به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ساری، کتاب «از ام الرصاص تا خانطومان» تألیف «مصیب معصومیان» از سوی انتشارات شهید کاظمی در 464 صفحه به چاپ پنجم رسید.
سردار «حمیدرضا رستمیان» فرمانده وقت لشکر عملیاتی 25 کربلا در مقدمه این کتاب به نقش این لشکر در هشت سال دفاع مقدس، کربلای 4 و دفاع از حرم آل الله (ع) پرداخت و با گرامیداشت یاد و خاطره 16 شهید مدافع حرم مازندران در خانطومان، به دلاورمردیها و سلحشوریهای رزمندگان و فرماندهان این لشکر در این نبرد خانطومان اشاره کرد.
این کتاب شامل خاطرات «مصیب معصومیان» از عملیات کربلای چهار در منطقه ام الرصاص و حضور این رزمنده در کربلای خانطومان است.
در بخشی از کتاب آمده است:
مدتی بعد از عملیاتهای چهار و پنج، مدتی را در مرخصی به سر بردم، مرخصی من همزمان شده بود با مرخصی فرمانده گردان صاحب الزمان (عج)، «جواد نژاداکبر». او بچه محل ما بود و از من خواست که به گردان ایشان بروم. من هم به او گفتم: «اگه خاکی اجازه بده، میام.»
بعد از پایان مرخصی، با خانواده خداحافظی کردم و دوباره راهی گردان یارسول (ص) شدم. جواد نژاداکبر هم به گردان خودش برگشته بود. چند روز بعد، رانندهاش «حسین قلیراده» با نامهی درخواست نیرو به گردان ما آمد و نامه را تحویل یحیی خاکی فرمانده گردان یا رسول (ص) داد. خاکی قبول نکرد. جواد در نامه از او خواسته بود تا مرا به گردان صاحب الزمان (عج) بفرستد. وقتی حسین قلیزاده از نزد خاکی برمیگشت، او را دیدم و نتیجه را پرسیدم. گفت: «خاکی با من خیلی بد برخورد کرد. اون قبول نمیکنه که تو رو بفرسته.»
گفتم: «باشه. خودم سر فرصت باهاش حرف میزنم و نتیجه رو اعلام میکنم.»
یحیی خاکی با برادرم محمدعلی رابطهی بسیار عمیقی داشت. از طرفی مرا هم خیلی دوست داشت، و هم بخاطر محمدعلی و هم بخاطر خودم-چون سابقهی عملیاتیام را در کربلای ۴ و ۵ از نزدیک دیده بود، بهخصوص تانکی را که در کربلای ۵ دیده بودم و روی او تأثیر گذاشته بود- نمیخواست مرا از دست بدهد.
انتهای پیام/