به گزارش دفاعپرس از تهران، شهید «مهران بلورچی» اول فروردین ۱۳۴۵ در تهران بدنیا آمد. بعد از اتمام تحصیلات متوسطه، در رشته مهندسی برق دانشگاه صنعتی شریف پذیرفته شد. همزمان با تحصیل، در جبهههای حق علیه باطل نیز حضور داشت. این شهید والامقام ۱۲ اسفند ۱۳۶۵، در منطقه شلمچه و عملیات کربلای ۵ به فیض عظیم شهادت نایل آمد.
وصیتنامه اول:
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ۚ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ
«اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله(ص) و اشهد ان علیا و ابنائه معصومین حجج الله.»
بعد از اداى شهادت به یکتایى خداوند باری تعالى و رسالت حضرت ختمى مرتبت و ولایت امیرالمؤمنین و فرزندان طاهرش وصیتنامه خود را آغاز مینمایم:
آن لحظهاى که از خانه بمنظور آمدن به جبهه خارج مىشدم به هنگام عبور از زیر قرآن کریم، قرآن را قسم دادم که مرا دیگر به خانه زنده باز نگرداند و اکنون هرچند خود را لایق شهادت در راه خدا و لقاى او نمىبینم لیکن با اطمینان به وفاى به عهد قرآن انتظار آنرا مىکشم و از خداوند خاضعانه طلب توفیق شهادت مىنمایم. شهادت خود نوعى مقام معنوى است که به هر کس داده نمىشود چنانچه گفتهاند:
«در مسلخ عشق جز نکو را نکشند / روبه صفتان زشت خو را نکشند »
پس براى رسیدن به این مقام بس والا و بزرگ که زبان از شرح آن قاصر است مىبایست بسیار سعى و کوشش نمود، باید خود را خالص گردانید و آنهم خلوصى عالمانه تا با علم به مقام ربویى، حرکتى مخلصانه بسوى او کنیم، باید آنقدر از آالودگىها پاک شد تا خداوند خود را به آدمى نشان دهد و نشان دادن خداوند نیست مگر با شهید نمودن عاشقش ، لذا امام مىفرمایند: « شهید نظر مىکند به وجهالله».
آنروز که به سمت جبهه حرکت کردم به شوق دیدار و زیارت آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام و فرزند عزیز و گرامیش مهدى موعود (عج)، عزم سفر کردم و میدانم که آقایم اباعبدالله (ع) در لحظه شهادت به بالینم آمده و همه وجودم را شاداب مىگرداند. حاضرم صدها جان دهم تا فقط در لحظه شهادت چشمان گنهکارم را به این فرزند زهرا (س) بیافکنم. آخر به نداى حسینم لبیک گفتهام و با جان و دل حاضرم در ره او فداکارى کنم. چه زیبا گفته است که: «دوست دارم کز غم جانسوز عاشورا بمیرم، بنده،آنگه باشم او را،کزغم مولى بمیرم».
مگر مىشود عزادار حسین (ع) آرام گیرد و طلب ثار اباعبدالله الحسین را نکند. عاشق حسین اینگونه فریاد مىزند که: «آمدم با شهپر جان آمدم آتشم اما چو طوفان آمدم» عاشق حسین همان عاشق الله است که ناله میکند و سر به سجده میگذارد و ضجه مىزند که : « الهى عاشقم عاشقترم کن / الهى آتشم، خاکسترم کن»
بسیارى انسانها به عمق این مطالب پى نمىبرند لیکن این سخنان واقعیاتى است که در شهادت انسانهاى الهى تجلى مىنماید.
اما چند کلام با شما اى مادر عزیزم، مبادا در غم سفرم بسوى معبود مطلق، کمترین ناراحتى ابراز نمائى، بدان که امیرالمؤمنین (ع) مىفرمایند : «المصیبه واحده و ان جزعت صارت اثنتین» یعنى مصیبت وارده یکى بیش نیست اما اگر جزع نمایى مصیبت افزون مىگردد. پس مبادا ناراحتى خود را بروز دهى چرا که آبروى اسلام در میان است و اشکهاى پاک شما ممکن است بازیچهاى براى دشمنان اسلام قرار گیرد؛ لباس سفید برتن نمائید و با اعمال و گفتارتان دشمن کافر را از ریشه بسوزانید.
دوست دارم شهیدى گمنام باشم پس شما را به خدا از من کمتر نام ببرید و بگذارید روحم آسوده باشد و بیشتر در جوار آقایم ابا عبدالله (ع) باشم. اگر خدا خواست و جسدم به دستتان نرسید ناراحت مباشید و شکر خدا را نمائید که به شما توفیق داد مادر شهیدى گمنام باشید و چنانچه جسدم بدست شما رسید اگر ممکن بود در قطعه ۲۶ بهشت زهرا دفنم نمائید و اگرنتوانستید در هر قطعهاى که شد. در هر صورت، چه صاحب قبر بودم یا نه، شکر خدا را کنید و به یاد مادرانى باشید که چندین فرزند عزیزشان را در راه خدا دادهاند و باز همچو کوه استوار ایستادهاند.
به امام بگوئید که عاشقانه در راهت رفتم به امید آنکه روز محشر کبرى در زمره پیروان تو باشم. و همه بدانند که راهم را آگاهانه انتخاب کردم و بىهیچ شک و شبههاى میدانم که اگر خدا این جان بىمقدار را بپذیرد در جوار رسول الله (ص) و ائمه اطهار علیهم السلام خواهم بود.
در خاتمه با دوستان بسیار عزیزم چند کلام صحبت دارم، دوستانى که هر کدام الگوى عملى برایم بودند و حقیقتا که عاملى در جهت رشد من بودند و انشاءالله خداوند همه آنان را جزاى خیر عطا فرماید. برادران عزیزم توجه داشته باشید که عالم محضر خداست و او ناظر بر تمام اعمال آدمى و روزى فرا مىرسد که مىبایست به سوالات خداوندى پاسخ گوئیم. پس بکوشید اعمالتان را خالص گردانید و اعمالتان را حساب شده انجام دهید. حرف حق را بگوئید هرچند مخالف زیادداشته باشد و بدانید که حقیقت خیلى زود خود را نشان میدهد.
برادران زیاد دعا بخوانید و بیشتر ذکر بگوئید و این بنده گنهکار خدا را هم از دعا فراموش ننمائید، دعاى توسل و زیارت عاشورا را حتما بخوانید و هر هنگام که حضور قلب داشتید مناجات شعبانیه را هم بخوانید که بسیار مناجات عظیم و پرمعنایى است. ذکر مصیبتها را فراموش نکنید؛ على الخصوص مصیبت علىاکبر را. در انتها از خدا میخواهم که شهادتم را آمرزشى براى گناهانم قرار دهد و قلم عفو به جرائم من بکشد که خدایا اگر به لطف مرا نبخشى هیچ راهى براى فرار از اعمالم ندارم. به امید آنکه بتوانیم در هر زمان اسلام مجسم باشیم.
خدایا ، خدایا تا انقلاب مهدى (عج) خمینى را نگهدار
بنده گنهکار خدا، على بلورچى
وصیتنامه دوم:
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ
«اشهد انّ لا اله الله وحده لا شریک له و اشهد انّ بحمدا عبده و رسوله و اشهد انّ علیا و ابنائه المعصومین حجج الله»
ما انسانها چند صباحی به این دنیا آمدهایم تا امتحان شویم که کدامین ما بهترین و زیباترین اعمال را انجام میدهیم. آن انسانهایی میتوانند بهترین عمل را انجام دهند که هم صراط مستقیم را بنحو احسن بشناسند و هم در حین عبور از آن اخلاص عمل را حفظ کنند. صراط مستقیم نیست مگر راه علی (ع) و اولاد علی (ع) و طریقه چگونه خالص گشتن را نیز میبایست از همینان آموخت که همه عالم ممزوجست به ولایت تامّه ایشان.
بکوشیم خود را هر چه بیشتر به دامان اهل بیت بیاندازیم و از چشمه پر فیض این خانواده نهایت بهره را ببریم و درک مقام امامت و ولایت را بکنیم که در این صورت همه چیز داریم و الّا هیچ.
مادر عزیزم، میدانم زحمات ما را زیاد کشیده ای و هر چند از این فرزند حقیرت برکتی ندیدی اما برایت سخت است خبر شهادت مرا بشنوی. از شما میخواهم همانگونه که تا به حال در مقابل مشکلات زندگی، تک و تنها استوار ایستادی و آنها را گذراندی در مقابل این به ظاهر سختی نیز با قامتی بلند، استوار و محکم بایستی و خم به ابرو میاوری و با یاد خدا و توکل بر او این سختی زودگذر دنیوی را نیز سپری کنی. بر شما مژده باد دیدار با فاطمه زهرا سلام الله علیها در دار بقاء و همجواری با این بانوی عزیز.
شما ای بسیجیان و رزمندگان عزیز، حسین وار برزمید و زینبگونه در مقابل سختیها صبر پیشه کنید و علی وار بر مشکلاتی که می بینید خون دل بخورید. مبادا صحنههای جنگ با دشمنان اسلام را لحظه ای خالی کنید. تا اسلام هست جنگ با کفر همواره مطرح است و هیچگاه انتظار روزی را نداشته باشید که در آن جنگی نباشد که آن موقع دیگر حقّی وجود نخواهد داشت. استوار بایستید و غیورانه بر دشمنان دین و قرآن یورش برید و انتقام خونهای ریخته شده مظلومان از هابیل تا حسین (ع) و از حسین (ع) تاکنون را بگیرید. شما بازوان قدرتمند خداوندید که تجلّی قهر الهی است و بر کنار زبون فرود می آید.
بکوشید در جهادتان اخلاص را حفظ کنید و همواره به یاد خدا و الطاف کریمانه او باشید. دنیا و محبّت آن را از قلوبتان خارج سازید و با این عمل ریشه شک و ترس را از قلوبتان بزدائید. در تمامی امورتان تقوی پیشه کنید و آنی از یاد خدا غافل نباشید. تا آنجا که توان دارید پایه های عقیدتی خود را چه در جبهه و چه در پشت جبهه، با مطالعه و تحقیق قوی نمائید که دشمن از همین میترسد؛ چرا که تا شما علم کافی نداشته باشید یقین لازمه را نخواهید داشت و نهایتا روحیه والای شهادت طلبی و عشق به جهاد در راه خدا درون شما رشد و نمو نخواهد کرد و این عین ذلّت و زبونی نفس است. پس با دریافت معارف صحیح قرآنی و عمل به آنها خود را هر چه بیشتر بارور سازید و با این عمل حضور خویش را در جبهه های رزم علیه دشمنان اسلام تداوم بخشید.
سخنی هم با شما دوستان و آشنایان داشتم، بکوشید همواره بیش از دافعه، جاذبه داشته باشید. مواظب اعمال و کردارتان باشید، مبادا با برخوردهای ناصحیح فرد یا افرادی را از خود برنجانید و موجبات طرد ایشان را از جامعه اسلامی فراهم سازید.
میبایست حرکات و سکنات شما مصادیق بارز اشدّاء علی الکفّار رحماء بینهم باشد. سعی کنید تا جوان هستید خود را اصلاح کنید. هر چه از عمر می گذرد سیاهیهای قلب بیشتر میشود و صفای درونی کمتر.
تلاش کنید قلبتان را روز به روز و لحظه به لحظه جلا داده به آنجا برسانید که جز خدا و محبّت او در آن چیزی نباشد. مطمئن باشید که آسان است اما کمی همّت و مردانگی میخواهد.
ارزشهای انقلاب را همواره در ذهن داشته، لحظه ای از ارج نهادن به آنها غافل مباشید. به خانوادههای شهدا خیلی احترام کنید؛ علی الخصوص فرزندان شهدا و بالاخص فرزندان شهدای جنگ تحمیلی؛ خود را غلام اینان بدانید و از همه چیزتان برایشان مایه بگذارید. چرا که اینان چشم و چراغ این ملّتند. آنچنان با خانواده های شهدا برخورد کنید که جای خالی شهیدشان را حس نکنند. مبادا فرزندان شهدا احساس یتیمی نمایند که هیچ چیز تأثیرش بدتر از این در روحیه او نیست. همچو خادمی صبور و حلیم کمر به خدمت خانواده شهدا ببندید.
بسیجیها و رزمندگان را خیلی محترم شمارید. اینان خیلی عزیزند و نزد خدا محبوبترین بندگانند. مبادا نسبت به ایشان بیاحترامی کنید. مبادا در پشت جبهه در انجام امورات آنها سستی کنید و یا خدایی نکرده مشکل تراشی نمائید. تلاش کنید جهت پیشبرد امورات اینان نهایت سعی را داشته باشید.
دست از دامان امام امّت برندارید، کلامش را با جان و دل شنیده، در راه رضایش تمامی سعی تان را بنمائید. به جانش دعا کنید که هر چه داریم از وجود پر برکت این سید و آقای عزیز است.
متوجه حالات و عیوب خود باشید تا عیوب دیگران، مرگ را همواره در نظر داشته باشید و خود را مهیای دیدار دوست نمائید که دیدار نزدیک است.
از همه خواهش می کنم مرا حلال کنند و چنانچه غیبتی کرده و یا تهمتی زدهام و احیانا توهین و اهانتی به فردی شده است از من بگذرند و حلال کنند. همچنین در طول مدتی که با هم بودهایم سخنها و حرکات و اعمالی از این حقیر شنیده و دیده اید بعد از شهادتم راضی نیستم کسی آنها را به هر صورت نقل کند؛ چه آنهایی را که خوب دیدهاید و چه آنهایی را که بد میدانستید و اگر کسی چنین کرده باشد روز قیامت از او راضی نخواهم بود؛ لذا اگر مراسمی برایم تشکیل شد تنها یاد از شهیدان عزیزی چون علی حلّاجیان و موسی و اسماعیلی و مفید و عباس رضایی و محمود بنمائید و تنها بر مصائب اهل بیت (ع) اشک بریزید. چنانچه جنازه داشتم هر زمان که به بالای سرم آمدید سلامی بر اباعبدالله الحسین بدهید و هرگاه در ذهنتان به یادم افتادید لفظ «یا ابا عبدالله (ع)» را بگوئید. فراموش نکنید کلامی در مورد این عبد حقیر صحبت نکنید.
شما را به خدا حلالم کنید و از من راضی باشید. این حقیر نیز از همه راضی ام و دعا میکنم انشاءالله تعالی خداوند و امام زمان علیه السّلام نیز راضی باشند.
انتهای پیام/