روایتی از شدت عطش رزمندگان پس از درگیری با دشمن در «حاج عمران»

فرمانده گردان «کمیل» از لشکر ۱۶ قدس گیلان در دوران دفاع مقدس، در بخشی از کتاب «گیل‌مانا» به روایت خاطره‌ای از شدت عطش رزمندگان پس از درگیری با دشمن در ارتفاعات «حاج‌عمران» پرداخته است.
کد خبر: ۴۴۵۶۶۶
تاریخ انتشار: ۱۲ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۵:۱۷ - 02March 2021

روایتی از شدت عطش رزمندگان پس از درگیری با دشمن در «حاج عمران»به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار «محمدعلی حق‌بین» فرمانده گردان «کمیل» از لشکر ۱۶ قدس گیلان در دوران هشت سال دفاع مقدس، در بخشی از کتاب «گیل‌مانا» که توسط نشر «مرز و بوم» به چاپ رسیده است، از شدت عطش رزمندگان پس از درگیری با دشمن این‌گونه روایت می‌کند:

«از «نقده» عبور کردیم و به داخل «پیرانشهر» رفتیم. از آن‌جا هم به منطقه «حاج‌عمران»، ارتفاع دو هزار و ۵۱۹ منتقل شدیم. «محمود کاوه» بعد‌ها در همین ارتفاع به شهادت رسید. آن‌ها را هم از وجود گروهک‌ها آزاد کردیم. به‌خاطر حضور فراوان نیرو‌های خودی (تیپ شهید بروجردی و تیپ قدس)، دشمن مجبور به تخلیه ارتفاعات و روستا‌های مرزی شد. روز بعد عراقی‌ها متوجه حضور ما شدند؛ احتمالاً از طریق دیده‌بان نفوذی‌ای که در میان جنگل داشتند.

آن‌ها ما را زیر آتش شدید توپخانه گرفتند. چندین نفر از نیرو‌های ما در آن‌جا شهید یا مجروح شدند. در همان‌روز با گروهک‌ها درگیر شدیم. یکی از مقر‌های اصلی حزب کومه‌له، آن‌جا بود. تمام منطقه را گلوله‌باران و تارومار کردیم. ظهر آن روز غذارسانی انجام نشد؛ چون همه در فکر انتقال شهدا و مجروحان بودند. دو روز در منطقه ۱۶۱۶ با کمترین جیره آب و غذا سپری کردیم.

آب در قسمت شیار‌های پایین ارتفاع بود، اما دشمن کنار چشمه‌ها بود و اجازه نمی‌دادند به آب دسترسی پیدا کنیم. نیرو‌ها از تشنگی له‌له می‌زدند. از مقر لشکر تقاضا کردیم هرطور شده به ما آب برسانند. هشت گالن بیست لیتری آب را با چهار قاطر به محل درگیری فرستادند. تعدادی از نیرو‌های گردان «کمیل» و گردان «میثم» با دیدن قاطر‌های حامل آب به‌سمت قاطر‌ها حمله‌ور شدند. هرکاری کردیم آن‌ها را از گالن‌ها جدا کنیم، نمی‌شد. قاطر‌ها وحشت کرده و رم کردند.

گالن‌ها داخل گونی‌های کنفی بودند. هنوز آب را از بالای قاطر‌ها پایین نیاورده بودند که هرکدام از نیرو‌ها با نوک سرنیزه خود گوشه‌ای از گالن‌ها را سوراخ کردند و دهان‌شان را روی آن گذاشتند و قطره‌های آب را مکیدند. چند نفر هم کمی محترمانه‌تر لیوان قمقمه‌های‌شان را زیر گالن گرفتند و قطره‌های آب را که سمت زمین. می‌چکید جمع کردند و سر کشیدند. به‌زور آن‌ها را از اطراف قاطر‌ها متفرق کردیم!

چند نفر انگشتان خود را روی سوراخ گالن‌ها گذاشتند تا از هدر رفتن آب جلوگیری شود. چند نفر دیگر هم گالن‌ها را از قاطر پایین آوردند. به همه آب دادیم، اما مقدار آب برای همه نیرو‌ها کافی نبود. برای این‌که به همه آب برسد، به هرکدام از نیرو‌ها به‌اندازه یک‌پنجم قمقمه، آب دادیم».

شما می‌توانید برای تهیه کتاب «گیل‌مانا» این‌جا را کلیک کنید.

انتهای پیام/ 113

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار