چهل‌سالگی سرو/ شهید «رضوان راعی»؛

نگران ملت‌های ستمدیده در جهان باشید/ اسلام به خون ما احتیاج دارد

در فرازی از وصیت‌نامه شهید «رضوان راعی» آمده است: نگران ملت‌های محروم و مستضعف و ملت‌های ستمدیده در جهان و رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی و رزمندگان غیور و پرتوان در جبهه‌ها باشید.
کد خبر: ۴۴۳۲۶۵
تاریخ انتشار: ۲۸ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۶:۰۹ - 16February 2021

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از ساری، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس و در سالروز شهادت شهید «رضوان راعی» زندگی‌نامه و وصیت‌نامه این شهید را از نظر می‌گذرانیم.

زندگی‌نامه شهید:

اولین ثمره زندگی «شعبان و صبورا»، در سال ۱۳۳۸ در روستای «اَنجه‌پل» از توابع آمل، در شب تولد حضرت علی (ع) چشم به هستی شود. پدر، کشاورز بود و مادر، گرم خانه‌داری و فرزندپرروی.

تحصیلات ابتدائی «رضوان» در دبستان «جمال‌الدین اَسدآبادی» روستای «جوربند» از توابع چمستان طی شد؛ اما دانش‌آموز پایه ششم این مقطع بود که به دلیل مشکلات اقتصادی، درس را رها کرد و در امور دامداری و کشاورزی، کمک‌کار پدر شد.

نگران ملت‌های ستمدیده در جهان باشید/ اسلام به خون ما احتیاج دارد

پدرش می‌گوید: «از هفت سالگی روزه می‌گرفت. هنوز سنی نداشت و کلاس پنجم ابتدائی بود که عکس شاه را از کتاب درسی‌اش پاره کرد. از همان دوران، تحت تاثیر افکار امام بود. صداقت، امانتداری و وفای به عهدش، زبانزد همه بود. کمک به دیگران را بسیار دوست داشت و حق‌الناس برایش اهمیت ویژه‌ای داشت.»

رضوان، قرآن را از همان سال‌های آغازین تحصیلی، نزد فردی به نام «اسلامی» آموخت و خیلی زود به نماز روی آورد.

در بیان خلق‌وخوی رضوان، همین بس که از روحیه بشّاشی برخوردار بود و صفا و صمیمیتش نیز، زبانزد. از این‌رو، در بین اعضای خانواده، از احترام زیادی برخوردار بود.

نگران ملت‌های ستمدیده در جهان باشید/ اسلام به خون ما احتیاج دارد

خواهرش «عذرا» می‌گوید: «همیشه می‌گفت: دوست شما باید نمازخوان و با خدا باشد. در غم و شادی هم شریک‌تان باشد.»

رضوان در سال ۱۳۵۷ با خانم «طوبی نیک‌نام» ازدواج کرد که ماحصل این پیوند مبارک، «مرتضی و مجتبی» هستند.
او در ۱۰/۸/۱۳۵۹ با پوشش جامه پاسداری، در واحد عملیات سپاه نور مشغول به خدمت شد.

در غائله ۶ بهمن آمل نیز، حضور چشمگیری داشت و در ساخت سنگر، اهتمام زیادی به خرج داد؛ و سرانجام، رضوان در ۲۸ بهمن ۱۳۶۲، در حالی که به عنوان نیروی ضربت در مریوان انجام وظیفه می‌کرد، در قلّه جانوران به فیض عظیم شهادت نائل آمد؛ و سپس با بدرقه اهالی اَنجه‌پُل، در بهشت «رضوان» این روستا آرام گرفت.

وصیتنامه شهید:

بسم رب الشهدا و الصدیقین

جمهوری اسلامی با این خون‌ها آبیاری می‌شود.

مِنَالمؤمنینَ الرّجالُ صَدَقوا ما جاهَدوا عَلیه فَمنهُم مِن قَظی نَحبَهُ وَ مِنهُم مَن ینتَظر وَ مِن مالوا تَبدیلا.

از اهل ایمانند مردانی که به پیمان خویش با خداوند وفا کردند و بعضی از آن‌ها جان به سر نهادند. گروهی دیگر در انتظار شهادت و هرگز از عهد خویش باز نمی­‌گردند.

مردن در بستر خویش را نیک می‌دانم و امیدوارم که خداوند متعال بر من منّت گذارند و شهادت در راه اسلام نصیبم نماید.

نگران ملت‌های ستمدیده در جهان باشید/ اسلام به خون ما احتیاج دارد

وصیت می‌کنم که نگران ملت‌های محروم و مستضعف و ملت‌های ستمدیده در جهان و رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی و رزمندگان غیور و پرتوان در جبهه‌ها باشید.

از پدر بزرگوارم می‌خواهم که مرا ببخشد چرا که من فرزند خوبی برای او نبودم و از مادر مهربان و زحمتکش که زحمت‌های بسیاری برای من کشیدند و نتوانستم جبران زحمت‌های شما را بکنم. امیدوارم شیری که مرا دادی، حلالم کنی. به قربان مادری که شیر دادی و شیر ساختی.

از شما برادران و خواهران عزیز می‌خواهم که با شهادت من ناراحت نشوید، زیرا راهی که می‌روم خود انتخاب کردم و تا آخرین قطره خونی که در بدن و رگ‌های من جریان دارد، مبارزه خواهم کرد؛ و از شما می‌خواهم که با شهید شدن من به خداوند نزدیکتر شوید و امیدوارم که ادامه‌دهنده راه من و راه سایر شهدای انقلاب اسلامی باشید و پرستار بچه‌­های من باشید و بعد از خودم آن­ها را به شما می‌سپارم و امیدوارم که خوب نگهداری کنید. از شما برادران و خواهرانم می‌خواهم که به بزرگی خودتان مرا ببخشید و از شهادت من جامه سیاه بر تن نگیرید.

مادر و خواهرم! همچون زینب باشید و از همه دوستان و آشنایان برای من آمرزش و طلب مغفرت و حلالیت بطلبید. مراسم مرا ساده برگزار کنید و بقیه آن را صرف جبهه­‌ها کنید و اگر خدواند توفیق شهادت را نصیبم کرد، مرا در مزار چهل آمل دفن کنید. در پایان از شما تمامی فامیلان و دوستان و آشنایان می‌خواهم که اگر نتوانستم با آن‌ها خداحافظی نمایم، امیدوارم که مرا ببخشند و دعای خیر از خدا برای من خواهان باشید. از شما پدر و مادر عزیز و مهربانم می‌خواهم که مرا ببخشید. إن­‌شاءالله.

از شما خانم عزیز که واقعاً شرمنده شما هستم و زحمت‌های فراوانی در زندگی برای من و مخصوصاً فرزندانم کشیدید، متشکرم. می‌دانم که با رفتن من به جبهه ناراحت می‌شوی، اما اسلام به خون ما و امثال ما احتیاج دارد. همان­طوری که امام عزیز فرموده‌اند که: اسلام با خون این شهدا آبیاری می­‌شود. باز تکرار می‌کنم که شما در زندگی زحمت کشدید خیلی مسائل و مشکلات را تحمل کردید امیدوارم که خداوند به شما اجر بدهد و با شهید شدن من امیدوارم که همیشه سربلند و سرافراز باشید و در پیشگاه خداوند متعال و منان روسفید باشید.

دیگر مزاحمتان نمی‌شوم و شما را به خدای یکتا می‌سپارم.

خداحافظ به امید دیدار در بهشت.

والسلام

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها