در این زمینه داشته باشد، تمام رسانههای دنیا به دست امام افتاد و دهها خبرنگار صبح تا شب در منزل امام، ایشان را به نحوهای مختلف به دنیا معرفی کردند.
ناصری افزود: عراق، هجرت اول امام بود و شاه گمان میکرد با تبعید امام به نجف، او را منزوی میکند اما در شرایطی که امام به هیچ وجه به دنبال معرفی خود نبود و تنها به فکر انقلاب و معرفی آن بود، طیف گستردهای ایشان را شناختند. طیفی که ابتدا گمان میکردند امام یک شخصیت سیاسی است اما وقتی انس ایشان با حضرت علی(ع) و قرآن را دیدند، او را مرد خدا یافتند.
وی ادامه داد: امام یک شخصیت مبارز بود که روزی 10 جزء قرآن می خواند، هر شب به زیارت حرم حضرت علی(ع) میرفت، هر شب زیارت امین الله و زیارت جامعه کبیره را قرائت میکرد و او در عین حال فهم کاملی از مسائل سیاسی داشت و در این زمینه همگام با دنیا حرکت میکرد.
خاطرات یاران امام خمینی(ره) از سیره ایشان خواندنی است و آیتالله ناصری به عنوان یکی از همراهان امام در نجف و پاریس، خاطراتی از ایشان نقل میکند که شنیدنی است.
بیشک این خاطرات و این روحیات در شکل گیری نهضت بزرگ اسلامی و پیروزی آن اثرگذار بوده و همین روحیات، انقلاب اسلامی را به ثمر رساند.
آیتالله ناصری در یکی از خاطرات خود نقل میکند: اوایل که به نجف رفته بودند، گرما بیداد میکرد و به 50 درجه میرسید امام به زیرزمین میرفت و در کنار چاهی که در زیرزمین بود، پنکهای میگذاشتند و امام آنجا مینشستند و قرآن میخواندند.
فردی را نزد امام فرستادیم تا از اما بخواهد برای هواخوری به کوفه برویم چون کوفه هوای نسبتا بهتری داشت اما امام از این پیشنهاد ناراحت شده بودند و به آن فرد گفته بودند که از تو توقع نداشتم، دوستان ما در ایران در زندان گرما بخورند و شکنجه شوند ما به هواخوری برویم؟
این رهبر را مقایسه کنید با استالین که نام حکومت خود را حکومت مردمی گذاشته بود اما وقتی به همراه چرچیل و ... به ایران آمده بود، دو گاو سرخ با خودش آورده بود که شیرش عوض نشود.
امام حتی غذای سیر نمیخورد و تمام حرکات ایشان در نجف به شکلی بود که در مدت زمان کوتاهی همه فهمیدند که ایشان نه حب ریاست دارد، نه دنبال نام و نشان و حتی به دنبال مرجعیت است.
آیتالله ناصری همچنین خاطرهای از زمان فوت حاج آقا مصطفی، فرزند امام نقل میکند و میگوید: وقتی علما میخواستند برای ایشان مراسم ختم بگذارند یا مردم در شهرهای مختلف ایران میخواستند برای ایشان مراسم برگزار کنند، امام اجازه ندادند و حتی اجازه ندادند که در تلویزیون نامی از ایشان برده شود و همیشه میگفتند این حرکات خودنمایی است و اگر میخواهید کاری کنید که به درد آقا مصطفی بخورد، برایش قرآن بخوانید.
وی با ذکر خاطراتی از تبعید امام در پاریس، میگوید: در نوفل لوشاتو یک خانه کوچک که یک اتاق و یک آشپزخانه و یک هال بیشتر نداشت و به خانه شماره 3 معروف بود، در اختیار امام قرار گرفت. به واسطه حضور خبرنگاران که روزانه بیش از 40 نفر میشدند و برای پذیرایی از آنها گاهی مرغی ته باغ ذبح میشد و برای مهمانان غذا طبخ میشد.
وی ادامه داد: یک روز خانم دباغ، برای امام آبگوشت بردند و امام از کم و کیف خرید گوشت پرسیدند و خانم دباغ در مورد ذبح در باغ توضیح دادند. امام پرسیدند که آیا ذبحی که در باغ انجام میشود از نظر قانون فرانسه مجاز است؟ خانم دباغ پاسخ دادند: نه و امام به شدت ناراحت شدند و گفتند چرا با این حرکات مرا به گناه میاندازید. امام از خانم دباغ خواستند تا مسئول مرتبط با این امر را پیدا کند و از او اجازه بگیرد که این کار توسط خانم دباغ انجام شد و شهردار آن منطقه از این حرکت امام شگفتزده بود.
ناصری میگوید: این اخلاق و سیره امام است، همان چیزی که امروز همه ما از آن فاصله گرفتهایم.
این یار و همراه امام در دوران تبعید، مروری نیز بر خاطرات شب 12 بهمن 57 داشت، یعنی همان شبی که صبح فردا، امام عازم ایران بود. همه نگران بودند از اینکه هواپیمای امام مورد هدف قرار بگیرد یا هر اتفاق دیگری که ممکن بود برای نرسیدن امام به ایران رخ دهد.
ناصری میگوید: امام بسیار نگاه سیاسی قوی داشت و بسیاری از حرکتها را پیشبینی میکرد و میگفت: شاه از ایران رفته و دولت ملی در ایران تشکیل شده، آمریکاییها میخواهند جو را آرام کنند و دوباره شاه را بازگردانند به همین دلیل باید به سرعت به ایران برویم تا آنها هر چه میخواهند انجام ندهند یا حتی ممکن بود نظامیها کودتا کنند اما امام خطرات را به جان خرید و به ایران بازگشت.
ناصری میگوید: حوالی ساعت 9 شب 11 بهمن 57 بود، خدمت امام رسیدم و گفتم آقا راه طولانی است و خطرات بسیاری ممکن است وجود داشته باشد، اما امام با آرامش همیشگی پاسخ داد: ما به تکلیف عمل میکنیم، بقیهاش با خداست.
و این توکل و اخلاص، انقلاب را به پیروزی رساند، انقلابی که این روزها بلوغ دهه چهل خود را سپری میکند.
انتهای پیام/