امیر محمدی ودود در گفت‌و‌گو با دفاع پرس:

امام به بنی صدر پیام داد به شکرانه سلامتت به مردم خدمت کن/ ماجرای انجمنی مخفی در ارتش

در جریان درگیری‌های کردستان، بنی‌صدر، صیاد، فلاحی و چند نفر دیگر شب هنگام با هلی‌کوپتر به سمت قرارگاه حرکت می‌کنند. در مسیر هلی‌کوپتر به نقص فنی برمی‌خورد و در منطقه‌ای، جوری به زمین اصابت می‌کند که فقط چند نفری مصدوم می‌شوند و امام به بنی‌صدر پیام می‌دهد به شکرانه این سلامتی که خدا به تو داده است به مردم خدمت کن.
کد خبر: ۴۴۵۸۳
تاریخ انتشار: ۲۴ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۰:۳۲ - 13April 2015

امام به بنی صدر پیام داد به شکرانه سلامتت به مردم خدمت کن/ ماجرای انجمنی مخفی در ارتش

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، تقارب زمانی سالروز شهادت امیر سپهبد علی صیادشیرازی و روز ارتش فرصت مناسبی بود تا با امیر محمدی ودود از فرماندهان سابق ارتش، مشاور کنونی فرمانده نیروی زمینی ارتش، محقق و پژوهشگر دفاع مقدس و همرزم شهید صیادشیرازی گفتوگویی داشته باشیم.

صیاد از دلِ اسلام بیرون آمد

امیر سرافراز اسلام، سربازی صادق، فداکارف مومن و پارسا بود. صیاد یکی ولایتمدار بود. در امور تخصصی نیز دانشمند بود. ارتشیها میگفتند صیاد برای ماست. سپاهیها میگفتند صیاد برادر ما بود. بسیجیها میگفتند صیاد یک بسیجی متواضع بود چون بیدرجه با بسیجیها مینشست و همچون خودشان رفتاری خالصانه داشت. این شهید بزرگوار با علما و عرفا نیز ارتباطی صمیمانه داشت.

مقام معظم رهبری در دوران غائله کردستان و جنگ ایران و عراق با ایشان دوستی بسیار نزدیکی داشت و وقتی که حضرت آقا به مقام رهبری رسیدند، صیاد خود را سرباز ولایت میدانست. صیادشیرازی یک انسان مومن و مردمی بود.

در پاسخ به این سوال که صیاد چگونه صیاد شد، باید گفت وی از دل اسلام و نه از دل مارکسیست و لیبرالیسیم بیرون آمد. آن وقتی که امام، اسلام ناب را به دنیا معرفی کرد، صیادشیرازی از افسرانی بود که توانست ارتش اسلام را شکل دهد. صیادشیرازی یک انسان خودساخته بود.

در قرن 20 هر انقلابی که در دنیا رخ میداد باید به شرق یعنی جبهه کمونیست یا به غرب و آمریکا وابسته بود. انقلاب اسلامی ایران نه به غرب وابسته بود و نه به شرق. در جنگ ویتنام اگر مشاهده میکنیم که آمریکاییها نمیتوانند به موفقیتی دست یابند، دلیلش این است که چین و روسیه (جبهه کمونیست) ویتنام را تامین و در مقابل آمریکا ایستادند.

تلاش آمریکا برای تشکیل ارتش شاهنشاهی

در آن برهه هیچ کدام از قدرتهای شرق و غرب نمیخواستند انقلاب اسلامی پیروز شود اما امام با تکیه بر قدرت الهی توانست معادلات جهانی را به هم بریزد.

آمریکا قبل از وقوع انقلاب اسلامی دو قدرت را در منطقه گمارد. یکی ایران و دیگری عربستان بود. البته اکنون قدرت نظامی عربستان در برابر ایران کوچک است. آمریکا دورههای مختلفی برای ارتشیهای ایران برگزار میکرد. از زمان رضاشاه گارد جاویدان را شکل دادند البته باید به این نکته اشاره کرد که ما دو گارد داشتیم. یکی گارد جاویدان که مربوط به ارتش بود و دیگری گارد ویژه شهربانی بود که با ساواک همکاری میکرد که امروز از گارد شهربانی کمتر گفته میشود. اقای معتضد در کتابی که برای دانشگاه افسری نگاشته است به این موضوع اشاره داشته است. آمریکا حدود هزار مستشار به ایران فرستاد تا تیمهای ساواک و اطلاعاتی شکل یابد.

انجمن مخفی در ارتش

در طرحریزی حکومت اسلامی، باید ارتش اسلامی شکل مییافت. لذا امام با اقدام فرهنگی و بدون امکانات مادی در ارتش نفوذ پیدا کردند و از طریق بچه مسلمانهایی که در ارتش بودند، حرکت اسلامی آغاز شد.

انجمنی مخفی از طریق همین افسران و سربازان مسلمان شکل گرفت. اینها با روحانیون در شهرها ارتباط برقرار کردند و با برگزاری جلسات خانگی قرآن و نهج البلاغه این حرکت را استمرار بخشیدند.

این انجمن که از سال 50 شکل گرفت متشکل از سرلشکر قرنی، سرلشکر سلیمی، سرلشکر شهبازی، سرلشکر صالحی، سرلشکر حسنی سعدی، سپهبد شهید صیادشیرازی، شهید نامجو، شهید کلاهدوز، شهید اقارب پرست، سرتیپ رحیمی، کتیبه، فروزان، حسام هاشمی، علی اکبر هاشمی، دادبین، ناصر آراسته، علی محمدی، شرف النسب، نجفی، صادقی، کبریتی، شهید احمدبیگی، سرتیپ توتیایی، نوابی، عابدی، غیوراصیل، بابایی، اردستانی و... بودند.

نحوه برقراری ارتباطشان نیز به وسیله نماز بود و آنها هرکسی را که اهل نماز و عبادت بود را به جمع خود راه میدادند، لذا ساواک نیز از این راه افراد انجمن مخفی را شناسایی میکرد.

ارتباط ارتشیها با علما

بیشتر اعضای این انجمن مخفی از نیروی زمینی ارتش بودند چون این نیرو بزرگترین نیرو در ارتش بود. اعضای این سازمان با علما و مراجع ارتباط داشتند. در این بین با شخصیتهایی همچون مقام معظم رهبری، شهید بهشتی و شهید مفتح نیز ارتباط صمیمی و تنگاتنگی داشتند.

رئیس این انجمن مخفی شهید نامجو بود که در دانشکده افسری استاد نقشه خوانی بود. شهید صیاد شیرازی و امثال او از دل این انجمنها بیرون آمدند و صیاد شدند. اعضای این انجمن اعلامیههای امام خمینی(ره) را در خانههای سازمانی توزیع میکردند. لذا بعد از آن در تظاهرات نزدیک به پیروزی انقلاب نیز شاهد طرح اهدای گل به ارتش هستید که طرح آن از امام بود.

حکم اعدام صیادشیرازی

چند روز مانده به پیروزی انقلاب اسلامی، شهید صیاد شیرازی و سایر انقلابیون به جرم فعالیتهای انقلابی به زندانی میافتد و اگر کودتای هایزر پیروز میشد آنها به اعدام محکوم میشدند. صیاد میگوید در زندان بودم که رادیو به یکباره خبر پیروزی انقلاب اسلامی را منتشر کرد.

ژنرال هایزر با طرح کودتا به ایران میآید تا در صورت ناتوانی دولت بختیار اعلام کودتا کند. در آن طرح تمام جزئیات مشخص شده بود. سپهبد ربیعی فرمانده وقت نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی و از قول ارتشبد بدرهای فرمانده نیروی زمینی میگوید وقتی در روز 20 بهمن 57 دستور کودتا صادر شد، قرار شد ما آن را به یگانهای زیردست ابلاغ کنیم. وقتی آمدم که به زیردستان دستور بدهم دیدم کسی نمانده است. سربازان و کادریها پادگانها را تخلیه کرده بودند و عدهای نیز برای حفاظت از امکانات مانده بودند تا به دست تودهایها و منافقین نیافتد.

لذا گفتند دستور را به ساواک ابلاغ میکنیم اما ساواکیها فرار کرده بودند و خود به خود این سازمان منحل شده بود. طنابی که از ارتش پاره شد و آنها نتوانستند طرح کودتا را اجرا کنند به وسیله همین نیروهای مومن و انقلابی سازمان مخفی در ارتش بود. اینها با تعداد کم خود، بسیاری از سربازان و ارتشیها را جذب خود کردند.

پس از پیروزی انقلاب شهید صیاد که در اصفهان بود با آیت الله طاهری همراه میشود. در کنار اینها برادران صفوی که یکی از آن سرلشکر رحیم صفوی است و شهید بروجردی و چند نفر دیگر بودند. چند نفر از هوانیروز نیز بودند. یکی از آنها باباجانی از خلبانان ارتش بود که در جنگ به اسارت درآمد و 10 سال در زندانهای رژیم بعث بود.

جنگ اسلام با کفر آمریکایی و مارکسیستی در کردستان

وقتی غائله کردستان آغاز شد. تیمهای مختلفی از سراسر کشور به کردستان رفتند. یکی از آنها این تیم بود که از اصفهان به آنجا رفت. آن وقت پادگان مهاباد سقوط کرده بود. امام نیز دستور داده بودند، ارتش خود را به کردستان برساند و به فرموده مقام معظم رهبری ما با کسانی که در کردستان درگیر بودیم فقط لباسشان کردی بود و خودآموز کردی دستشان گرفته بودند تا بتوانند صحبت کنند و پرچم سرخ نیز بالای سنگرهایشان زده بودند که کردستان را از ایران جدا کنند. در کردستان، کفر آمریکایی و کفر مارکسیستی با اسلام میجنگید و ما با داشتن رهبری امام یک سر مو عقب نکشیدیم.

امام به بنی صدر پیام دهد به شکرانه سلامتت به مردم خدمت کن

در جریان درگیریهای کردستان، بنیصدر، شهید صیاد، فلاحی شب هنگام با هلیکوپتر به سمت قرارگاه حرکت میکنند. شهید صیاد میگوید به دلیل بد بودن هوا از راه زمینی برویم اما خلبان مدعی میشود که من میتوانم پرواز کنم. در مسیر هلیکوپتر به نقص فنی برمیخورد و در منطقهای، جوری به زمین اصابت میکند که فقط چند نفری مصدوم میشود و امام به بنیصدر پیام میدهد به شکرانه این سلامتی که خدا به تو داده است برای مردم خدمت کن.

صیاد میگوید وقتی به سردشت رفتم، فکر نمیکردم تا چند ماه بعد نمیتوانیم به این پادگان برگردیم. پادگان به دست دموکرات و کومله افتاد و درگیریهای نقده و دیگر شهرها نیز آغاز شد.

حجت الاسلام حسنی مبارزی مسلمان

در آن زمان فردی به نام ملاحسنی که یک مبارز شیعی و مسلمان بود در آن منطقه بروز پیدا کرد. او یک گروه مسلحانه داشت که با ضدانقلابها میجنگید و بعدها با شهید صیاد همراه و هماهنگ شد. او آیت الله حسنی امام جمعه سابق ارومیه بود.

درجههایی که بنی صدر به صیاد داد و پس گرفت

در حوادث کردستان، وقتی بنی صدر شجاعت صیاد را دید، مسئولیت کردستان را به او سپرد و پس از آن قرارگاه در شمالغرب شکل یافت که قرار شد صیاد فرمانده آن قرارگاه شود اما صیاد چون درجه سرگردی داشت و بسیاری که آنجا بودند سرهنگ بودند، لذا میبایست صیاد ارتقا درجه مییافت. به همین خاطر دو درجه به صورت موقت به او داده شد. اما وقتی که درگیری و اختلافهای صیاد و بنیصدر بالا گرفت. بنیصدر دو درجهای که به او داده بود را از او گرفت و او را فرستاد تا به دژبانی تهران معرفی کند. شهید بهشتی و مقام معظم رهبری به صیاد دلداری دادند که تو از فرمان اطلاعت کن و صبر داشته باش.

جنگ در کردستان

جنگ در کردستان ویژگیهای خاص خودش را داشت. ارتفاعات، تپه، جنگل و گردنه جنگ را سخت  میکرد. هر گردنه و پیچی در ارتفاعات کردستان میتوانست محل کشتار نیروها باشد.

به دست آوردن هر ارتفاع یعنی پیروزی در آن منطقه. در کردستان بایستی چریکی جنگید. جنگ چریکی و نامنظم یعنی اینکه نظم و انضباطت در جنگیدن به قدری بالا باشد که بتوانی نامنظمیها را مدیریت بکنی. در آنجا باید از نیروهای بومی و محلی اطلاعات دریافت میکردی.

در جریانی شهید صیاد به همراه نیروهایش در کمینی گرفتار میشوند که در آنجا 60 نفر شهید و بیش از 100 نفر مجروح میشوند که خودش نیز در آن ماجرا زخمی میشود. در آن کمین ستوانی بود به نام نوری که بعد سرهنگ نوری شد. او برادرزاده آقای ناطق نوری است، او تیر میخورد و به او میگویند تو تا صبح نباید حرف بزنی.

سر بریدن توسط داعشیها یک سبک آمریکایی است. در کردستان نیز جوانان ما را سر میبریدند. در ویتنام نیز سر میبریدند. ضدانقلاب سرها را از پشت میبریدند. و این بعد از این بود که بینی و گوشها و آلت تناسلیشان را از بدن جدا میکردند. آنها نیروها را شکنجه میکردند و بعد به شهادت میرساندند.

در بسیاری از مسیرهای کردستان نمیتوانستیم از ماشین استفاده کنیم، لذا از اسب و قاطر و حمار استفاده میکردیم. به همین خاطر چند شهید در گردنه ها و مناطق صعب العبور داشتیم. امیر دادبین میگفت در بازاری که میرفتیم برخی قاطرهای شب کور به ما میفروختند و در مسیرهای مالرو کوهستانی چون نمیدیدند به همراه نیروهایمان به پایین میافتادند. لذا چند نفر از رزمندهها اینگونه به شهادت رسیدند. برخی از این حیوانات نیز چموش بودند و جفتک میانداختند.

کردستان صحنهی بروز شیرمردانی از ارتش همچون صیاد، شیرودی، کشوری و دیگران بود.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها