به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، «فرجالله سلحشور» کارگردان متعهد و انقلابی کشورمان به دلیل ابتلا به بیماری سرطان ریه روز ۸ اسفند سال ۹۴ دار فانی را وداع گفت و به لقاءالله پیوست.
فرجالله سلحشور که متولد سال ۱۳۳۱ در شهر قزوین بود، کارگردانی مجموعههای تلویزیونی تاریخی-مذهبی، چون ایوب پیامبر، مردان آنجلس و یوسف پیامبر (ع) را در کارنامه دارد. این آثار بهویژه سریال یوسف پیامبر، در سراسر دنیا مخاطبان فراوان و میلیاردی پیدا کردند به گونهای که در بسیاری از کشورهای منطقه و اسلامی، نام این سریالها پرآوازه است.
مرحوم سلحشور نگاه متفاوتی به هنر داشت و از دریچه انقلابیگری و تعهد به آن مینگریست.امسال در پنجمین سالگرد درگذشت زنده یاد سلحشور، با توجه به شرایط کرونا، میزگرد مختصری تنها برای یادآوری نام و خاطره او برگزار شد.
در این گرامیداشت که به مناسبت سالروز درگذشت سلحشور برگزار شد، منصور براهینی استاد دانشگاه، محقق و پژوهشگر، بصیر سلحشور فرزند مرحوم سلحشور، محمدرضا ورزی نویسنده و کارگردان و سلمان امیری حضور داشتند.
آقای ورزی! تا چه میزان آثار مرحوم سلحشور را آمیخته با هنر انقلابی و تعهد همراه میدانید؟
ورزی: امروز سالروز درگذشت فرجالله سلحشور است که برای همه ما در تولید آثار قرآنی پیشقدم بودند و بعد از ایشان این تولیدات رونق گرفت. بعد از اینکه ایشان فیلم ایوب پیامبر و سریال مردان آنجلس را ساختند این مسیر رونق گرفت و فیلمسازان علاقهمند شدند به این حوزه و آثاری هم ساخته شد و من نیز در حوزه قصص قرآن اثری را برای سینما به نام ابراهیم خلیل الله را ساختم که بعدها به صورت مینیسریال نیز پخش شد. در ادامه افرادی، چون شهریار بحرانی مریم مقدس و ملک سلیمان را ساختند و آقای سلحشور نیز یوسف پیامبر را.
پیگیری و اقدام آقای سلحشور همیشه درخور تقدیر است به این خاطر که بسیاری از مخاطبان ارتباط بسیار خوبی با کارهای او برقرار میکردند و همیشه آثارشان جزو پربینندهترین آثار بوده است و برای ما جای شکر دارد به این خاطر که هر کدام از این آثار دیده شود یک قدم رو به جلو است.
این مجموعه آثار به باورهای مخاطب کمک کرده تا جایی که در بازپخش هایش نیز عده زیادی آثارش را دنبال میکردند و با اینکه در فضای اینترنت این سریالها موجود بود، اما مردم بارها شده بود که متقاضی پخش سریال یوسف پیامبر از تلویزیون بودند.
وقتی بحث فیلمساز متعهد و انقلابی میشود مقصود ما بیشتر همین نوع کارها و حرکتها است. ننشستن و دست روی دست نگذاشتن است و ایشان فقط حرکت رو به جلو داشت و تمام تلاشش هم محتوای آثار بود و بیشتر در این بخش دغدغه داشت تا مخاطب را درگیر محتوا کند.
به هر کسی که در سریال یوسف پیامبر (ع) اعم از خدمت بازیگر و ... که رسیدم همه میگفتند آقای سلحشور حتی یک ریال ما را جابهجا نکرد و روی حقالناس هم خیلی حساس بود.
برای مثال بهنام خاکسار مسئول جلوههای ویژه رایانهای نمونهای برای آقای سلحشور درست کردند، اما در انتها آقای سلحشور با گروه دیگری همکاری کرد. آقای خاکسار میگفت یک روز مدیر تولید دفتر آقای سلحشور با من تماس گرفتند و گفتند شماره کارتتان را بدهید و پرسیدم چرا؟ گفتند حاج آقا گفتند برای نمونهای که زدید مبلغی برای شما واریز شود و درست است که ما استفاده نکردیم، اما خب شما زمانی را برای انجام این کار صرف کردید.
از این دست خاطرهها زیاد است. حالا بماند که در سر صحنه سریال یوسف پیامبر چه کسانی با هم ازدواج کردند و آقای سلحشور به افراد وام میداده و هر چند وقت یکبار به مناسبت اعیاد به بچههای گروه عیدی میداده و از این طریق خستگی بچهها کمتر میشد. همچنین ایشان برای مقام زن ارزش زیادی قائل بود و در روز زن به خانمهای پروژه هدیه میدادند. بسیار متواضع بودند و اصلا اهل حسادت نبود. همیشه مشوق همکاران بود.
یکی از نکاتی که کسانی که با ایشان کار کرده اند، همین اخلاق خوب و پیگیری احوال افراد است؛ و اینکه ایشان تلاش میکردند بهترین شرایط را برای همکاران خود فراهم کنند.
نکتهای که باعث شد من در اینجا حضور داشته باشم، بخشی به خاطر آشنایی که با خودشان داشتم و بخشی به خاطر آشنایی با آثارشان. گروهی هم که همیشه با آقای سلحشور همکاری داشتند مثل آقای علی اکبری که تهیه کننده سریال مردان آنجلس و مریم مقدس بودند، نیز افراد با تاثیری بودند و استاد زندباف تدوین گر نیز با آقای سلحشور همراه بودند. این همراهیها در بهتر نشان دادن اثر موثر بود و آقای سلحشور به خرد جمعی خیلی معتقد بودند.
خاطرهای نیز دارم از آقای سلحشور درباره زمانی که حضرت آقا در بیمارستان بستری بودند و عمل جراحی کرده بودند. جمعی از هنرمندان در طیفهای مختلف و در گروههای مختلف با هم قرار میگذاشتند و به عیادت ایشان میرفتند. من در میانه کار بودم و آقای سلحشور شخصا با من تماس گرفتند و گفتند کجایی؟ میخواهی با ما به بیمارستان بیایید؟ و من هم گفتم نیکی و پرسش؟ و با هم قرار گذاشتیم و رفتیم. آنقدر این ملاقات و کاری که کردند به دلم نشست. ما همیشه دنبال فرصتی هستیم که به به هر بهانهای حضرت آقا را ببینیم و به صورت ویژه از ایشان تشکر کردم.
معرفت آقای سلحشور خیلی زیاد بود و در مورد همه هم همینطور بود. از طرفی مقداری صریح بود و البته شیطنت برخی رسانهها هم شاید باعث رنجش برخی طیفها شده باشند و از همین جا میخواهم عزیزان در هر صنفی که هستند ایشان را حلال بفرمایند به دلیل اینکه حقش هست که حلال شود آنقدر انسانیت در زندگی اش بروز داد که هر کسی هر رنجشی داشته باشد میتواند حلال کند و دنیا ارزش ندارد و میبینیم که به طرفه العینی بیماری مثل کرونا چنین بلایی سر انسانها میآورد و معلوم نیست کدامیک از ما جان سالم از این بیماری به در ببریم.
آقای براهینی! به نظر شما مدیران سینما و تلویزیون ما توانستند در این سالها راهی که آقای سلحشور رفته بود را ادامه دهند؟
براهینی: من در مورد شرایط مدیریت فرهنگی کشور، چون درگیرش نیستم، صلاحیت ندارم که صحبت کنم. مرحوم سلحشور راهی را پیش برد که برای من و خیلیها درس آموز بود و تا آخرین لحظه درباره فیلم نامه حضرت موسی (ع) تلاش کرد تا فیلم نامه را نفروشد و امکان انتخاب دست خودش باشد. حالا وقتی هم که فیلم نامه را واگذار کردند هنوز که هنوز است خبری از آن نیست و گاهی خبرهایی میآید و میرود.
آنچه آقای سلحشور در این سالها به ما یاد داد این بود که آدم برای ساخت آثاری اینچنینی بدون حمایت دولتی راهش را برود و این مدل کارها هزینه اش جور میشود و مطمئنم اگر موسی در بخش خصوصی بود تا الان تولید هم شده بود. ولی دیگر سرنوشتش طور دیگری است و دیگران باید جواب دهند.
درس بعدی که او به ما داد روحیه گروهی اش بود و هر چه هم میگذشت این روحیه بیشتر میشد و هر چه ابعاد کار سنگینتر میشد ایشان بیشتر به این نتیجه میرسید که باید گروه تولید و نگارش تعدادشان بیشتر و گستردهتر شوند. به مراتب تعداد افرادی که در فیلم نامه حضرت موسی با او همکاری کردند خیلی بیشتر بودند از مشاور بگیرید تا محقق و پژوهشگرها و افرادی که مستندهای تاریخی برایشان تهیه میکردند و حتی مواردی از این دست که در حد امکاناتی که آن زمان در اختیار بود بتوانند استوری برد برای فیلم نامه تهیه کنند. نقاشها و گرافیستها با او همکاری میکردند و ایشان بودجه شان نرسید.
تا سه قسمت تصاویر نقاشی شده رنگی دقیقی که به ما میگوید تولید احتمالا چه خواهد بود تهیه شد منتهی اینها هزینه دارد و مرحوم سلحشور به خاطر کمبود بودجه نتوانست این بخش را ادامه دهد. هر چه میگذشت بیشتر به این میرسید که فرایند تولید آثاری از این دست هر چه گروهیتر باشد، بهتر است و روحیه مدیریتی هم برای این کار داشت تا بتواند به همه حوزهها نظارت کند، اما جلوی خلاقیت شان را نگیرد. این دیدگاهشان در قصههای تبیان خیلی خوب به بار نشست و آنجا کار کوتاهی بود و این امکان وجود داشت که قسمتها سریعتر به نتیجه برسند.
با مبلغی که همان زمان کارهایی تولید میکردند خیلی از تهیه کنندهها میگفتند امکان ندارد با این بودجه بتوان کاری را ساخت. او از زمان طرح و ایده تا نگارش فیلم نامه و انتخاب کارگردان و ... در همه مراحل حضور داشت، اما جلوی کار جمعی را نمیگرفت و نظارتش را هم بر نمیداشت.
خاطرهای را میخواهم بگویم این اواخر فیلمهای قصههای تبیان را به صورت مونتاژ شده خدمت ایشان میبردیم تا تائیدیه نهایی را بدهند و به دلیل وخامت حالشان دیگر نمیتوانستند به دفتر بیایند و بچههای گروه به منزلشان میرفتند. یادم است قسمت ۴۱ ام بود که به منزلشان بردیم و دیگر توجهی نداشت و به آقا بصیر گفت من را جابهجا کن و من همانجا حس بدی داشتم که حاج آقا حتی نمیتواند این قسمت را ببیند و نظر دهد.
شما چطور ادبیاتتان با ادبیات آقای سلحشور یکی شد؟ چون آقای سلحشور چند محور داشتند و میگفتند این کارها باید در این چند محور ما باشد. چطور شد که شما و آقای مصطفوی و آقای شورجه به این همگرایی رسیدید؟
براهینی: همگرایی نبود من میتوانم بگویم هر جامعه و تلویزیون هر کشوری یکسری اهدافی دارند و این هدفها مشخص است و بی هدف فیلم تولید نمیکنند. آنچه برای ما در این گروه مهم بود این بود که خودمان اول باید درباره سوژه مجاب میشدیم، چون میخواستیم همانها را اعمال کنیم.
نه اینکه تحمیل کنیم. ما با هم صحبت کردیم و حتی چند بار انشای آن عوض شد و تبدیلش کردیم به جدول. تفکرشان این بود که باید نویسنده و کارگردان را مجاب کنیم نه اینکه بگوییم دستور است و باید به آنها بگوییم این اهداف ما است و مطلقا از اهدافمان کوتاه نمیآییم. برخیها فکر میکنند اگر هدف محتوایی را تعیین کنید و پای آن بایستید، فیلم خوبی تولید نمیشود. اما مرحوم سلحشور پای همینها ایستاد و درباره یک موردش هم کوتاه نیامد و تا آخرین لحظه فیلمها را با دقت میدید که ببیند آن اهداف در کار درآمده است یا نه.
نه کسی شکایت کرد که من نمیتوانم تولید کنم و این چه وضعیتی است؟ نه فیلمنامهنویسی گلایه کرد که آنچه که دوست دارم را نمیگذارند بنویسم. این تعامل گروهی که شکل گرفت نشان دهنده این است که تصمیم بر این بود ما باید همدیگر را مجاب کنیم و برای همین ساعتها زمان میگذاشت. یکبار به ایشان گفتم بگو که چرا قصه از نظر شما اهمیت دارد؟ مرحوم سلحشور قصهگو بود و خوب قصه درمیآورد و خیلی هم خوب قصه را تعریف میکرد. آنجا هم آمد و یک قصه خوب را تعریف کرد و دهانها باز ماند.
گروهی که همکاری میکردید چند نفر بود؟
براهینی: حدود ۶۰ نویسنده با ما همکاری میکردند و ۲۰ نویسنده حضوری آنجا بودند. از این تعداد ۱۵ نویسنده فعال داشتیم و ۲۵ نفر هم بودند که کار میکردند، اما کارشان به تولید نرسید. آقای سلحشور برای این ۲۰ نفر صحبت کردند و زمانیکه قصه را تعریف کردند دهان همه آنها باز ماند و آقای سلحشور گفت این قصه است دیگر! آیا شما لذت نبردید؟ و گفتند اینکه میگویم متن باید قصهگو باشد همین است. بعد از آن وقتی به نویسنده میگفتیم این قصه ندارد دیگر نمیگفت من چرا باید دنبال قصه باشم و تلاش میکرد به هر قیمتی قصه اش را دربیاورد و معیار این بود که همانطور که نویسنده جذب قصه آقای سلحشور شده است، تماشاگر هم جذبش شود.
هر تدوینگری به کارگردان اجازه نمیدهد که در اتاقش بنشیند و در کارش دخالت کند، اما مرحوم سلحشور بارها با آقای زندباف درباره قصه حرف میزدند و خیلی از این افراد بعد از همکاری با آقای سلحشور به سرعت کار دوم و سوم را تولید کردند و به جشنواره فجر هم رفتند و اگر دانشگاههای ما اینطور عمل کنند اینهمه نیروی جوان رشدی چشم گیر میکنند.
آقای ورزی در کارهای تاریخی همیشه روایتها مختلف است و هم درباره کارهای آقای سلحشور این اتفاق افتاده است و هم درباره کارهای شما. میخواهم درباره این توضیحی بفرمائید که پایه و اساس کارهای پژوهشی منبع چقدر اهمیت دارد؟
ورزی: مسلماً فیلمساز کار پژوهشی را به تنهایی انجام نمیدهد حداقل در کشور ما برخورد نداشتم که فیلمساز به تنهایی کار پژوهشی انجام دهد. اینکه شما یک زاویه نگاه پژوهشی را انتخاب کنید با آن طیف پژوهشگر تفاوت میکند. یکسری اشخاص هم داریم که مورخ هستند و ممکن است نظری مغایر در تحلیل داشته باشند و در اینکه آن اتفاق افتاده باشد شکی نیست در اینکه تحلیلش چیز دیگری باشد را عرض میکنم. ما در کار نمایش نمیتوانیم بگوییم این شخص هم ضد قهرمان است و هم قهرمان است و هم کار خوب کرده و هم کار بد کرده است.
استاد براهینی که درس پس میدهم خدمتشان، این را میدانند که اساس و پایه درام یعنی قهرمان و ضد قهرمان. اینجا درام شکل گرفته است پس ما نمیتوانیم آن که ضد قهرمان است را مایههای قهرمانی به او بدهیم. وقتی که نمیشود این کار را انجام داد میگویند او دارد تک بعدی میبیند و واقعا نمیشود از چند زاویه دید. این چیزی نیست که فقط مسئله ما باشد یعنی شما بیرون از این سرزمین هم که آثار تاریخی تولید میشود، فیلم ساز به هر دلیلی زاویه خاصی را انتخاب میکند که آن زاویه را بسازد و به تصویر بکشد حالا به درستی و غلطی اش کاری ندارم.
اما ما اینجا پژوهش میکنیم و با پژوهشگرها جلسه برگزار میکنیم و حتی یک زمانهایی بین ما هم اصطکاک پیش میآید تا به یک همدلی برسیم و عمدتا هم رسیدیم. من با پژوهشگرهایی که کار کردم نتیجه گرفتیم و به یک نتیجه مشترک رسیدیم. درباره آثار قرآنی هم همینطور است و این آثار پژوهشگرهای و مورخین خودش را دارد و بنده هم که این آثار را تولید کردم با مرکزی در قم و پژوهشگرانی که در آنجا فعال بودند ارتباط داشتم و مسئولیت پژوهش کار را به عهده گرفتند.
وقتی فیلم ابراهیم خلیلالله ساخته شد، بعدش آمدند گفتند آقا این اینطوری نبوده آنطوری نبوده و مرکز پژوهشی در قم پاسخشان را میداد. من فیلمسازم و کتاب تاریخ نیستم و این را به همه گفتیم و این حرف من هم نیست که از جیبم درآورده باشم. این یک قانون جهانی در فیلمسازی است که فیلمساز کارش فیلمسازی است و باید تعهد و محتوا داشته باشد. باید تعهد داشته باشد به راستی بودن محتوا و این تعهد هم در تعامل با پژوهشگر و مورخ بوجود میآید و به وجود هم آمده، اما اینکه من بخواهم کتاب تاریخ را ورق بزنم اصلا درام شکل نمیگیرد و نتیجه مطلوبی نخواهد داشت.
اما خب ما حداقل اینکه با یک طیفی ارتباط گرفتیم و عدهای از کر ما خوششان میآید و عدهای هم نه. حتی یک طیف حزباللهی و اپوزسیون هستند که خوششان نمیآید. میگویند تحریف کردی، اما من از جیبم چیزی را درنیاوردم و من پژوهشگر کار نبودم که بگویم من تحریف میکنم نه. ما استناد به کتابها و اسناد کردیم و هر کسی هر کجا که گفت تحریف است میتوانم به او آدرس پژوهشی مان و کتاب را بدهم و او خودش ببیند. ما که میخواهیم فیلمسازی کنیم باید به سمتی برویم که تحلیلها و نگاههای مختلف را ببینیم تا بتوانیم نگاه خودمان را اغنا کنیم و این کار را هم کردیم.
مثلاً من در سریال معمای شاه، خاطرات اسدالله علم را استفاده کردم و این خاطرات در جمهوری اسلامی چاپ نشده که بخواهند بگویند در آنها دست برده شده و تحریف شده است. خاطراتی بوده که در اروپا چاپ شده و بنا به وصیت اعلم که گفته بوده بعد از مرگم چاپ کنید این اتفاق افتاده است.
کتاب دیگری داشتیم به نام خاطرات پرویز ثابتی رئیس اداره کل سوم ساواک و خاطرات شعبان جعفری و فرح دیبا و عباس میلانی را خواندیم و بررسی کردیم و بعد به سراغ مورخین داخلی آمدیم. برای مثال تاریخ انقلاب را به روایت کسی که در کنار حضرت امام حضور داشته و تائیدیه ایشان را برای کتاب نهضت امام خمینی سید حمید روحانی گرفته است. من سندی معتبرتر از ایشان را برخورد نداشتم و اگر داشتم حتما به آن مراجعه میکردم. ما به استناد مورخین و کتابهای داخلی بررسی کردیم، پهلویها به روایت اسناد بود و ظهور و سقوط سلطنت پهلوی بود که به همت عبدالله شهبازی چاپ شد.
مجموعه اسناد و آثاری که در موسسه تاریخ معاصر ایران چاپ شده بود و در مرکز اسناد انقلاب اسلامی بود. تمامی اینها را دو سال و خردهای مطالعه میکردیم. مرکز پژوهشهای سیاسی وزارت اطلاعات، ۵۶۰۰ نسخه سند در اختیار ما قرار داد و ما یک گروه ۱۵ نفره داشتیم که دو سال و خردهای اینها را اسکن و فیش نویسی میکردند و در اختیار ما قرار میدادند و تازه همه اش را هم نشد به تصویر بکشیم. بسیاری از اینها قابل تصویر و حتی قابل گفتن هم نبود آنقدر که مسئله دارد.
در خصوص آثار قرآنی و اسلامی هم همینطور. یعنی مرحوم سلحشور که چند کار قرآنی را تولید کرد مورخین و پژوهشگران بزرگی در کنارشان بودند که آثار را تائید میکردند و خودشان پژوهشگر بود و بسیار اهل مطالعه بود و عمرشان را وقف آثار قرآنی کردند. کار تاریخی بسیار سخت است و فیلمساز را روحی و جسمی پیر میکند. همین امروز عکسی برای من فرستادند برای ۱۲ سال پیش بود و خودم را نشناختم. کار تاریخی کار سادهای نیست که شما این جمعیت را بخواهی در مسیر باور مخاطب قرار بدهی.
مرحوم علی حاتمی و استاد محمدعلی نجفی سربداران و زنده یاد کیهان رهگذار بهروز افخمی داود میرباقری سریال امام علی (ع) و... از جمله کارگردانهای آثار تاریخی ما بودند. شما فکر کنید آقای سلحشور دکورهای سریال یوسف پیامبر را در شهرک دفاع مقدس ساختند و بادهایی که آن منطقه میآید و سرما و گرمای شدیدی که دارد کار را خیلی سختتر میکند.
بادهایی که با وزیدنش یک بخشی از دکور را جمع میکرده است و دوباره باید همان دکور را میساختند و من یک هفته در این شهرک کار کردم و به سختیهای گروههای تولیدی در آن فضا پی بردم. آنقدر مسائل و مشکلات در ساخت آثار اینچنینی هست که دیگر فیلمساز رمقی برایش نمیماند که بخواهد بگوید چرا اینجا را کج رفتی و راست رفتی؟ کار ما کار دشواری است، اما تمام تلاشمان این است که به محتوا و اصالت تاریخی قصه وفادار باشیم و از مورخین کمک گرفتیم و ما تنها نبودیم.
آقای سلحشور چرا قصههای تبیان رها شده و دیگر کار نمیشود؟ و دیگری اینکه شما این روزها مشغول چه کاری هستید؟
سلحشور: به طور خلاصه اگر بگویم مرحوم سلحشور کارش چه بود و هنر دینی چیست این است که چکیده دستورات انبیا را اگر بخواهیم به عنوان دین بگوییم دین یعنی چه؟ این است که انسان نفسی دارد و عالم بالایی هم هست و اگر از نفسش دور شد به عالم بالا نزدیک میشود. در حدیث معروفی یک سنی خدمت امام هادی (ع) رفت و امام کودک بود و مرد شنیده بود که این بچه سوالات علمی پاسخ میدهد. خدمت حضرت رسید و پیش خودش گفت من به او سلام کنم یا او به من؟ او ادب کرد و سلام کرد و حضرت به او فرمود آن که به تو گفت سلام کن عقلت بود و آن که گفت بایست تا به تو سلام کند نفست بود.
این دو همیشه مقابل همدیگر هستند. دستورات دین دستوری است که ظاهری دارد مثل اینکه نماز بخوان این کار را بکن و این کار را نکن و امر و نهیها است و باطن همه اش طوری دور شدن از نفس و خود است از شراب نخور و دزدی نکن تا سر غذا آب نخور و مستحبات و مکروهات. همه اش مخالفت با امیال نفسانی و دور شدن از نفس است.
هنر مرسوم امروز دنیا دقیقا مخالف این متد است و به عبارتی خود نشان دادن است و شما رکوردی میگذاری که خودت را به همه نشان دهی. هنر دینی معنایش اصلا این نیست و از خود عبور کردن و حقایق عالم را به تصویر کشیدن است و حقایق هم آنچیزی است که نادیدنی است.
برای مثال فردی که در تعزیه نقش امام حسین (ع) را بازی میکند دغدغه اش این نیست که مردم بگویند چه بازی خوبی کرد بلکه دغدغه اش این است که مردم بگویند امام حسین (ع) چقدر مظلوم بوده است. یعنی از این انسان عبور کنند و به مظلومیت امام (ع) پی ببرند. یا همینطور است در مورد فردی که نقش یزید را بازی میکند که معنایش این است که مردم ببینید یزید چقدر خبیث بود.
در همه زمینها همینطور است. در جمهوری اسلامی دولتها معمولا کاری که نتیجه اش بیش از هشت سال طول بکشد را انجام نمیدهند و میدانید که دولتها اگر این طور کار نمیکردند چه نتایج خوبی را در بر داشت. برای مثال مسجد شیخ لطفالله هشتصد سال قدمت دارد و او برای چه دارد برای ساختن این بنایی که سالها بعد از مرگش سرپا است تلاش میکند؟ مگر او چند سال زنده است؟ برای اینکه هر کسی که به این مسجد آمد تا زمانی که مسجد سر پا است یاد خدا بیفتد. حتی از ظواهر مسجد هم یاد خدا بیفتد.
کسی که اثر دینی از خودش به جای میگذارد، مصداق بارزش در تاریخ امام حسین (ع) است حالا نمیخواهیم بگوییم که کربلا یک هنر است که قطعا یک هنر است و نوع سناریویی که در آنجا رقم خورده سر تا پا یک هنر است. اما امام (ع) از خودش برای اعتلای اسلام عبور کرده است و نتیجه اش هم این است که ۱۲۰۰ سال است که همه میخورند و سیر هم نمیشوند.
اگر هنرمند دغدغه اش بیان حقایق عالم باشد این هنر دینی است و حالا حقایق عالم فقط فرشته و روح و جبرئیل و انبیا نیستند بلکه حقایق عالم گاهی اوقات این است که برای مثال این لیوان را اینطوری نگذار، این اشتباه است، یا اسراف نکن، آلودگی صوتی ایجاد نکن. یا اگر فیلمی برآیندش این بود که مردم دیگر در خیابانها زباله نریزند، این یک کار دینی است تا برسد به اینکه انسانها را با یک فیلمی تربیت کرد و با یک فیلم تاثیری روی فرد بگذاریم که به جبهه برود و شهید شود و به قلههای تاثیرگذاری و تربیت جامعه برسیم.
کسانی که در زمینه هنر و سینما و رسانه فعالیت میکنند واقعا مسئولیت سنگینی دارند و در قبر از ما سوال میکنند که چه کار کردی؟ ما باید جوابی دهیم و ان شاء الله بابت فیلمهایی که میسازیم و کارهایی که میکنیم سربلند باشیم.
مرحوم سلحشور قائل به این نبود که سینما برای سینما است یا هنر برای هنر است یا هنر برای سرگرمی است. در هنر دینی هنر وسیله است برای پیام و در بطن دین اسلام هم همین است. تمام اعمال و احکامی که ما داریم انجام میدهیم وسیلهای است برای متخلق به اخلاق الهی شدن و برای به کمال رسیدن.
مرحوم سلحشور گفته بود که تمام سرمایه ام را میخواهم روی قصص انبیا بگذارم نه فقط روی قرآن بلکه در قرآن قصص انبیا و قصه برایشان مهم بود. همیشه تعبیرم این است که قصص انبیا در قرآن داستان نیست ابر داستان است. یعنی هر کدام از اینها ابر داستانهای تاریخ است که یک طرف تاریخ را با خود برده است و شآن اش خیلی بالاتر از اینی است که در قالب یک داستان از آن تعریف کنیم.
سلحشور: درباره فیلمهایی که حتی در اسکار ساخته میشود برخیها نظر میدهند که ضعف فیلمنامه دارد و ...، اما فیلمهایی که درباره قصص قرآنی است و واقعی است هیچکدام چنین مشکلی ندارد و آنقدر این چفت و بستها قوی و جذابیتها سطحش بالا است که واقعا انسان را تا آخر فیلم میکشاند. شما ذهنتان را خالی کنید و فرض کنید اولین باری است که دارید قصه موسی و یوسف را میشنوید و خیلی برایتان عجیب است طراحی این قصهها و معجزه ها؛ لذا از همه جهت هم جذابیتهای دنیوی و بصری را دارد و هم جذابیتهای هنری و تخصصی داستانی را دارد و هم معنویت دارد و با روح و فطرت انسان ارتباط برقرار میکند. آقای سلحشور تمام عزمش را برای این موضوع جزم کرده بود و ان شاء الله خدا به ما و دیگران توفیق دهد که بتوانند این علم را به دوش بکشند و نگذارند بخوابد. آقای سلحشور میگفتند من میخواهم قصص انبیا را کار کنم.
درباره قصههای تبیان نفرمودید.
سلحشور: درباره قصههای تبیان باید بگویم مرحوم پدر خیلی اصرار داشتند قصههایی که به شما میدهیم واقعی باشد و چیزی هم به آن اضافه نشود. طی چند سالی که با پدر بودم و بعد از فوتشان خیلی روی این مباحث کار و بحث و فکر کردم. زوایای جدیدی به ذهنم میآید، اما پیش زمینه آن این است که قصه قطعا جذاب باشد و داستان داشته باشد. رفقا گفتند از زندگی امام صادق (ع) فیلم بسازیم و گفتم کجای زندگی شان را میخواهید بسازید؟ برای مثال اینکه امام (ع) از خانهای به خانه دیگر رفتند را میخواهید فیلم بگیرید؟ و بگویید، چون امام هستند جذاب است؟ نه. شما باید قطعههایی را انتخاب کنید که داستان، اتفاق و جذابیت داشته باشد. حالا انتخاب این داستانها مهم است. گاهی رفقا داستانهایی تعریف میکنند جذاب است، اما اندازه یک کلیپ پنج دقیقهای جذاب است و اینها هر کدام باید به اندازه خودش کارشناسی شود که یک داستان پنج دقیقهای را مجبور نباشیم به ناچار به ۴۰ دقیقه برسانیم! این ماجرا در قصههای تبیان خوب بود، اما به نظرم جای کار بیشتری هم داشت.
این را هم میدانید که مقداری از داستانهای تبیان آزمون و خطا بود و بانی داشت که بچههای کارگردان کار اولی تربیت شوند و به اندازه خودش دیده شد. یکی از بچهها هم میگفت جای قصههای تبیان خانههای مردم و خانوادهها است. کدام مادری است که به او بگوییم این فیلم پیامهای خوبی دارد و او بگوید نه نمیخواهم فرزندم این را ببیند؟ داستانهای خوبی بود و ما هم انشاءالله تصمیم داریم تا این کار را ادامه دهیم و این دفعه به امید خداوند با عزم جزمتر و با کارشناسی بهتر پیش میرویم.
استقبالی از سمت سازمان صداوسیما هست؟
سلحشور: اگر بخواهیم بسازیم استقبال میشود، اما ما پیگیرش نبودیم. حتی آقای حسینی حوزه هم به من گفتند که بیاییم و شروع کنیم.
با آقای حاتمیکیا دیدار یا تعاملی داشتید؟
سلحشور: بنده به ایشان ارادت دارم، اما هنوز دیداری نداشتیم و پیگیری میکنیم که دیداری داشته باشیم و نمیدانم الان سریال موسی در چه شرایطی است و قرار بود ایشان پژوهش و نگارش را شروع کند و به امید خدا در جلسهای با ایشان مینشینیم و هر کمکی از دستمان بربیاید به عنوان تبرک در این سریال داشته باشیم و افتخار میدانم حتی اگر در پشت صحنه سریال موسی چای بدهم و ثوابش را مثل سخنرانی روی منبر برای خودم توفیق میدانم. انشاءالله نتیجه زحمتهای آقای سلحشور را یک روزی در این سریال ببینیم.
منبع: فارس
انتهای پیام/ 161