فتح خرمشهر، فتح خون/ مادر شهید «علی‌محمد اسدی آهنگرکلایی»:

«علی‌محمد» قبل از شهادت مزارش را به من نشان داد

مادر شهید «علی‌محمد اسدی آهنگرکلایی» می‌گوید: «یک روز که با هم سَرمزار شهدا رفته بودیم، جای خود را به من نشان داد و گفت: «مرا کنار شهید «احمد قادری» دفن کنید.» من ناراحت شدم. گفتم: این چه حرفی است؟! گفت: «این را می‌گویم که برایت عادی شود. من می‌خواهم شهید شوم.»
کد خبر: ۴۵۷۰۹۸
تاریخ انتشار: ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۳:۲۹ - 19May 2021

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از ساری، دفاع مقدس صفحات زرینی دارد که هر بار با مرور آن به زیبایی‌هایی دست می‌یابیم که سرشار از درس و عبرت است. با نگاهی به ابعاد مختلف زندگی و وصیت‌نامه شهدا به اعماق وجود انسان‌های سعادتمند و بامعرفتی پی می‌بریم که در روزگاری نه چندان دور در دفاع از خاک و ناموس این کشور راهی جبهه‌های حق علیه باطل شدند و حماسه‌های‌شان در کتاب دفاع مقدس به یادگار ثبت شده است.

در ادامه زندگی‌نامه شهید «علی محمد اسدی آهنگرکلایی» را از نظر می‌گذرانیم.

زندگی‌نامه شهید:

آفتاب زندگی‌اش در آغازین روز آبان ماه سال ۱۳۴۵ در روستای «آهنگرکلا» قائم­شهر طلوع کرد. علی‌محمد، کودکی بیش نبود که قرآن و نماز را نزد پدربزرگش آموخت و تحت تربیت اسلامی خانواد‌ه‌ای متدین رشد یافت.

«علی‌محمد» قبل از شهادت مزارش را به من نشان داد

روایت مادر شهید:

«خیلی به نماز و روزه اهمیت می‌داد. زمانی که سن‌اش کم بود، او را برای سحر بیدار نمی‌کردم؛ اما او بدون سحری، روزه می‌گرفت.»

رحیمه در ادامه از خلقیات پسرش نقل می‌کند:

«چون فرزند اول خانواده بود، در نگهداری خواهر و برادرهایش و کار‌های خانه به ما کمک می‌کرد. در آشپزی هم کمک حالم بود. همه از او راضی بودند.»

«علی‌محمد» قبل از شهادت مزارش را به من نشان داد

زمزمه‌های انقلاب که در کوچه و خیابان شهر پیچید، علی‌محمد نیز به جمع انقلابیون ملحق شد و به توزیع اعلامیه‌های امام خمینی پرداخت.

وی در ۲۷ مرداد ۱۳۶۳ اولین حضور خود را در جبهه نبرد با دشمن تجربه کرد. سال ۱۳۶۵ نیز چند ماهی به عنوان پزشکیار در واحد بهداری ناحیه مشغول به خدمت بود. این رزمنده سلحشور مازندرانی از ۱۲ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۶ به مدت شش ماه و از اول آذر این سال به مدت یک ماه، در کسوت مربی تخریب پادگان شهید باقرزاده و المهدی، خدمات ارزند‌ه‌ای از خود به یادگار گذاشت. او که تا آن زمان با عضویت پاسدار افتخاری مشغول انجام وظیفه بود، در ۲۹ دی ۱۳۶۶، جامه پاسداری به تن پوشانید. علی‌محمد در جبهه کردستان نیز حضور داشت و علاوه بر عارضه شیمیایی، یک بار از ناحیه پا دچار مجروحیت شد.

در نهایت این پاسدار رشید اسلام در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۶۸، در حالی که در کسوت مربی تخریب­ سپاه قائمشهر مشغول خدمت بود، در اثر انفجار نارنجک در «دوآب اَفرا» به شهادت رسید. پیکر مطهرش در بهشت رضوان آهنگرکلا به خاک سپرده شد.

«علی‌محمد» قبل از شهادت مزارش را به من نشان داد

مادر شهید در جای دیگری می‌گوید: «در تشییع جنازه شهدا شرکت می‌کرد و می‌گفت: «من باید شهید بشوم! نباید به مرگ عادی بمیرم.» حتی یک روز که با هم سرمزار شهدا رفته بودیم، جای خود را به من نشان داد و گفت: مرا کنار شهید «احمد قادری» دفن کنید. من ناراحت شدم. گفتم: این چه حرفی است؟! گفت: «این را می‌گویم که برایت عادی شود. من می‌خواهم شهید شوم.»

وصیت‌نامه شهید «علی محمد اسدی آهنگرکلایی»

«با درود و سلام بر یگانه منجی عالم بشریت و نائب بر حقش امام امت و با درود و سلام بی کران به خانواده‌های معظم شهدا، هنگامی که غارتگران شرق و غرب برای پراکندگی حکومت اسلامی به انواع توطئه‌ها دست زده‌اند و سرانجام جنگ تحمیلی علیه کشور اسلامی را آغاز کرده‌اند. عزیزیان زیادی در این راستا به خیل دیگر شهدا پیوستند و عاشقانه حسین زمان را یاری کردند.

جامعه ما باید اسلامی باشد و این ممکن نیست مگر زمانی که یکایک ملت خودسازی کنند و با نفس اماره جهاد کنند در کارهایشان رضای خدا را در نظر بگیرند. متحد باشید، تفرقه آرزوی دیرینه دشمنان ماست.

مرگ حق است، از مرگ نهراسید و در میدان‌های نبرد حضور پیدا کنید که شرافت و آبروی ما در گرو همین جنگ است. کسی که از مرگ می‌هراسد منزل آخرتش را به خرابه‌ مبدل ساخته است.

«علی‌محمد» قبل از شهادت مزارش را به من نشان داد

ای خواهرانم! حجابتان را حفظ کنید که از خون شهدا سرخ‌تر است و راه آنها را ادامه دهید.‌ ای برادرم! اسلحه به زمین افتاده مرا در دست گیر و راهم را ادامه بده.‌ من آگاهانه این راه را انتخاب کردم و آن‌هایی که می‌گویند آن‌ها به زور جبهه می‌روند، آن‌ها ضد انقلاب هستند، آن‌ها روی زخم نمک می‌پاشند با آن‌ها همچون دشمنی سرسخت مقابله کنید. پشتیبان انجمن اسلامی و گروه مقاومت و پشتیبان انقلاب و امام عزیز باشید که این‌ها همه نور چشم این انقلاب هستند.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها