نگاهی به زندگی شهیدی از روستایی دورافتاده در قلب کویر یزد

شهید «محمّد اردکانی» در روستایی دورافتاده در قلب کویر به نام روستای «حاجی‌آباد» از توابع اردکان دیده به جهان گشود و سرانجام سوم آبان سال ۱۳۵۹ در منطقه عملیاتی «اُشنویّه» در درگیری با ضدّ انقلاب، شربت شهادت نوشید.
کد خبر: ۴۵۵۵۸۳
تاریخ انتشار: ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۳:۵۱ - 10May 2021

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از یزد، شهادت هنر مردان خداست و خداوند این فیض بزرگ را به بندگان خاص و برگزیده خود اعطا می‌کند. شهید «محمّد اردکانی» یکی از شهدای یزدی است که در منطقه عملیاتی «اُشنویّه» به این فیض عظیم رسید.

بی‌شک عزت، سربلندی و اقتدار امروز ایران اسلامی مرهون اعتقاد راسخ و دلاورمردی‌ها و شجاعت این‌گونه بزرگ‌مردانی است که تربیت‌یافته محضر خاندان اهل بیت عصمت و طهارت (ع) و پرورش‌یافته سیره و مکتب نورانی اسلام ناب محمدی (ص) هستند.

پرورش‌یافتگان این مکتب در دفاع از اسلام و حریم ولایت و نیز برای صیانت از وطن با بهره‌گیری از معارف و مبانی والای برگرفته از نهضت حسینی، از بذل تمام هستی و جان شیرین خویش دریغ نداشته‌اند.

نگاهی به زندگی شهیدی از روستایی دورافتاده در قلب کویر یزد

«محمّد اردکانی» فرزند «حسین» ۹ اردیبهشت ۱۳۳۹  در خانواده‌ای مستضعف و مذهبی در روستایی دورافتاده در قلب کویر به نام روستای «حاجی‌آباد» از توابع دهستان «زرّین» اردکان دیده به جهان گشود. والدین مذهبی و ولایی، وظیفه دینی خود را یکی پس از دیگری در حقّ او انجام دادند و او را برای خدمت به اسلام و مسلمین آماده کردند؛ یعنی انتخاب نام نیک، هم نام رسول گرامی اسلام و سعی وافر در تعلیم و تربیت دینی او.

محمّد در سایه محبّت پدر و در دامان پر مهر مادر و در محیط سالم و بی‌آلایش روستا رشد کرد و دوران کودکی را پشت سر گذاشت. ۶ ساله بود که به مدرسه رفت و دوره ابتدایی را در دبستان حاجی‌آباد زرّین (زادگاهش) تحصیل کرد و چون مدرسه راهنمایی در روستا نبود، به اردکان آمد و دوره راهنمایی را در مدرسه راهنمایی سعدی اردکان تا کلاس سوّم طی کرد.

سپس تحصیل را رها کرد و به شغل آزاد گچ‌کاری مشغول شد. در زمان پیروزی انقلاب ۱۷ ساله بود، انقلاب را می‌فهمید و همراه و همگام با مردم انقلابی اردکان در مراسم انقلاب شرکت فعّال داشت. در شعارنویسی بر ضد رژیم با دیگر جوانان شهر فعّال بود. اهل نماز اوّل وقت، مسجد، نماز جماعت و مراسم مذهبی بود. زرنگ بود و اجتماعی و شجاع و نترس. به انقلاب و امام عشق می‌ورزید. اخلاق پسندیده داشت و خوشرو بود. زمانی که به روستا برمی‌گشت، کمک کار والدین نیز بود.

نگاهی به زندگی شهیدی از روستایی دورافتاده در قلب کویر یزد

۱۸ سال داشت که نعمت گران‌قدر مادر از او گرفته شد. زمانی که به سن سربازی رسید به خدمت مقدّس سربازی اعزام شد و در حین سربازی، مأموریت مناطق عملیّاتی غرب کشور را گرفت و در مبارزه با ضدّ انقلاب، با رزمندگان اسلام همسنگر شد. در این‌جا نیز زرنگی خویش را نشان داد و با یک تیر دو نشان زد. هم خدمت سربازی انجام داد و هم در جهاد و حفظ میهن اسلامی و دفع شر از مسلمین شریک شد.

وی دو بار به جبهه اعزام شد و مدت چهار ماه از عمر شیرین خود را در جبهه گذراند و سرانجام سوم آبان سال ۱۳۵۹ در منطقه عملیاتی «اُشنویّه» در درگیری با ضدّ انقلاب به شدّت مجروح شد و بر اثر جراحات وارده، روح بلندش به ملکوت پرواز کرد و شربت گوارای شهادت نوشید و نزد مولایش سیدالشهداء (ع) در جنان مأوا گرفت و پیکر پاکش پس از تشییع باشکوه توسط مردم شهیدپرور اردکان و حاجی آباد، در گلزار شهدای حاجی‌آباد به خاک سپرده شد.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار