درس صبوری در کلاس مادر یک مفقود الاثر

۲۹ سال چشم انتظاری و صبری که ادامه دارد ...

می‌گوید: وقتی طاقتم طاق می‌شود یادم می‌آید که امانتی را به صاحبش بازگردانده‌ام، به خاطر بی قراری‌هایم به درگاه خدا توبه می‌کنم اما من مادرم و انتظار سخت است.
کد خبر: ۴۵۱۱۳
تاریخ انتشار: ۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۰۹:۱۴ - 21April 2015

۲۹ سال چشم انتظاری و صبری که ادامه دارد ...

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس از گرگان، شهید حسین شریفی از شهدای مفقودالاثر استان گلستان است که تیر ماه سال 65 در منطقه مهران در عملیات کربلای یک شرکت داشت و اکنون مادرش پس از 29 سال چشم انتظاری، منتظر  است است تا حسین اش برگردد.

مادری که 29 سال است نجواهای عاشقانه مادرانه اش را برای ساکی می سراید که تنها یادگاریهای حسین درآن است. ساکی سفید رنگ، لباس و چفیه، تکه هایی از نامه های حسین و یک خودکار و دفترچه!

مادر مفقودالاثر حسین شریفی می گوید: بعد از چند بار جبهه رفتن این بار قرار بود حسین به عنوان سرباز به جبهه اعزام شود اصرار ما فایده ای نداشت او تصمیمش را گرفته بود و به من می گفت این بار برگردم می توانی برایم عروس بیاوری ولی او رفت و هنوز هم برنگشته است.

این مادر چشم انتظار از اولین روزهای مفقودی حسین اینگونه می گوید: هشت ماه بود که اعزام شده بود ولی هیچ خبری از او نداشتیم جستجو برای یافتن او شروع شد. حتی چند باری هم خود به همراه پسردیگرم به منطقه رفتم ولی اثری از حسین نبود. حسین در قسمت تدارکات بود و می گفتند احتمالا در حین انجام ماموریت اتفاقی برایش افتاده اما چه اتفاقی و کجا کسی نمی دانست!

مادر حسین می گوید: سال ۸۵بود که به ما اعلام کردند دیگر اثری از فرزندتان نیست و شما می توانید برایش مراسم ختم بگیرید. برایش اعلامیه چاپ کردیم و در مسجد کاظمیه مراسمی برایش گرفتیم .اما من مادرم نمی شود به این راحتی قبول کرد و من هنوز هم بعد از ۲۹سال منتظرم که حسین برگردد.

به در نگاه می کند و می گوید هر بار که در خانه ام را می زنند فکر میکنم حسین است که آمده است و با خودم می گویم حسین آمد اما یادم می آید که او امانتی در دستان من بوده و خدا مالش از من پس گرفته است.

بغض گلویش را می گیرد و صدایش می لرزد اما ادامه می دهد چه می شود کرد من مادرم و گاهی دلم می سوزد اما بالافاصله استغفار می کنم و می گویم خدایا من را ببخش، پس حضرت زینب (س) و مادر حضرت ابوالفضل چکار کردند و باز می گویم راضیم به رضای تو.

در حالی که ساک حسین را جمع می کند آهی می کشد و زیر لب برای خودش این شعر را زمزمه می کند:

گل ریحان چو تو بویی نداره

 دل من طاقت دوری نداره

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار