به گزارش فضای مجازی دفاع پرس، هرچی از پشت در آشپزخونه خواهش کردم فایده نداشت. در رو بسته بود و می گفت: «چیزی نیست الان تموم میشه».
وقتی اومد بیرون دیدم آشپزخونه رو مرتب کرده. کف آشپزخونه رو شسته، ظرف ها رو چیده سر جاشون، روی اجاق گاز رو تمیز کرده و خلاصه آشپزخونه شده مثل یه دسته گل.
گفتم: «با این کارها منو خجالت زده می کنی». گفت: «فقط خواستم کمکی کرده باشم».
شهید علی صیاد شیرازی