یادداشت/ محمدرضا حیدری

تطهیر چهره رژیم پهلوی مثل لگدزدن به جنازه میت است

تلاش رسانه‌های معاند و البته سلطنت‌طلبان برای احیای هویت شاهنشاهی در ایران و تطهیر چهره پلید پهلوی‌ها تنها به‌مثابه لگدزدن به پیکر یک میت و مصداق کامل خرج باطل کردن از بودجه کنگره آمریکا و صله ملکه انگلستان است.
کد خبر: ۴۴۰۹۵۴
تاریخ انتشار: ۱۶ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۰:۱۵ - 04February 2021

تطهیر چهره رژیم پهلوی مثل لگدزدن به جنازه میت است

گروه استان‌های دفاع‌پرس – «محمدرضا حیدری» آزاده انقلاب و زندانی سیاسی دوران طاغوت؛ عمده روایاتی که از وضعیت حکومت محمدرضا شاه مطرح است، منشعب از مستنداتی است که به روایت درباریان و نزدیکان محمدرضا نقل‌ شده و لذا از این حیث، طرح شبهه و تحریف آن به‌مثابه یک خودزنی سیاسی برای جریانات منحطی همچون سلطنت‌طلبان به شمار می‌رود. در یک نمونه، علیرغم اظهارات پر از ایهام و کژتابی آن‌هایی که قصد ماله‌کشی بر جنایات رژیم پهلوی دارند و شاه را شخصیتی ناسیونال و وطن‌پرست معرفی می‌کنند، حسین فردوست به‌عنوان یار غار زاده رضاخان در کتاب خاطرات خود به‌صراحت نقل می‌کند که محمدرضا در آغوش آمریکایی‌ها بود و برای تأمین امنیت سلطنتش حاضر شد تا نمونه امتحان پس داده‌ای از یک شبکه ضدخرابکاری را که قبلاً در شیلی و کشورهای دیگر تحت سلطه ایالات‌متحده آزمایش‌شده بود، در ایران باز طراحی شود که بعدها بنام سازمان امنیت و اطلاعات کشور یا ساواک خوانده شد.

از سال ۱۳۳۵ که ساواک زیر نظر مستقیم موساد و با تأیید آمریکایی‌ها در ایران تأسیس شد، شاهد اجرای سیاست‌های خصمانه‌ای از ناحیه این سازمان و رکن دوم ارتش هستیم که بامطالعه تاریخ، نمونه‌های مشابه آن تنها در مشروح اقدامات ضد فلسطینی صهیونیست‌ها مشاهده می‌شود. علاوه بر این، اسناد بسیاری هم استحصال‌ شده که نشان می‌دهد بازجوهای ساواک مستقیماً برای گذران دوره‌های شکنجه‌گری به تل‌آویو در رفت‌وآمد بوده‌اند و عمده ابزار و ادوات شکنجه هم تولید رژیم صهیونیستی بود.

شنیده بودم که در وصف ابعاد وطن‌دوستی خاندان پهلوی به روایت مجعول‎السندی اشاره‌ کرده بودند که در آن گفته شده بود «رضاخان پیش از تبعید به جزیره موریس، مشتی از خاک ایران را در پارچه‌ای از پرچم ایران ریخته و با خود به تبعیدگاه برده بود». در باب صحت‌وسقم اسنادی این نقل سخن فراوان است لکن تنها می‌توان به طرح چند سؤال اکتفا کرد که مطابق مستندات تاریخی و خاطرات درباریان، رضاخان در زمان تبعید ۶۹ میلیون تومان ثروت منقول داشت و این در زمانی است که عمده مردم ایران به‌واسطه اشغال این کشور توسط متفقین و ناکارآمدی سیاست‌های رژیم در فقر مطلق بسر می‌بردند لذا باید چنین مطرح کرد که مشتی از خاک ایران پیشکش، کاش پادشاه ثروت افسانه‌ای خود را به نشانه وطن‌دوستی به ملتش می‌بخشید.

در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) آمده است که «حُبُّ الوَطَن مِنَ الایمان» و بر همین مبنا از منظر فقاهت سیاسی هم می‌توان مظاهر بی‌کفایتی و خیانت به وطن را ناشی از سستی ایمان شاه و درباریان حکومت پهلوی دانست چراکه اگر ایمانی در رده مقامات وجود داشت، آبادی کازینوها، کاباره‌ها و مشروب‌فروشی‌ها را در برابر ویرانی مراکز علمی و فرهنگی شاهد نبودیم. اگر شاه و دربار ایمان داشتند، سرمایه عظیم ملی را صرف احیای شرکت‌های تجاری غرب نمی‌کردند آن‌هم در شرایطی که ملت ما به نان شب خود محتاج بود. انتصاب امیرعباس هویدا به‌عنوان یک چهره شناخته‌شده بهایی هم سند شاخص و بارز دیگری از بی‌ایمانی مقامات عالی‌رتبه رژیم طاغوت است.

به نظر می‌رسد که تلاش‌های رسانه‌های معاند و البته سلطنت‌طلبان برای احیای هویت شاهنشاهی در ایران و تطهیر چهره پلید پهلوی‌ها تنها به‌مثابه لگدزدن به پیکر یک میت و خرج باطل کردن از بودجه کنگره آمریکا و صله ملکه انگلستان باشد زیرا از لحظه‌ای که محمدرضا شاه در مصاحبه رسمی خود اذعان کرده بود که ۵ میلیون ایرانی هم برای رعیتی ما کفایت می‌کند، این ملت با هویت حقیقی این سلسله شوم آشنا شد ولذا هیچ تبلیغ و تلاشی برای به ثمر نشاندن عملیات روانی احیای هویت پهلوی‌ها در ایران کارآمدی نخواهد داشت چراکه اساساً زیرساخت اجتماعی و فرهنگی آن هیچ‌گاه فراهم نخواهد شد.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها