هدف عراقی‌ها از تصرف بازی دراز/ خوابی که شهید شیرودی دید

هدف عراقی‌ها از تصرف بازی دراز و مناطق اطراف این بود که بتواند به‌راحتی به کرمانشاه و ایلام دست پیدا کند. برای همین صدام تمام نیرو‌هایی را که برای ادامه عملیات در آبادان آماده کرده بود را به این منطقه سوق داد.
کد خبر: ۴۵۳۶۵۱
تاریخ انتشار: ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۱:۴۷ - 29April 2021

هدف عراقی‌ها از تصرف بازی دراز/ خوابی که شهید شیرودی دید

به گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، ۲۸ اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۵۸ وارد سپاه شد. قبل از آن با پیروزی انقلاب اسلامی عضو کمیته انقلاب اسلامی منطقه هفت در مسجد فاطمیه خیابان دماوند تهران بود. با عضویت در سپاه در اولین مأموریت به مسجدسلیمان استان خوزستان رفت و همراه با شهید علی قربانی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آن شهر را راه‌اندازی کردند. در ادامه با خبر درگیری‌های پاوه به سمت کردستان رفت. بعد از مدتی فرمانده گردان یکم پادگان ولیعصر (عشرت‌آباد سابق تهران) شد که اکثر گردان‌های عملیاتی سپاه تهران در آنجا مستقر بودند.  

او گردان یکم را برای تکمیل دوره آموزش یگانی با هماهنگی سپاه تهران به پادگان امام حسین (ع) برد که در آنجا خبر رسید که پادگان بانه و شهر بانه در حال سقوط است و ضدانقلاب در حال تسلط بر آنجا است که با بخشی از افراد گردان به سمت این شهر از طریق کرمانشاه و سقز رفت و نزدیک به دو ماه همراه با دیگر یارانش در محاصره ماند که بعضی از آن‌ها شهید و چند نفر جانباز شدند تا اینکه شهید صیاد شیرازی به همراه یک ستون از لشکر ۱۶ زرهی قزوین و نیرو‌های سپاه و داوطلب همراه با شهید غلامعلی پیچک آمدند و محاصره بانه شکسته شد.

بعد راهی تهران شد و مدتی در جماران به همراه گردان یکم به حافظت از بیت امام (ره) پرداخت. در فاصله کمی فرمانده پادگان ولیعصر (عج) شد که این فرماندهی مصادف با آغاز جنگ تحمیلی شد و این سرآغاز حضور ۸ ساله‌اش در دفاع مقدس بود. سیدداوود رسولی (معروف به حاج حسن) که آخرین مسؤولیتش معاون آموزشی و پژوهش سازمان پدافند غیرعامل کشور است، در آن زمان جانشین فرماندهی عملیات غرب کشور را که شامل سر پل ذهاب، ریجاب، گیلان غرب و سومار بود، بر عهده داشت. به مناسبت سالروز پیروزی عملیات بازی دراز در گفت‌وگویی از همدلی‌های سپاه و ارتش در آغاز جنگ، غلبه توکل و ایمان نیرو‌های اسلام بر دشمن غدار، ایثار بی‌بدیل و چرایی استراتژیک بودن منطقه بازی‌دراز برایمان گفت که در ادامه می‌خوانید:

اوایل جنگ در غرب کشور چه خبر بود؟  

در آغاز جنگ گردان ۳ پادگان ولیعصر را که در آن زمان ۶ گردان داشت و بعد به ۹ گردان گسترش پیدا کرد، به سمت قصر شیرین فرستاده بودیم. سردار مصطفوی که از نیرو‌های گاردی بود و با سپاه در زمینه‌های عملیاتی و آموزشی همکاری می‌کرد، با این گردان از قصر شیرین دفاع کردند که آن موقع فرمانده سپاه آن سرگرد آذرین بود که در یک عملیات غافلگیرانه ارتش عراق از سمت ارتفاع بمو و بالای دشت ذهاب از کنار پاسگاه باویسی و گرده نو نیرو‌های مستقر در قصر شیرین را دور زدند و این نیرو‌ها با تعدادی از افراد گردان ۳ به اسارت در آمدند.

سپس نیرو‌های اسلام در دامنه قراویز، بازی دراز، کوره موش و دامنه دالاهو خط جبهه تشکیل دادند و برای عقب راندن عراق از دانه خشک و تپه افشار آباد با فرماندهی محسن چریک (سعید گلاب‌بخش) به همراه نیرو‌های گردان ۸ یا همان ۱۰۱ عملیات افشار آباد و سر آبگرم را انجام دادند تا نیرو‌های عراقی از دانه خشک و افشار آباد عقب رفته و روی ۱۰۵۰ بازی دراز و ارتفاعات لاری آن مستقر شدند.

در کنار این اقدام برای برقراری ارتباط بین جبهه سرپل ذهاب و گیلان غرب هم شهید اصغر وصالی و شهید علی قربانی برای شناسایی رفتند که نزدیک تنگه حاجیان به شهادت رسیدند. همه این اقدامات باعث شد که تیم مسئولان در سر پل ذهاب تغییر پیدا کند و کریم امامی به‌عنوان جانشین ابوشریف مسئول عملیات آن زمان سپاه) برای مدتی در آنجا مستقر شد و شهید پیچک هم به‌عنوان فرمانده عملیات سر پل ذهاب مشغول به کار شد و من هم جانشینش شدم که پس از رفتن کریم امامی فرماندهی منطقه شامل سومار و گیلان غرب هم به شهید پیچک واگذار شد. در زمان او، چندین عملیات کوچک و بزرگ انجام شد که مهم‌ترین آن‌ها عملیات بازی دراز بود و دیگر عملیات‌ها شامل عملیات مشترک با ارتش روی تنگه حاجیان، کوره موش، دشت ذهاب، گاومیشان، ریجاب، تنگه کورک و تنگه قاسم‌آباد بود.

هدف عراقی‌ها از تصرف پادگان ابوذر و بازی دراز

مقابل ارتفاعات بازی دراز به سمت داخل کشور شهر سرپل ذهاب، پادگان ابوذر محل استقرار تیپ ۸۱ کرمانشاه و راه ارتباطی به کرمانشاه از طریق کرند و قلاجه به سمت ایلام از جاده سگان بود. محل تردد هم به شهر سر پل و پادگان ابوذر، تنگه کل داوود بود که همیشه خطر آفرین می‌شد و هدف عراق نیز شکستن این خط بود که بتواند به‌راحتی به کرمانشاه و ایلام دست پیدا کند که عوامل نفوذی آن‌ها هم از طرفداران سردار جاف و منافقین هم حضور داشتند.

برای همین منطقه از اهمیت بالای برخوردار بود و بر اساس آن عملیات بازی دراز از اول تا هشتم اردیبهشت‌ماه سال ۶۰ از چهار جناح صورت گرفت. یک مقدار کار‌های شناسایی اولیه‌اش را شهید فتحنایی، شهید پیچک، شهید وزوایی و شهید علی موحد دانش انجام دادند. در کار شناسایی، شهید حاجی‌پور، شهید بهمن نجفی، شهید احمد بابایی که بعد‌ها به لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) رفتند نیز همکاری داشتند. برخی نیرو‌های دیگر در سر پل ذهاب از جمله شهید جنگ‌روی، شهید حاج‌بابا، سردار محمد کوثری، شهید سردار همدانی، شهید شهبازی، شهید ابراهیم هادی و ... هم کمک کردند.

در زمان عملیات، سرهنگ بدری فرمانده تیپ و پادگان ابوذر بود. سرهنگ عطاریان فرمانده شمال غرب ارتش بود که بعد‌ها در کودتای نقاب (معروف به نوژه) اعدام شد. سرهنگ باوند‌پور فرمانده لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه هم حضور داشتند. البته در سرپل ذهاب ارتباط خوبی میان سپاه و ارتش برقرار شد. در این قسمت از جبهه خط لجمن (خط پدافندی) منطقه عملیاتی را تقسیم‌بندی کردیم که بخشی از جا‌های حساس هم به عهده سپاه بود.

در دامنه قلاویز که هم به سمت دشت ذهاب بود و هم به سمت جاده سر پل ذهاب به قصر شیرین در شهرک المهدی نیرو‌های سپاه همدان مستقر بودند که مدتی مسؤولیت آن به عهده شهید بهمنی، شهید سردار همدانی و شهید شهبازی بود که یکی از مکان‌های حساس این نقطه از غرب کشور بود. قبل از عملیات بازی دراز، یک عملیاتی را نیرو‌های گردان ۵ ولیعصر با کمک ارتش انجام دادند که به‌تبع آن بخش عمده تنگه حاجیان آزاد شد و به این وسیله ارتباط جبهه‌ای با گیلان غرب برقرار شد.

در نهایت عملیات بازی دراز از ۴ محور تعین شد؛ یک محور جبهه شیشه‌راه از غار عباس به ارتفاع ۱۰۵۰ تا ۱۱۵۰، یک محور از دامنه ارتفاعات سنبله به کاسه کبود و به سمت چم امام حسن (ع) که این دو محور از جبهه شیشه‌راه پشتیبانی می‌شد که مسئول آن محمدابراهیم شفیعی بود. محور اول مسئول عملیات آن شهید موحد دانش و محور دوم هم صاحب زمانی از نیرو‌های بسیج مردمی، محور سوم از سمت سرآبگرم و در زیر ارتفاع ۱۱۰۰ صخره‌ای بود که با مسؤولیت شهید حاج‌بابا باید انجام می‌شد. محور چهارم حمله و تصرف ارتفاع ۱۰۲۰ بود که به عهده شهید ادبیان از نیرو‌های مخصوص ارتش بود.

۲ گردان پیاده امید به فرماندهی سرگرد فتح‌الهی که بعداً با درجه سرهنگی به شهادت رسید. گردان نور به فرماندهی سرگرد مظفری در عملیات شرکت داشتند که با توجه به کوهستانی بودن راه و لزوم حمله از نقاط مختلف در قالب گروه‌های مشترک ۲۲ نفره از سپاه گردان ۹ و بسیجیان داوطلب و نیرو‌های این ۲ گردان ارتش به‌صورت ادغامی انجام شد. در آن زمان، سرهنگ ویدافی مسئول توپخانه ارتش بود. با هماهنگی ایشان محل آتش‌بار‌های توپخانه را تا نزدیکی صحنه نبرد برای پشتیبانی آتش مؤثر جلو بردیم. ضمن اینکه از گردان تانک ۲۱۵ به مسؤولیت سرگرد نیازی و دیگر تجهیزات پشتیبانی رزم و خدمات رزم با هماهنگی کامل بین ارتش و سپاه برای انجام یک عملیات موفق صورت پذیرفت.

عملیات در روی ارتفاعات ۱۰۵۰ و ۱۱۰۰ گچی موفق بود و به سمت کاسه کبود هم تا اندازه‌ای برای پیشروی بیش‌تر از تانک‌های ارتش برای زدن سنگر روی قله ۱۱۵۰ استفاده شد. اما در ۲ محور دیگر که یکی روی ۱۱۰۰ صخره‌ای با مسؤولیت شهید حاج‌بابا موفق نبود و در محور چهارم که شهید ادبیان به سمت ۱۰۲۰ می‌رفت هم ناموفق بود. در نهایت نتوانستیم ارتفاع ۱۱۵۰ را بگیریم. ولی ۱۰۵۰ و ۱۱۰۰ گچی گرفته شد.

جاده‌سازی در ارتفاعات بازی دراز از تجهیزات غنیمتی

وقتی به دامنه ارتفاع ۱۱۰۰ و ۱۱۵۰ رسیدند. محل تجمع و تدارکات ارتش عراق و تجهیزات زرهی و مهندسی آن‌ها قرار داشت که در آن موقع جهاد استان همدان با مسؤولیت مهندس شفاعت کار مهندسی رزمی را انجام داد. با کمک مهندس رحیمی که پایش آسیب دیده بود، همان موقع برای تسریع و پشتیبانی از نیرو‌های مستقر با وسایل خود عراقی‌ها با بولدوزر D ۹ و لودر شنی‌دار توانستند یک راه موقت از بالا به سمت پایین برای تدارکات ایجاد کنند که یکی از تانک‌های مستقر در آنجا نیز بعداً به فضای سبز بهشت زهرای تهران منتقل شد. در مجموع بیش از ۹۰۰ نفر از نیرو‌های عراقی در عملیات بازی دراز اسیر شدند و مهم‌تر اینکه ابهت ارتش عراق شکسته شد و مجبور به عقب‌نشینی شد با اینکه در بخش‌هایی هم موفقیت‌آمیز نبود.

چرا شهید و مجروح در عملیات بازی دراز زیاد بود؟

به دلیل سهمیه‌بندی مهمات، کمبود امکانات، صعب العبور بودن منطقه، مین‌گذاری شدن سنگر‌ها و پاتک‌های بی‌امان دشمن، تعداد زیادی از نیرو‌ها مجروح یا شهید شدند. در ارتفاعات درگیری‌های نزدیک و تن به تن هم موجب افزایش این موضوع شد. مشکل پشتیبانی آتش توپخانه هم مزید بر علت بود. به‌خصوص برای ضد آتش‌بار عمل کردن که این باعث شد بعداً شهید پیچک، شهید علی طاهری را از سمت گیلان غرب به پشت چم امام حسن (ع) منطقه سرتیتان بفرستد که محل توپخانه‌های ارتش عراق را ثبت و شناسایی کند.

در ادامه شهید علی موحد دانش در حین برگشت با پرتاب نارنجک عراقی‌ها دستش قطع شد و برای اینکه روحیه نیرو‌های خودی خراب نشود، قسمت بالای دستش را برای جلوگیری از خونریزی با بند پوتین بست و تا غروب در صحنه ماند و هم این امر باعث شد که دستش از بالای مچ قطع شود.

تک تیراز نامی بازی دراز

شهید محسن وزوایی فکش تیر خورد. سردار حسین خالقی چندین تیر خورد. اکبر نوجوان پایش رو مین رفت. ابراهیم شفیعی از ناحیه سینه مجروح شد و خیلی از نیرو‌های دیگر. تنها کسی که در مرحله اول در آن همه آتش سالم ماند، شهید پیچک بود. بنده هم به‌عنوان جانشین ایشان با سرهنگ بدری تو دیدگاه بودم که هماهنگی آتش‌ها، جابه‌جایی نیروها، پشتیبانی هوانیروز و نیاز‌های دیگر را که در صحنه نبرد لازم بود را پشتیبانی می‌کردیم.

شهید علی طاهری، شهید حجت‌الاسلام غفاری و سردار صادقی به‌عنوان دیده‌بان بودند و تلاش‌های زیادی کردند تا این ارتفاعات تثبیت شود. فیلمی که این روز‌ها تحت عنوان تک‌تیرانداز ساخته شده، ما هم آنجا تک‌تیرانداز ماهری به نام ناصر شیرازی داشتیم که بچه‌ها می‌گفتند که یک‌تنه چندین پاتک عراقی‌ها را با قناسه جواب داد.

توقف ماشین جنگی عراق در عملیات بازی دراز

این را اضافه کنم، در زمان عملیات بازی دراز هنوز تیپ و لشکر‌ها شکل نگرفته بود. هنوز سازمان رزم تیپ و لشکر سپاه تشکیل نشده بود. اما همت، تعبد و ایمان رزمندگان اسلام باعث سرافرازی و درخشش آن‌ها شد. به‌طوری که گفته شد صدام مجبور شد تمام نیرو‌هایی را که برای ادامه عملیات در آبادان آماده کرده بود را به این منطقه سوق دهد و در واقع موفق شدیم ماشین جنگی عراق را در غرب کشور شکست دهیم. این اولین عملیاتی بود که عراق در غرب کشور شکست را متحمل و مجبور شد ارتفاعاتی را از دست بدهد و با تلفات زیاد عقب‌نشینی کند.

عملیاتی که صدام حسین را به منطقه کشاند

وقتی بعد از قبول قطعنامه به منطقه رفتیم. دیدیم که در ارتفاع ۱۰۲۰ عراقی‌ها یک جایگاه و دیدگاه درست کرده بودند، حتی کف آن موزاییک شده بود که با ماشین به‌سختی به آنجا رفتیم و دیدیم که در پشت ارتفاع ۱۰۲۰ عراقی‌ها، جاده‌ای آسفالته درست کرده بودند. گفته بودند که صدام حسین تا اینجا آمده، البته این را هم در اخبار شنیده بودیم که صدام منطقه را از نزدیک دیده است.

وقتی ارتفاعات بازی دراز از جمله ۱۰۲۰ و ۱۱۵۰ در دست عراقی‌ها بود، همیشه تردد ماشین‌ها و تجهیزات از کل داوود به سر پل ذهاب و پادگان ابوذر به‌سختی انجام می‌شد، چون با آتش توپخانه می‌زدند. بعد از عملیات بازی‌دراز، ما هم یک اشراف دیده‌بانی پیدا کردیم که سنگر‌های عراقی‌ها را در موقعیت‌های مختلف مانند قراویز و ... بزنیم.

شهید محسن وزوایی مصاحبه‌ای در روزنامه کیهان یا جمهوری به نام «بازی دراز ولایت فقیه» کرد و از زبان یک اسیر عراقی گفته بود که ما فرمانده شما را سوار بر اسب دیدیم که به سمت ما حمله می‌کرد. بعد از این عملیات موفقیت‌آمیز، نیرو‌ها درخواست دیدار با حضرت امام خمینی (ره) را مطرح کردند که با موافقت ایشان، نیرو‌ها به دست‌بوسی امام رفتند که عکس دست‌بوسی شهید پیچک در این دیدار بعد‌ها معروف شد.

رزمنده‌ای که به‌جای مرخصی به کلاس تقویتی رفت!

اما بعضی از خاطرات از عملیات‌های غرب در ذهنم نقش بسته است. از جمله در عملیات بازی‌دراز حجت‌الاسلام غفاری دیده‌بان توپخانه بود. چند فرزند داشت. در آنجا پشت سرش نماز می‌خواندیم. وقتی به او به‌عنوان بسیجی گفتیم به مرخصی برو. از سرپل ذهاب مستقیم به سمت اصفهان رفت تا دوره تکمیلی دیده‌بانی را بگذارند.

خوابی که شهید شیرودی قبل از شهادتش دید

یا آن روزی که شهید شیروی شهید شد (۸ اردیبهشت‌ماه سال ۶۰)، یادم هست که برگه حکم مأموریتش را پیش سرهنگ بدری بردم تا امضایش کند. چون نیرو‌های سپاه همدان در قراویز و شهرک المهدی از شب قبل خبر دادند زیر آتش شدید و توپخانه دشمن قرار دارند و عراق با تعداد زیادی تانک در حال پیشروی است و درخواست بالگرد داشتند تا آن‌ها را بزنند. مشابه کاری که شهید شیرودی و هوانیروز در دشت ذهاب علیه تانک‌های عراقی کردند. خود شهید شیرودی به من گفت: دیشب خواب دیدم. گفتم: چه خوابی دیدی؟ گفت: خواب دیدم که حضرت علی (ع) به من گفت که شهید می‌شوی. گفتم: إن‌شاءالله می‌روی و تعبیر آن این است که با موفقیت و سالم بر می‌گردی. چون او خیلی مأموریت‌های سخت‌تری را رفته بود. در آن قضایا، نیم ساعت هم نشد که خبر شهادت او را دادند.

بعد شهید شهروی و چند نفر از بچه‌ها به کمک بچه‌های هوانیروز رفتند و پیکر آن شهید را آوردند. چون در آن زمان تابوت نداشتیم. پیکر شهید شیرودی را در جعبه کاتیوشا گذاشتیم. یک مقداری گل‌های زرد وحشی را، چون اوایل بهار بود، روی بدنش ریختیم و گریه کردیم. بعداً مرحوم آقای خلخالی آمد و گفت: شما در جبهه، تابوت ندارید؟! گفتیم: نه. برای همین ۶۰۰ تا تابوت از طریق ایشان به ستاد پشتیبانی سر پل ذهاب داده شد.

درباره عملیات بازی‌دراز

پس از بیش از سه ماه کار نیرو‌های شناسایی سپاه پاسداران و قرارگاه مقدم غرب ارتش نخستین عملیات نیمه گسترده مشترک را در منطقه بازی‌دراز طراحی کردند که به عملیات بازی‌دراز اول معروف شد. این عملیات، روز اول اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۶۰ آغاز شد و ۸ روز طول کشید. در این عملیات نیرو‌های عراقی با استفاده از پشتیبانی هوایی و توپخانه یگان‌های زمینی خود را حمایت می‌کردند، اما رزمندگان ایرانی از جاده و حمایت کافی و پشتیبانی لازم محروم بودند. در نتیجه نتوانستند به تمام هدف‌های خود برسند. در تحقق اهداف عملیات بازی‌دراز علاوه بر نیرو‌های سپاه پاسداران، نیرو‌های ارتش و خصوصاً هوانیروز ارتش نقش بسزایی داشتند.

منبع: فارس

انتهای پیام/ ۹۱۱

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار