به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ساری، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس و در سالروز شهادت شهید «صدیف اسماعیلپور» زندگینامه و وصیتنامه این شهید را از نظر میگذرانیم.
زندگینامه شهید:
شهید صدیف سپیده دم سال ۱۳۴۲ در خانوادهای مذهبی و روحانی دیده به جهان گشود. او آخرین فرزند خانواده بود که در دامان پر مهر مادر و سایهی پاک پدر مراحل رشد و تعالی را سپری کرد تا این که در سن ۷ سالگی وارد مدرسهی ابتدایی نوشیروان کلای بابل شد و مقطع راهنمایی را هم در محل زادگاهش به پایان رساند.
دوران راهنمایی صدیف مصادف بود با مبارزات مردم علیه رژیم ستمشاهی. ایشان در کنار تحصیل به شرکت در جلسات مذهبی و سیاسی مبادرت ورزید. فعالیتهایش زمانی به اوج خود رسید که مردم علناً برای براندازی این رژیم فاسد به خیابانها ریختند و تظاهراتهای گستردهای در شهرهای مختلف کشور صورت گرفت.
او به خاطر فعالیتهایش در مدرسه چندبار از طرف مدیر مدرسه تهدید به اخراج شد، اما همچنان به فعالیت خود جهت ارشاد جوانان ادامه داد تا این که انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) در بهمن ماه سال ۵۷ به پیروزی رسید. پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و با شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم بعث عراق با حمایت ایادی غرب بنا به فرمان امام مبنی بر تشکیل بسیج ۲۰ میلیونی، ایشان جزء اولینهایی بود که به تشکیل و تأسیس بسیج و سازماندهی آن در محل زندگی خود پرداخت. پس از تشکیل و سازماندهی بسیج در تاریخ ۱۳۶۰/۱۱/۲۰ برای اولین بار به مدت ۲ ماه و ۱۱ روز از سوی بسیج بابل به عنوان تک تیرانداز به جبههی مریوان اعزام شد. پس از بازگشت از مریوان ترک تحصیل نموده برای بار دوم به جبهه اعزام شد.
روایت برادر شهید:
در عملیات والفجر ۴ ما یک کیسهی بیست کیلویی آرد گرفتیم بردیم داخل چادر. فکر کردیم آرد برنج است، اما وقتی سر کیسه را باز کردیم فهمیدیم آرد (شیر خشک است) صدیف به من گفت چند روزی را مرخصی بگیر برو به منزل هم به خانواده سرکشی کن و هم چند کیلو آرد برنج تهیه کن و با خودت بیاور.
به دستور ایشان من چند روز مرخصی گرفتم. در این چند روز حدود ۷ یا ۸ کیلو آرد برنج تهیه کردم و با خودم بردم به منطقه. صدیف خواست با شکر، آرد برنج و آرد شیرخشک فرنی درست کند، اما چشمتان روز بد نبیند مواد طوری به هم چسبید که از دیک جدا نمیشد. به او گفتم این دیگر چه مدل فرنی درست کردن است؟ خندید و گفت: باید چند دفعه درست کنم خراب شود تا یاد بگیریم.
صدیف در عملیاتهایی، چون حصر آبادان، رمضان، فتحالمبین، بیتالمقدس، والفجر ۴، با مسئولیتهایی، چون مسئول دسته، فرماندهی گروهان، جانشین گردان مسلم ابن عقیل شرکت نمود. ایشان با این که در بیشتر عملیاتها مسئولیت داشت، اما همانند یک رزمنده عادی آر پی جی میگرفت و به شکار تانکهای عراقی میرفت و به خاطر همین رشادتها و شجاعتها در جنگ مورد تشویق سردار رشید اسلام حاج حسین بصیر قرار گرفت.
صدیف علاقه وافری به سپاه داشت. این علاقه و استمرارش در جبهه موجب شد سال ۶۱ به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد.
سرانجام پس از چند سال حضور مستمر در جبهه و شرکت در عملیاتهای متفاوت در عملیات والفجر ۶ منطقهی عملیاتی دهلران با سمت جانشین گردان مسلم ابن عقیل در تاریخ ۶۲/۱۲/۵ به آرزوی دیرینهاش یعنی شهادت نائل آمد و ۱۲ سال بعد در زادگاهش تشییع و در گلزار شهدای محل خویش به خاک سپرده شد.
روایت همرزم شهید:
یکی از همرزمانش میگوید: «وقتی عالی فرماندهی گردان مسلم به شهادت رسید نیروها مجبور به عقب نشینی شدند. صدیف جانشین عالی بود و ایشان با عقب نشینی نیروها مخالفت کرد و گفت: نباید میدان را خالی کرد، نباید اجازه دهیم عراق پیشروی کند. با این تصمیم فرمانده، حدود ۴۰ یا ۵۰ نفر با ایشان برای مقابله آماده شدند و تا آخرین نفر مقاومت کردند.
وصیتنامه شهید:
بسم الله الرحمن الرحیم
وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ
امام خمینی: اینهائی که شب را به دعا و مناجات بر میخیزند البته در جنگها پیروز خواهند شد.
به نام خداوند بخشنده مهربان
«وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَاد» (بقره/۲۰۷)
و بعضی از مردم از جان خود در راه رضای خدا درگذرند؛ و خدا با چنین بندگان رئوف و مهربان است. قرآن کریم
با درود و سلام به پیشگاه، ولیعصر منجی انسانها امام زمان (عج) و نائب بر حقش امام امت و با سلام به شهیدان صدر اسلام تاکنون و با دورد فراوان به شما مردم حزب الله.
شاید این آخرین سلام و حجتم با شما باشد، چون راهی را قدم نهادم که آفریدگار میخواهد بندگانش در آن قدم بنهد، من میروم تا بقیه عمر خودم را فدای یک لحظه عمر امام سازم. ای امت شهیدپرور زمان فرج امام زمان (عج) فرا رسیده است شمشیر عدالت به دست نائب خود داده تا زمینه فرجاش را آماده سازد تا عاشقان امام به سوی پیشوای خود بروند. من میروم تا جان خود را در پیش دوستانم تسلیم خداوند نمایم. همچنین، برادر همرزم من شهید آقاجانپور و رحیم سلیمانی و سایر شهیدان که جان خود را در جلوی چشم تسلیم خداوند تبارک و تعالی نمودند.
من از خدا میخواهم ما را در صف شهیدان درگاهش جای دهد انشاءالله
من تا به این سن عمر کردم، دیگر عمر من پایان یافت، خدا خواست تا بقیه عمرم را فدای یک لحظه عمر امام سازم، چون شعارم این بود. خدایا هر لحظه عمر ناقابل ما را بکاه به عمر امام عزیز ما بیفزای من این شعار را از درون قلب میگفتم و به عهد خود وفا کردم. خدا که از کشته شدن ما هیچ نیازی ندارد. (الله صمد)
خدا بر همه چیز بینیاز است خداوند میفرماید: دو راه برای شما قرار دادم یکی حزب الله و دیگری حزب شیطان یکی را انتخاب کنید من بنا به فرموده خداوند راه اولی را که حزب الله باشد انتخاب کردم، چون خدا برای روشن کردن احکام اسلام پیامبران و رسول فرستاد تا در راه خدا و راه شیطان را به ما نشان دهد.
خدا پیغمبر فرستاد و حق را مانند آب صاف و زلال به ما نمایانده و خداوند در قرآن کریم میفرماید: «تنازعوا و فتفشلوا و تذهب ریحکم» هرگز راه خلاف و تنازع نپویید که قدرت و عظمت شما از بین خواهد رفت.
خوشا به حال کسی که جانش را فدای رضای خدا نماید. رهبر آزادگان و سرور شهیدان حسین (ع) به ما صبر و درس استقامت را آموخت. جبهه مدرسه عشق و عشق و شهادت و حسین (ع) معلم کلاس است در این زمان جنگیدن با دشمن را از نائب حسین (ع) امام امت باید آموخت، چون راه او را حسین و راه حسین راه مولای متقیان علی (ع) است و راه علی راه رسول خداست و راه پیامبر همان راه الله است. همانا امام سجاد (ع) میفرماید: «... الْقَتْلَ لَنا عادَهٌ وَ کَرامَتَنَا الشَّهادَهُ...»، کشته شدن در راه خدا عبادت ماست و شهادت گرامیتان باد.
مادرم، خوشحال هستم از این که توانستهام به ندای نایب حسین زمان که از کربلای ایران برخاسته و پیامی در وجودم زمزمه میکرد بصدای «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی» لبیک گویم و در راه یاریاش قدم بگذارم و نیز به خدا سوگند میخورم که راهم را آگاهانه و عاشقانه انتخاب نمودم و در آن قدم گذارم.
همانطوری که سرورم امام حسین (ع) در مقابل کفر ایستادگی کرد به پیروی از او ایستادگی خواهم کرد و خون ناقابلم را برای برقراری اسلام و قرآن هدیه میکنم. مادرم، در مرگ من کمتر گریه کن. زیرا راهی قدم نهادم که خدا بر همه چیز قادر است. شما با صبر و بردباری خودتان مشت محکمی بر دهان یاوه گویان و دشمنان اسلام بزنید و برای نابودی آنان از روحانیت مبارز پشتیبانی کنید.
یک وصیت به امت حزب الله دارم.؛ ای امت حزب الله قدر این رهبر قلب تپنده هزاران معلول و مجروح را بدانید تا از بند ستمگران رهائی یابید. مبادا بیوفائی کنید مبادا دل امام را به درد آورید همگی این شعار را بدهید. اما اهل کوفه نیستیم امام تنها بماند. کمک به جنگ زدگان یادتان نرود در نمازجمعه همیشه شرکت کنید مخصوصاً غروبها در مسجد محلمان و اینک سفارشی به خواهران دارم:
خواهران حزباللهم، شما وظیفه دارید پیام خون شهیدان را با گریههایتان به تمام جهان صادر کنید همانند حضرت فاطمه (ع) با گریه خود ندای اسلام را به تمام کره زمین رسانده شما با حجابتان میتوانید خون شهیدان را آبیاری کنید.
خواهرم، ای شاگرد زینب سیاهی چادر تو بیش از سرخی خون من پشت دشمن را میشکند. با رعایت کردن حجاب میتوانید در پیش پروردگار جهانیان و در پیش فاطمه (س) و حضرت زینب (ع) سربلند باشی در آخر چند دعا میکنم. شما از ته قلب جواب بدهید.
خدایا ستارهها را از ما گرفتند تو خورشید درخشنده اسلام را نگهدار (آمین).
خدایا خدایا ناطق اسلام ما حسین زمان ما را تا ظهور مهدی (عج) برای امت اسلام نگهدار.
خدایا تو شاهد باش من قطره خون ناقابل خود را در راه اسلام فدا کردم و ما را در صف شهیدان درگاهت قرار بده. آمین.
خدایا ببخش کسانی را که مصالح دنیا را فدای اسلام و قرآن و آخرت نمودند.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
انتهای پیام/