نویسنده حوزه دفاع مقدس در گفت‌وگو با دفاع پرس قسمت پایانی:

بومی‌نویسی در حوزه دفاع مقدس باید تقویت شود

«منوچهر رضایی» گفت: نویسندگان و شعرای استان، بومی‌نویسی را جدی نگرفته‌اند که بومی‌نویسی در حوزه دفاع مقدس نیز باید تقویت بیشتری شود.
کد خبر: ۴۴۶۸۰۷
تاریخ انتشار: ۰۹ فروردين ۱۴۰۰ - ۰۵:۰۲ - 29March 2021

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس در قزوین، «منوچهر رضایی» از نویسندگان حوزه دفاع مقدس شهر قزوین است که آثار متعددی در حوزه دفاع مقدس از خود بر جای گذاشته است.

در ادامه بخش پایانی گفت‌وگوی تفصیلی خبرنگار دفاع پرس را با این نویسنده می‌خوانیم:

دفاع پرس: قدری درباره کتاب «روبیک» و داستانهای آن توضیح بدهید.

داستان اولین مجموعه با نام «شربت آلبالو» در مجموعه‌های منتخب آمده بود. می‌خواستم رمانی بنویسم که یک عروس و مادرشوهر پیرش همراه با یک نوزاد زیر آوارهای یک خانه گرفتار مانده‌اند. شهر از ساکنان تخلیه شده و حالا سربازان دشمن در کوچه‌ها و خیابان‌های شهر پرسه می‌زنند و خانه‌ها و مغازه‌ها را غارت می‌کنند نام رمان هم «چریکه مهتاب» بود.

فصل اول آن شد داستان «فریاد سکوت» و رمان هم در مرحله بازنویسی کنار گذاشته شد. داستان «روبیک» در مورد یک بسیجی مفقود‌الاثر ارمنی بود. ماجرای این قصه واقعی بود و توسط یک مهندس ارمنی برایم نقل شد. من هم پر و بالش دادم. کتاب که چاپ شد چند نسخه از آن را گرفت و با خودش برد ایروان. «کوچک دشتی» هم بر اساس یک خاطره نوشته شد خیلی پیش می‌آمد که به قصد تمرین نظامی تنهایی می‌زدم به دشت. در یکی از همین تمرین‌ها در یک بیابان وسیع بین دزفول و شوشتر مسیرم را گم کردم. چوپان نوجوانی با یک کاسه شیر از من پذیرایی کرد و مسیر جاده اصلی را نشان داد. «ما را به کوفه می‌برند» می‌توانست بهتر از آب در بیاید بار اول در هفته نامه «ولایت قزوین» در دو قسمت چاپ شد و در بازنویسی های مکرر هم نتوانستم زاویه دید مناسب خود را پیدا کنم.

دفاع پرس: کتاب «آنها پنج نفر بودند» در چه موضوعی است؟

«آنها پنج نفر بودند» را زمانی نوشتم که عملیات والفجر ۱۰ به پایان رسیده بود. فاجعه بمباران شیمیایی شهر موجب آوارگی اهالی شهر و روستاهای اطراف شده بود این روزها بمباران‌ها ادامه داشت و من با ستون آوارگان که در بین آنها زنان و کودکان و سالخوردگان دیده می‌شدند از مسیرهای صعب العبور حرکت می کردیم. من به خاطر برگزاری یک دوره استراتژیک از گردان خودم جا مانده بودم.

برای اینکه به دام گشتی‌های عراقی نیافتم بهترین چاره را در این دیدم که همراه مردمی باشد که به سمت ایران حرکت می‌کردند. هنوز هم باورم نمی‌شود روی چه اصلی مردم بی دفاع که در حال فرار بودند بارها و بارها توسط خلبانان عراقی به صورت ناجوانمردانه بمباران می‌شدند. در یکی از این حمله‌ها یک هواپیما کالیبر مسلسل خود را به روی ستون آوارگان بست و تعدادی از مردم را شهید کرد. من آن موقع سربازی بودم نوزده ساله. با وجود آن که تجهیزاتم زیاد بود دختر بچه ۴ ساله‌ای را در آغوش گرفته بودم. گریه نمی کرد. می لرزید و صدای به هم خوردن دندان‌هایش تا سال‌ها توی گوشم مانده بود. یک زن جوان همراه با پیرمرد و پیرزنی که کفش به پا نداشت همراهان کودک بودند. مسیر ما به طرف دهکده‌ای ختم شد که خالی از جمعیت بود و تنها چند درویش که بعدها فهمیدم از دراویش قادری هستند، در آنجا مانده بودند. شب را با آنها ماندم. صبح فجر صادق به کمک کردهای یک کتی که سر راه آنها را دیدم، خودم را رساندم به قرارگاه گردان شناسایی که در ساحل رود آب سیروان بود. حاج «علی نوری» و «حسین فریدی» از فرماندهان قرارگاه شناسایی فکر کرده بودند که من اسیر بعثی‌ها شده‌ام. شاید اگر با مردم کرد همراه نمی‌شدم به کمین عراقی‌ها می‌خوردم.

دفاع پرس: واکنش مخاطبان به کتاب شما بسیار مثبت بوده، خودتان هم اگر تجربه‌ای دارید بفرمایید.

یادم هست که در میدان انقلاب وارد یک کتابفروشی شدم و از روی کنجکاوی نسخه‌ای از کتاب را خواستم. با کمال ناباوری فروشنده کتاب را روی پیشخوان گذاشت. به فروشنده گفتم: عجب پس شما این کتاب را هم دارید! در جوابم گفت بله کتاب «روبیک» که خیلی معروفه. یادم هست نظر منتقدان هم به این کتاب مثبت بود. هم روزنامه ایران مطلب بسیار مفصلی کار کرد و هم برنده کتاب سال استان قزوین شد. تحلیل و نقد داستان‌ها خیلی حرفه‌ای و بدون هیچ اغراضی توسط یکی از شناخته‌ترین روزنامه نگاران صورت گرفته بود. در اکثر جاها بنده با نظر نویسنده موافق بودم. در مورد انتخاب کتاب سال استان هم باید عرض کنم بنده در سفر بودم‌. شنیدن این خبر برایم مسرت بخش بود و انرژی تازه‌ای به من داد تا رمانی را که در دست داشتم تمام کنم و به چاپ برسانم.

دفاع پرس: از نظر شما در شرایط فعلی نوشتن داستان مهمتر است یا رمان؟

تفاوتی در ارزش کار داستان کوتاه خیابان نمی‌بینم. کما اینکه معتقدم نویسنده‌ای که تاکتیک‌های نوشتن داستان کوتاه را می‌داند از عهده نگارش رمان هم برمی آید. داستان کوتاه بالطبع وقت و زمان کمتری از نویسنده و مخاطب می‌گیرد. مهم کیفیت آفرینش یک اثر است. داستان کوتاه در ژانر دفاع مقدس کم نداریم، ولی در حیطه رمان محدود هست. آثار بلند و حجیم هم همانطور که مطلعید بیشتر به صورت خاطره چاپ شده. کتاب های نظیر «دا»، «پایی که جا ماند»، «پوتین سرخها»، «آب هرگز نمی میرد» و غیره. البته هیچ کدام از این آثار را نمی‌توان به صورت مطلق در حیطه ادبیات داستانی گنجاند و ما به جز آثار محدودی از نویسندگان پیشرو در اینجا نظیر احمد محمود، رضا سرشار، راضیه تجار، داود  غفارزادگان، محمدرضا بایرامی و احمد دهقان رمان نویسی دفاع مقدس را به صورت گسترده شاهد نبودیم. البته خلق اثر ادبی در این زمینه مستلزم تحقیق و پژوهش است. نویسنده نسبت به زمان وقایع، فضای جبهه، شخصیت سازی، واژه‌های نظامی و شناخت ادوات اطلاعات کافی داشته باشد که خدا را شکر منابع کم نیست و تنها می‌ماند کم کاری و کم لطفی.

دفاع پرس: آینده داستان نویسی قزوین را چطور ارزیابی می‌کنید؟

نویسندگان قزوینی تا حالا هم آثار ارزنده‌ای خلق کرده‌اند. اکثر آنها را از نزدیک می‌شناسم. چون در دهه هفتاد داستان‌های ابتدایی خود را در صفحه فرهنگ و ادب روزنامه «ولایت قزوین» چاپ می‌کردند. دریغ که دیگر فعال نیست! به جز بنده که کم کار بوده‌ام دوستان دیگر آثار ماندگاری پدید آورده‌اند به گمانم در ابتدای راه هستند. خدا بخواهد بازهم خواهند نوشت باعث افتخار شهر و دیار خود خواهند شد.

دفاع پرس: چرا بومی نویسی در بین نویسندگان قزوین کمی ضعیف است؟

ضعیف نمی‌توان گفت. باید گفت ما در قزوین بومی نویسی نداریم. شاید این باشد که تا اسم بومی می‌آید وسط، ناخودآگاه به لحن و لهجه فکر می‌کنیم. نویسنده که می‌خواهد داستان با فضای بومی بنویسد باید به تاریخ سیاسی و اجتماعی، اقتصادی و همینطور جغرافیای زیست محیطی خود اشراف داشته باشد. محله‌های شهر و آداب و رسوم مردم را بداند. کتابهای نورمحمدی را مطالعه کنید ببینید ما چقدر در رابطه با نوشتن داستان رمان بومی دستمایه داریم.

اتفاقات دوره صفوی و قاجار، حوادث مشروطه و انقلاب و شخصیت های سیاسی و علمی و نظامی و حجم زیادی از منابع و خاطرات مقدس را داریم. از طرفی باید جنبه‌های شاخص اثر بومی را در نظر گرفت. قصه‌های بومی نگاری آثار نویسندگان استان حتی نویسندگان معتبری مثل سحابی و مجابی بسیار کم رنگ است. زمانی مجلات ادبی یک شماره اختصاص می‌دادند به چاپ آثار استانی. من در طول این سی سال هیچ مجله ای را ندیدم که به چاپ آثار داستانی یا شعری استان ما اختصاص یافته باشد.

در عوض این ویژه نامه‌ها شامل جنوبی ها‌، خراسانی‌ها، گیلانی‌ها، کردستانی‌ها و دیگر استان‌ها می‌شد. دلیلش هم این بود که نویسندگان و شعرای استان، بومی نویسی را جدی نگرفته‌اند. لیدر یا رهبری منسجم هم نداشتیم. فاجعه بارتر این است که وقت نمی‌گذاریم برای خواندن آثار همدیگر. دور نرویم! در همین استان همسایه یعنی گیلان، جَنگ‌ها و مجلات ادبی به صورت گسترده پیوسته چاپ می شود. نویسندگانی نظیر «مجید دانش آراسته» و «کیهان خانجانی»، «محمود بدر طالعی» ستون‌های مشوق این گروه از نویسندگان گیلان هستند که بومی‌نویسی را در این استان تقویت کردند، اما شاید عامل اصلی برگردد به پایتخت‌نشینی نویسندگان مطرح این شهر که از فضای اجتماعی زادگاه خود دور ماندند.

دفاع پرس: در بین وقایعی که شما شاهد آن بودید یا شخصیت‌های جنگ تحمیلی از قزوین (چه شهید و چه آنها که الان زنده‌اند) کدام یک می‌تواند دستمایه خلق رمان قرار بگیرند؟

پا گذاشتن به گلستان و انتخاب گل خوش رنگ و خوش‌بو مشکل است. طبعاً بنده نمی‌توانم به فرد خاصی اشاره کنم ولی هستند مردان مرد دلاوری که خاطرات سوزناکی در سینه دارند. شهدایی که شیفته خدمت بودند و سرباز ولایت و در طول زندگی کوتاه خود جزو اسطوره‌های ما شدند.

از میان شهدا دوم پاسدار «حاج مسیب مرادی کشمرزی» سالهای دفاع مقدس و سال‌های صلح را در مناطق غرب و جنوب ماند و در آخر به خواسته ‌قلبی خود که شهادت بود رسید. حاج «حسین فریدی»، حجت الاسلام «علی نوری» رزمندگانی هستند که در حافظه تاریخی دفاع مقدس خواهند ماند. همرزمانی که حالا پیر شده‌اند و فقط با رنگ‌های خاطره در خلوت خود نفس می‌کشند. دلاور مردانی نظیر حاج «حسین نجفی»، «بهرام عبدی» و حاج «حمزه قربانی» که با وجود داشتن رتبه و مقام به خلوص تواضع رسیده‌اند به آرمان‌ها و عقاید ولایی خود وفادار ماندند و هنوز هم همان بسیجیان مخلصی هستند که به شوق و شور دفاع از دین و خاک این مملکت به میدان نبرد گذاشتند.

دفاع پرس: از نظر شما کتاب‌‌های دفاع مقدس باید توسط ناشران خصوصی چاپ شوند یا دولتی؟

به عقیده من چاپ این آثار به دست ناشران خصوصی چاپ شود بد نیست؛ به شرط آن که قدرت پخش کتاب را مانند حوزه هنری، ارشاد و بنیاد حفظ آثار دفاع مقدس داشته باشند. وقتی کتابی در این ژانر به چاپ‌های متعدد می‌رسد و با تیراژ بالا پخش می‌شود برای ناشر خصوصی هم درآمدزا می‌شود و انگیزه اقتصادی این نوع آثار باعث رونق نشر می‌شود و جنبه فرهنگی این آثار از انحصار دولت خارج می‌شود و موجب می‌‌شود که هر اثر ضعیفی به موجب حمایت مالی یک سازمان و ارگان خاص اجازه نشر نداشته باشد.

با این حال می‌شود گفت که اغلب نویسندگان به لحاظ مشکلات مالی در چاپ آثار خود ترجیح می دهند آثار خود را به ناشران دولتی واگذار کنند که نفس این ‌کار خوب است و نیت هم حفظ ارزش‌هایی است.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها