خاطره‌ای از یک رزمنده دوران دفاع مقدس؛

من رفتم جنگ را تمام کردم و برگشتم!

«محمد دودانگی» یکی از رزمندگان استان گلستان که سه‌ماه پایانی جنگ عازم جبهه شده بود، به شوخی خطاب به دوستان خود می‌گوید: «این همه شما رفتید جبهه کاری نکردید، من رفتم جنگ را تمام کردم و برگشتم!».
کد خبر: ۴۴۸۹۲۳
تاریخ انتشار: ۰۵ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۳:۳۲ - 25March 2021

من رفتم جنگ رو تمام کردم و برگشتم

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از گرگان، «محمد دودانگی» یکی از رزمندگان استان گلستان در لشکر ۲۵ کربلا در دوران دفاع مقدس، متولد روستای «سرطاق» شهرستان بندرگز است که در اولین حضورش در جبهه‌ها در سال ۱۳۶۷ در مقطع سوم دبیرستان در حال تحصیل بوده به صورت داوطلبانه البته بدون اذن پدر عازم جبهه‌های حق علیه باطل شد و علاوه بر افتخار حضور در دفاع مقدس، جانبازی جنگ تحمیلی را نیز در کارنامه خود دارد.

وی یکی از خاطرات خواندنی خود از مدت حضورش در جبهه را این‌گونه روایت کرده است: «در زمان جنگ، پدر و برادرانم به نوبت می‌رفتند جبهه و من که از همه کم‌سن و سال‌تر بودم، هر وقت می‌خواستم ثبت‌نام کنم، پدرم اجازه نمی‌داد و جلوی من رو می‌گرفت.

پدرم می‌گفت «ما می‌رویم جبهه، شما درس بخوان» اواخر جنگ میزان اعزام بسیجی‌ها کم شده بود و مکرر صدا و سیما برای اعزام تبلیغ می‌کرد و قبل از خرداد ماه ۱۳۶۷ بود که موقع امتحانات هم بود و من کلاس سوم دبیرستان بودم، پدرم هم در جبهه بود و بهترین موقع بود که می‌شد بروم جنگ.

رفتم سپاه بندرگز با جعل امضای پدرم ثبت نام کردم و اعزام شدم، تا وقتی که به هفت‌تپه برسیم نگران بودم که پدرم بیاد و من رو برگرداند.

جالب این بود که هیچ پولی هم نداشتم و خبر داشتم که پدرم از یکی از هم روستایی‌های من طلبکاره، رفتم خونه‌اش و از قول مادرم پول رو طلب کردم و ۳۰۰ تومان پول از اون گرفتم و رفتم.

البته این جور جبهه رفتن واقعا سعادتی بود که نصیب من شد و اگر نمی‌رفتم دیگه نمی‌شد رفت و جنگ هم سه ماه بعدش تمام شد.

همیشه با دوستان شوخی می‌کردم که این همه شما رفتید جبهه کاری نکردید، من رفتم جنگ رو تمام کردم و برگشتم.

پدرم هم البته بعد از برگشتن از جنگ با این که زخمی هم شده بودم چندماه با من حرف نمی‌زد تا با من آشتی کرد.»

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها