معرفی کتاب؛

«طعم شیرین کودکی»

کتاب «طعم شیرین کودکی» روایت‌گر مجموعه خاطرات دوران کودکی شهدای استان هرمزگان، به کوشش «فرزانه باستین» به نگارش در آمده است.
کد خبر: ۴۵۸۰۰۲
تاریخ انتشار: ۰۲ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۵:۵۶ - 23May 2021

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از هرمزگان، کتاب «طعم شیرین کودکی» با موضوع مجموعه خاطرات دوران کودکی شهدای استان هرمزگان، به کوشش «اعظم رمضانی» به رشته تحریر درآمده است.

این کتاب ۸۴ صفحه‌ای با هدف خواندن خاطرات دوران شیرین کودکی مردان بزرگ رزمنده نوشته شده، توسط انتشارات «نشر امینان» در سال ۱۳۹۳ به چاپ رسیده است.

در بخشی از این کتاب می خوانیم:

پدرم سالم برگردد

وقتی پدر علیرضا در ژاندارمری جزیره ابوموسی کار می‌کرد، علیرضا دو سه ساله بود. یک شب طوفانی که پدرش به خانه نیامد ما حسابی نگران شده بودیم. دیدم علیرضای کوچک ما مهر و تسبیح را گرفته توی دستش و دست‌هایش را به آسمان بلند کرده و می‌گوید: «ای مهر، ای جانماز، پدرم سالم برگردد» و چندین‌بار تکرار می‌کرد. و خدای علیرضا پدرش را به‌خاطر دعای صادقانه و معصومانه‌اش سالم به خانه رساند.

چای دادن

آن روزها دایی من متصدی آستانه امام موسی بن جعفر (ع) بود.

ماه‌های محرم و صفر که می‌شد، من و اسماعیل و بچه‌های دیگر جمع می‌شدیم داخل آستانه و کارهای کوچکی کـه از دستمان برمی‌آمد انجام می‌دادیم، هر عصر با آفتابه دور تـا دور آستانه را آب‌پاشی می‌کردیم و بعـد از آن استکان‌ها و آب سـرد را آماده می‌کردیم، مراسم کـه شروع می‌شد بـه مـردم آب می‌دادیم، دل‌مان لک زده بود برای چای بردن، دایی اجازه نمی‌داد و می‌گفت: شماها هنوز بچه هستید، نمیتونین چایی ببرید، می‌سوزین اون‌وقت جواب پدر و مادراتون رو چی بدم؟

با این حال اسماعیل همیشه چند قدمی از من جلوتر بود و از همان بچگی انجام کارهای سخت را بـر عهده می‌گرفـت.

امتحان و سرود

من امتحان داشتم و حسين تمرين سرود. هی داد می‌زدم:  «حسین ساکت. امتحان دارم خدااااااااا» و حسین بلندتر می‌خواند. صدای او مزاحم من بود و درس خواندن من مزاحم او... بالاخره دعوا بالا گرفت و من پیروز شدم. چون مادر حسین را فرستاد توی حیاط. دلم برای دعواهای بچگی‌مان تنگ شده است.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار