وصیت‌نامه شهید مدافع حرم «مصطفی تاش‌موسی»؛

مسئولان باید قدر مردم را بدانند

در فرازی از وصیت‌نامه شهید مدافع حرم «مصطفی تاش‌موسی» آمده است: ای مسئولان، قدر مردم ایران زمین را بدانید که هر چه دارید و هستید از همین مردم است.
کد خبر: ۴۵۱۱۵۴
تاریخ انتشار: ۲۵ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۴:۰۴ - 14April 2021

امیدوارم لیاقت مدافع حرم را داشته باشمبه گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از ساری، همزمان با سالروز شهادت مدافع حرم «مصطفی تاش‌موسی» از شهدای شهرستان رامسر، زندگی‌نامه و وصیت‌نامه این شهید منتشر می‌شود.

زندگی‌نامه شهید:

«مصطفی تاش‌موسی» فرزند حسین در ۲۵ بهمن ۱۳۴۹ در روستای «لتر» از توابع روستای «گالش‌محله» رامسر به دنیا آمد.

مصطفی فرزند ارشد خانواده‌ بود، دوران تحصیلات ابتدایی خود را در چند کیلومتری محل سکونت خود در روستای دیگری به نام «گانکسر» گذراند؛ و این در حالی بود که رفت و آمد در راه مدرسه و منزل، با وجود شرایط جغرافیـایی، بسیـار سخـت و دشـوار بود. در ادامـه تحصیـل، مصطفـی دوران تحصیلات خود را تا اول راهنمایی در روستای «لیماک» گذراند و سپس ترک تحصیل کرد.

هنوز به سن تکلیف نرسیده بود که به ندای امام خمینی (ره) لبیـک گفت و به سوی جبهه‌های حق علیه باطل شتافت. دوره‌های آموزشی تخصصی (ش. م. ر) را با معدل و کیفیت عالی گذراند.

در سال ۱۳۶۸ ازدواج کرد که حاصل آن، دو فرزند به نام‌های زهرا و مجتبی است. طی روز‌های حضورش در جنگ تحمیلی، در عملیات کربلای ۱۰ بر اثر ترکش نارنجک از ناحیه دست چپ و پای چپ مجروح شد. وی نزدیک به ۵۰ ماه در مناطق مأموریتی سپاه حضور داشت.

در ۱۶ مهر ۱۳۶۷ به عضویت سپاه درآمد تا بتواند خدمتش را در راه دفاع از انقلاب و نظام، عمق بیشتری دهد. مصطفی تاش‌موسی، چند سال از خدمتش باقی‌مانده بود که در سال ۱۳۷۶ درحالی‌که مشغول خدمت در تیپ چالوس لشکر ۲۵ کربلا بود، مُتقاضی خروج از سازمان شد تا در فعالیت‌های دیگر اعم از اقتصادی و کشاورزی ایفای نقش کند. در همین راستا، سازمان با تقاضای بازخرید او موافقت کرد.

در حالی‌ که شاید بسیاری از دوستان مصطفی بر این تصور بودند که ورود مصطفی در کارزار اقتصادی، مانع از حضورش در میادین و معرکه‌های دفاع از انقلاب خواهد شد، لباس رزم پوشید و در معیت دیگر دوستانش، راهی جبهه مقاومت شذ. در تاریخ ۱۸ بهمن ۱۳۹۴ از سوی قرارگاه قدس تهران به‌ جنوب استان حلب در سوریه اعزام شد.

مصطفی سرانجام در مدت ۱۴ روز حضور در جبهه مقاومت، طی عملیات امام علی (ع)، در جنوب حلب به شهادت رسید و افتخار اولین شهید مدافع حرم رامسر را نصیب خود کرد. در بهمن سال ۱۳۹۴ به مدت سه ماه به‌طور متناقض، خبر‌هایی از شهادتش منتشر شد و در نهایت در ۱۵ فروردین سال ۱۳۹۵ امام‌جمعه شهر، به‌طور رسمی، خبر شهادتش را اعلام کرد.

به‌واسطه‌ فقدان دسترسی به بدن شهید، تشییع نمادین پیکر جاویدالاثر شهید مصطفی تاش‌موسی، با حضور مردم در رامسر برگزار شد.

وصیت‌نامه شهید:

به نام خداوند مهربان، بخشنده و رحیم

که این بار هم مرا بخشید و رحم کرد و نگذاشت جا بماند و فقط خودش می‌داند چه بر من می‌گذشت. و اما سال‌ها گذشت و بار دیگر بستری فراهم شد. بنام مدافعان حرم، امیدوارم لیاقت مدافع حرم را داشته باشم و به لطف خانم حضرت زینب (س) و خانم حضرت رقیه (س) محبتشان شامل حال این بنده سرپا تقصیر شده باشد و مرا جز سربازان خودش و حریمش قرار داده باشد و تنها چیزی که برایم مانده بود یعنی جانم را قبول کند و شفاعتم کند.

خداوند را شاکرم و خوشحالم که مرگم را اینگونه رقم زد و تنها خواسته من این بود و از خانواده‌ام می‌خواهم که نگران و ناراحت نباشنم، زیرا می‌دانم که اینگونه برایم بهتر است و خوشحال‌ترم، آنچه که در این دنیا نتوانستم برایتان انجام دهم در آن دنیا جبران می‌کنم و از همسرم که همیشه مرا تحمل نمود و سنگ صبورم بود تشکر کنم و می‌‍خواهم مرا ببخشد و حلالم کند و از تنها دارایی‌های زندگی من، پسر و دختر عزیزم و بهتر از جانم دوست‌تان دارم و مطمئن باشند هستم و مرا حلال کنید. به خواسته‌ام احترام بگذارید که من اینگونه دوست داشتم و برایتان بهترین‌ها را آرزو می‌کنم.

و اما از دوستان و اقوام و آن‌هایی که کم و بیش مرا می‌شناسند از آن‌ها هم می‌خواهم مرا ببخشند و حلالم کنند، من از مرگم راضی‌ام و خوشحالم، پس جای ناراحتی، دعایم کنید که سرباز واقعی امام زمان (عج) باشم؛ و همه شما را به خدای بزرگ می‌سپارم؛ و از همه عاجزانه می‌خواهم دعایم کنید. بعضی از آدم‌ها خوب زندگی می‌کنند، ولی خوب نمی‌میرند، امیدوارم خوب بمیرم.

در طی سال‌ها زندگی بهترین دوران را در سپاه داشتم و بهترین دوستان را در سپاه انتحاب کردم و بهترین آدم‌ها در روی زمین پاسداران می‌باشند و امیدوارم به جمع شهدای پاسداران قرار بگیرم و افتخار می‌کنم که سربازی کوچک برای حرمین خانم حضرت زینب (س) و خانم حضرت رقیه (س) اگر قبول کنند باشم و از هیچ کسی دلخوری ندارم.

اما آنچه همیشه باعث رنج من می‌شد اینکه‌ ای مسئولین، قدر مردم ایران زمین را بدانید که هر چه دارید و هستید از همین مردم می‌باشد و توصیه دوم اینکه رهبر پیر فرزانه را تنها نگذارید که این روز‌ها می‌دانم که چه به او می‌گذرد و از خانواده‌ام می‌خواهم که هیچ زمان خدایی ناکرده حرفی به زبان نیاورند تا من یا کسی دلخور و رنجیده شود. قدر و منزلت خود را مثل همیشه بدانید که خداوند رحیم و بخشنده است.

من سواد چندانی ندارم، آنچه را که نوشتم لحظات قبل از عملیات بوده و حس خوبی داشتم و آنچه که دلم گفت من نوشتم. بار دیگر عرض می‌کنم هر کسی بر مزارم آمده، جای آه و ناراحتی دعایم کند و اگر خانواده‌ام راضی و دوستان جایز می‌دانند در صورت امکان مرا زیر پای مادرم بخاک بسپارید. همه شما را بخدای بزرگ می‌سپارم و آرزو می‌کنم همیشه سلامت و خشنود کنار خانواده باشید و سربلند.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها