چه کسی «معلم»‌ها را می‌کُشد؟

اردیبهشت سال ۱۳۵۸ مردم ایران خبردار شدند که مردی که معلم بود به آسمان رسیده است و بیش‌تر قدر معلم‌ها را دانستند و آن روز شد روز معلم. آن سال‌ها دوره‌ای بود که معلم‌ها را می‌کشتند بعضی‌ها!
کد خبر: ۴۵۴۰۷۵
تاریخ انتشار: ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۰:۳۳ - 02May 2021

چه کسی «معلم»‌ها را می‌کُشد؟

به گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، باسواد‌ها بیشترند و معلم‌ها کمتر؛ کمیابند؛ و این هنر معلمی، رحمتی است که خداوند باید به کسی داده باشد؛ این‌که بتواند بیاموزاند و هدایت کند. پیامبر‌ها هم معلم بودند دیگر! آقا مرتضی هم معلم بود در دوره‌ای که بی‌خدا‌ها و ماتریالیست‌ها و خودخواهان و منحرفان زیاد بودند و دام‌ها داشتند برای ذهن‌های پاک جوان‌ترها. این معلم ما «داستان راستان» می‌گفت و ناراستان رسوا می‌شدند و خوششان نمی‌آمد. آن‌ها که از جنس دیگری بودند و از جنس مردم نبودند رسوا می‌شدند و خوششان نمی‌آمد.

زبان و اندیشه آقا مرتضی مثل شمشیر درست را از نادرست جدا می‌کرد و دردسری بود برای آن‌ها که زمین و زمان را به هم می‌دوزند و لباسی می‌بافند برای بشر که فقط به قامت شخص خودشان راست می‌آید و کلاهی می‌دوزند از نمد اندیشه‌ها و انگیزه‌ها برای نفع و نفسانیت خودشان. معلوم است که زبان و اندیشه این آدم‌ها را می‌خرند در عالم معنا و روزی که گلوله‌ای اندیشه مطهرش را بوسید، معلوم شد گران خریده‌اند و ردای شهادت داده‌اند به آقا مرتضی.

شامگاه ۱۱ اردیبهشت سال ۱۳۵۸ بود و آن‌چه خدا بخرد بها ندارد و معامله که انجام شد، همه دانستند که خون مرتضی هم مثل زبانش فاروق است؛ جداکننده حق از باطل؛ سرخ بود و مثل انقلاب مردم ایران جاری بود. آن روز‌ها گلوله بود جواب بعضی‌ها به اندیشه‌ها.

معلم چه می‌گفت؟ معلم‌کُش چه می‌کرد؟

آقا مرتضی می‌گفت: «فقر روحی و معنوی، بالاتر از فقر مالی و اقتصادی است» و می‌گفت: «روشن‌بینی و بصیرت از آثار مهم تقواست» و می‌گفت: «آخرین حد علم یک عالم این است که اقرار می‌کند به نادانی خودش» و می‌گفت: «انسان، خودش برای خودش، دروازه معنویت است». این‌طوری «معلم» بود و روشن‌بین بود.

حالا آن‌طرف ماجرا چه کسی بود و چه‌جور آدمی بود که معلم را می‌کُشت؟ اسمش «اکبر گودرزی» بود و یک گروهک درست کرده بود از تفنگ‌به‌دستان که اسمش را «فرقان» نهاده بود و خیلی‌ها را گرفتند از مردم؛ «محمدولی قرنی» را و حاج «مهدی عراقی» را و «محمد مفتح» را «قاضی طباطبایی» را و «مرتضی مطهری» را.

چه جور آدمی بود؟ هنوز ۲۰ سالش نشده بود که جلسات تفسیر قرآن برگزار می‌کرد و تفسیر می‌کرد! جزوه و مقاله هم می‌نوشت و منتشر می‌کرد برای دیگران. یک‌عده هم دورش جمع شدند و همان‌ها کار دست خودشان و او دادند.

معلم چه می‌گفت؟ معلم‌کُش چه می‌کرد؟

آقا مرتضی می‌گفت: «فقر روحی و معنوی، بالاتر از فقر مالی و اقتصادی است» و می‌گفت: «روشن‌بینی و بصیرت از آثار مهم تقواست» و می‌گفت: «آخرین حد علم یک عالم این است که اقرار می‌کند به نادانی خودش» و می‌گفت: «انسان، خودش برای خودش، دروازه معنویت است». این‌طوری «معلم» بود و روشن‌بین بود.

حالا آن‌طرف ماجرا چه کسی بود و چه‌جور آدمی بود که معلم را می‌کُشت؟ اسمش «اکبر گودرزی» بود و یک گروهک درست کرده بود از تفنگ‌به‌دستان که اسمش را «فرقان» نهاده بود و خیلی‌ها را گرفتند از مردم؛ «محمدولی قرنی» را و حاج «مهدی عراقی» را و «محمد مفتح» را «قاضی طباطبایی» را و «مرتضی مطهری» را.

چه جور آدمی بود؟ هنوز ۲۰ سالش نشده بود که جلسات تفسیر قرآن برگزار می‌کرد و تفسیر می‌کرد! جزوه و مقاله هم می‌نوشت و منتشر می‌کرد برای دیگران. یک‌عده هم دورش جمع شدند و همان‌ها کار دست خودشان و او دادند.  

منبع: فارس

انتهای پیام/ 911

نظر شما
پربیننده ها