به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، شاید برای بسیاری از ما آنچه که اکنون در مرز روسیه - اوکراین میگذرد و حتی تشدید تنش مسکو با اتحادیه اروپا و آمریکا که به جنگ دیپلماتیک تمام عیار منجر شده است؛ در مقایسه با اخبار دیگری، چون امضای سند همکاری ایران و چین یا احیای مذاکرات برجام در وین، اهمیت چندانی نداشته باشد.
اما واقعیت آن است که در عرصه بین الملل، تحولات مجزا از هم میتوانند در ابعادی باور نکردنی با یکدیگر مرتبط شده و از هم تأثیر بگیرند.
به این ترتیب است که سیاست چرخش به ایندوپاسیفیک آمریکا با سیاستهای برون مرزی روسیه یا افزایش میل چین برای حضور در خاورمیانه و در نهایت تلاش غرب برای مهار مسکو و پکن گره میخورد.
از یک زاویه میتوان این رابطه ناهمگون را این گونه تعریف کرد که روسیه و چین تا حد زیادی موفق شدهاند که از همان ابتدا، سیاست چرخش به ایندوپاسیفیک آمریکا و اروپا را که تهدیدی برایشان محسوب میشود به فرصت تبدیل کنند یا به عبارت بهتر، واشنگتن و متحدانش را در همان دامی گرفتار کنند که خودشان پهن کردهاند.
برای همین است که سفر «سرگئی لاوروف» وزیر خارجه روسیه به چین که در تاریخ ۲ فروردین رخ داد؛ «جوزف بورل» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا را به حدی آشفته کرد که گفت: دیدار لاوروف و «وانگ ئی» همتای چینی گویای هدف گیری دو کشور به سمت متحد کردن توان خود برای مقابله با «جهان غرب» است.
بورل همچنین گفت نشستهای اخیر در سطح بین المللی نشان داده که اتحادیه اروپا به آمریکا، و چین به روسیه نزدیکتر شده است. در آن سفر، لاوروف و وانگ در خصوص همکاری مشترک علیه تحریمهای غرب به توافق رسیدند.
همزمان، سفر وزیر خارجه چین به ایران که با امضای سند همکاری دو کشور در تاریخ ۷ فروردین همراه بود؛ این فرضیه را که پکن به دنبال ایجاد جبههای واحد علیه تحریمهای غرب است؛ تقویت کرد.
اگرچه ایران (به لحاظ جغرافیایی) به مراتب کوچکتر از چین است، اما به دلیل جایگاه ژئوپلیتیک منحصر به فرد، منابع طبیعی عظیم و سیاست خارجی فعال، یارای هم قدمی با پکن را دارد و در مواقع ضروری میتواند از این هم قدمی برای ضربه زدن به آمریکا استفاده کند.
چرخش به ایندوپاسیفیک؛ تهدید یا فرصت
در زمینه چرخش به ایندوپاسیفیک هم وضع به همین منوال است. بایدن هم مانند دو رئیس جمهور قبل از خود به دنبال فاصله گرفتن از منطقه غرب آسیا به طمع حضور نظامی و اقتصادی در آسیای شرقی است که به مرکز ثقل تقابل قدرتهای جهانی در قرن ۲۱ بدل خواهد شد.
البته دل کندن از خاورمیانه و غرب آسیا کار چندان آسانی نیست و آمریکا هنوز هم منافع زیادی را در این منطقه دنبال میکند که یکی از آنها از راه مهار برنامه هستهای ایران تأمین میشود.
اما تعلل آمریکا در چرخش به ایندوپاسیفیک را نباید به منزله تلاش برای پیشبرد اهداف در منطقه غرب آسیا تلقی کرد. در مقطع کنونی، وضعیت آمریکا در خاورمیانه بیشتر به درجا زدن برای حفظ وضعیت موجود شبیه است و همین فرصتی میشود برای پررنگتر شدن حضور روسیه و چین.
مثلاً در مورد روسیه میتوان به نقش آفرینی اشاره کرد که در طول بحران سوریه داشت و به این ترتیب، در همکاری مؤثر با ایران و دولت مشروع دمشق، رؤیای غرب مبنی بر براندازی دولت بشار اسد به باد رفت.
چین نیز از چند سال گذشته به این سو و همزمان با تشدید کارشکنیهای غرب علیه دولت پکن، با توجه به اجماع جهانی مبنی بر اینکه به قدرت یکه تاز قرن ۲۱ و اعصار بعد تبدیل خواهد شد؛ حق اعمال نفوذ در مسائل غرب آسیا را برای خود محفوظ میداند.
اما تفاوت در این است که آمریکا با اتکا به زور اسلحه و با روشن کردن فیتیله جنگهای طولانی، دایره نفوذ خود در منطقه خاورمیانه و غرب آسیا را توسعه داد و چین از راه پروژههای زیرساختی- عمرانی و طرحهای اقتصادی بلندپروازانه ای، چون احیای جاده ابریشم.
برای مثال، بعد از سند همکاری ایران و چین، یکی از تازهترین اقدامات پکن برای نقش آفرینی در خاورمیانه امضای توافق نامهای با بغداد است که به موجب آن بخشی از اموال حاصل از فروش نفت عراق به چین، در حساب مشترکی ذخیره و صرف اجرای پروژههای عظیم عمرانی درعراق میشود. در گام اول این توافق، قرار است شرکتهای چینی هزار مدرسه در همه استانهای عراق بسازند.
همزمان، چین از اقدامات سیاسی، چون تلاش برای احیای برجام، حل و فصل مناقشه فلسطین و در نهایت پیشنهاد ایجاد چارچوب امنیت منطقهای نیز غافل نبوده است.
نظمهای منطقهای؛ راهکار آسیا برای حل مسائل امنیتی
اما در حالی که آمریکا با اتکا به اتحادهای قدیمی نظیر «اتحادیه اروپا» و ائتلافهای جدید مانند «چارچوب امنیتی کواد» به دنبال حفظ جایگاه خود در نظام بین الملل و جهت دهی آن به شیوه دلخواه است؛ آیا این توقع نابجایی نیست که از چین یا روسیه بخواهیم همان رویکرد را اتخاذ نکنند؟
«شیء جینپینگ» رئیس جمهور چین در تاریخ ۲۵ خرداد ۹۸ به نکتهای اشاره کرد که تا حد زیادی بازگوکننده راه و روش پکن و متحدانش برای مقابله با آنهایی است که منافعشان را از راه تهدید، تحریم، فشار حداکثری و مهار تأمین میکنند.
وی در حاشیه پنجمین کنفرانس تعامل و اعتماد سازی در آسیا (سیکا) که در شهر دوشنبه پایتخت تاجیکستان برگزار شد؛ طی سخنانی خواستار ایجاد ساختار امنیت منطقهای با ویژگیهای آسیایی به منظور دستیابی به امنیت مشترک شد.
شیء در این خصوص از کشورهای آسیایی وشرکای آنها خواست تا دیدگاه امنیتی مشترک، جامع، همکاری جویانه و پایداری را ایجاد کرده و به دنبال ساختار امنیت منطقهای با ویژگیهای آسیایی باشند تا از این طریق امنیت جمعی در آسیا محقق شود.
این اظهارنظر وی که تنها به حوزه آسیا محدود میشود؛ دورنمای راهکار چین برای به چالش کشیدن هژمون آمریکا را عیان میکند.
اظهارات شیء نشانهای از تحقق پیشبینی «نیکلاس اونف» بنیانگذار نظریه اجتماعی سازهانگاری در حوزه روابط بینالملل است. اونف زمانی گفته بود: اعتقاد ندارم که در نظم نوین جهانی به سر میبریم. نظم نوین که مورد تأکید آمریکا بوده یک لفاظی است. معتقد هستم به جای نظم جهانی، «نظمهای منطقهای» سر برمی آورند. در واقع ما با نظمهای منطقهای در حال ظهور سر و کار داریم و نه نظم جهانی. قلمرو نفوذ این نظمهای منطقهای در سطوح مختلف «هژمونیک» خواهد بود. اما برخی از این سطوح از ملاحظات نظم احتمالی هژمونیک جهانی تأثیر بیشتر یا کمتری خواهد داشت. با این حساب، قدرت نسبی ایالات متحده آمریکا در ابعاد نظامی و اقتصادی رو به کاهش است. این کاهش نسبی قدرت بر تصوری که از جایگاه این کشور در جهان وجود دارد اثر منفی خواهد گذاشت.
فارغ از آنکه آمریکا کشورهایی نظیر چین، روسیه و ایران را «خصم» یا «دوست» تلقی کند، دولتهای حاکم بر آن کشورها، یک هویت سیاسی مستقل به حساب میآیند که حق دفاع از موجودیت خود را دارند. پس اینکه واشنگتن گمان میکند میتواند مثلاً علیه روسیه تحریمهایی را اعمال کند و انتظار مقابله به مثل هم نداشته باشد؛ نوعی کوته بینی و شاید نابینایی راهبردی است. اساساً کلمه «ائتلاف» هم در خود مفهوم تقابل و رویارویی را گنجانده است و اکنون که آمریکا به بهانه چرخش به سمت شرق (ایندوپاسیفیک)، به صراحت از تشکیل ائتلافهای جدید و تقویت ائتلافهای قدیمی سخن میگوید، کشورهایی که در حلقه مهار واشنگتن جای گرفتهاند چارهای جز مقابله به مثل از راه تشکیل ائتلافهای مشابه و اتحادهای هدفمند نخواهند داشت.
منبع: مهر
انتهای پیام/ 241