فاطمه جان شهادتت مبارک!

با چند تا از بچه های سپاه توی یه خونه ساکن شده بودیم. یه روز که حمید از منطقه اومد به شوخی گفتم: «دلم می خواد یه بار بیای و ببینی اینجا رو زدن و من هم کشته شدم...
کد خبر: ۴۵۰۴۳
تاریخ انتشار: ۳۱ فروردين ۱۳۹۴ - ۰۴:۵۹ - 20April 2015

فاطمه جان شهادتت مبارک!

به گزارش دفاع پرس، با چند تا از بچه های سپاه توی یه خونه ساکن شده بودیم. یه روز که حمید از منطقه اومد به شوخی گفتم: «دلم می خواد یه بار بیای و ببینی اینجا رو زدن و من هم کشته شدم. اون وقت برام بخونی، فاطمه جان شهادتت مبارک!» بعد شروع کردم به راه رفتن و این جمله رو تکرار کردم.


دیدم از حمید صدایی در نمیاد. نگاه کردم دیدم داره گریه می کنه، جا خوردم. گفتم: «تو خیلی بی انصافی هر روز میری توی آتش و منم چشم به راه تو. اون وقت طاقت اشک ریختن من رو نداری و نمیذاری من گریه کنم؛ حالا خودت نشستی و جلوی من داری گریه می کنی؟»


سرش رو بالا آورد و گفت: «فاطمه جان به خدا قسم اگه تو نباشی من اصلا از جبهه بر نمی گردم».


شهید حمید باکری

 

منبع: جام

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار