فتح خرمشهر، فتح خون/ فرمانده تیپ مهندسی رزمی ثامن الائمه جهاد خراسان:

اسرای بعثی هم آزادسازی خرمشهر را جشن گرفتند

«امیریان» فرمانده تیپ مهندسی رزمی ثامن‌الائمه (ع) جهاد خراسان در خاطرات خود آورده است: 64 اسیر تنومند بعثی در مواجه با شادی و سرور مردم اهواز، «هَنیاً لَکُم» می‌گفتند.
کد خبر: ۴۵۸۶۴۷
تاریخ انتشار: ۰۴ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۴:۵۰ - 25May 2021

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از مشهد، «محسن امیریان» فرمانده تیپ مهندسی رزمی ثامن‌الائمه (ع) جهاد خراسان و معاون سابق وزیر نفت، خاطره‌ای از ماجرای مشارکت 64 اسیر بعثی در جشن مردم اهواز به مناسبت آزادسازی خرمشهر روایت کرد.

به مناسبت ایام گرامیداشت حماسه آزادسازی خرمشهر، این خاطره را می‌خوانیم.

در آخرین مرحله از آزادسازی خرمشهر که با ورود نیروهای ما به شهر همراه بود، رزمندگان ایرانی به قدری متهورانه عمل کردند که بعثی‌های حاضر در شهر، مسحور مانور عملیاتی ما شده بودند لذا همه مقاومت‌های ارتش عراق مربوط به قبل از ورود سراسری قوای ایران به شهر بود و زمانی که ما وارد شدیم، صف طویلی از نیروهای بعثی تشکیل شده بود که خواستار تسلیم شدن بودند.

به عنوان فرمانده تیپ مهندسی رزمی جهاد خراسان که بزرگ‌ترین یگان مهندسی رزمی دفاع مقدس بود، از خرمشهر عبور کردیم و تا ساحل شط جلو رفتیم تا به عنوان اولین نیروها، در برابر پاتک احتمالی بعثی‌ها خاکریزها را برپا کنیم. در همین پیشروی بود که یک کامیون «ایفا» به چشمم خورد که پلاک گذرموقت بغداد داشت و به قدری نو و تمیز بود که همان لحظه گمان کردم احتمالاً استهلاک حرکتی آن بیشتر از 40 کیلومتر نباشد. وقتی سوار شدم فهمیدم که حدسم درست بو ولذا همان‌جا بود که تصمیم گرفتم خودروی غنیمتی را به ناوگان اموال جهاد سازندگی الحاق کنم و لذا سوار شدم و در مسیر خروجی شهر به راه افتادم.

بر مبنای ضوابط عملیاتی، خروج از شهری که تازه آزاد شده است، مغایر با قانون بود و به همین علت، 64 نفر از نیروهای بعثی را سوار ایفا کردم تا هم اسرا را به قرارگاه رسانده باشم و هم کامیون را به عقب برگردانم.

در راه برگشت، رادیوی کامیون را روشن کردم و موج ایران را گرفتم و در همین مسیر هم بود که مارش معروف آزادسازی شهر را از رادیوی کامیون شنیدیم. به شهر که رسیدیم، متوجه شدیم که در واقع نخستین خودرویی هستیم که از خرمشهر به عقب برمی‌گردد.

هرگز انتظار نداشتم که با چنین استقبالی مواجه شویم. شور و شوق مردم غیرقابل وصف بود و اوضاع به گونه‌ای پیش رفت که به خاطر حضور زایدالوصف مردم، در خیابان گیر کرده بودیم و امکان تکان خوردن نداشتیم. هرکس هرچه در خانه خود داشت، برای به اشتراک گذاشتن با دیگران به خیابان آورده بود؛ از شیرینی و نقل و نبات گرفته تا برش‌های هندوانه و حتی آب سرد و جالب این بود که اسرای بعثی همراه ما هم از این استقبال به وجد آمده بودند. وحشت آن‌ها از اقتدار نیروهای بسیج که طعم آن را به اشد قوا در عملیات بیت المقدس چشیده بودند، باعث شده بود تا 64 مرد تنومند بعثی حتی فکر خلع سلاح من و فرار را هم از سر بیرون کنند و فراتر از این، در مواجه با شادی و سرور مردم، «هَنیاً لَکُم» بگویند.

در این لحظه بود که به یاد ایامی که شادمان از پیروزی انقلاب، در جشن بازگشت امام به وطن شرکت می‌کردیم، افتادم. تصمیم گرفتم تا برف پاک‌کن‌های کامیون ایفا را همچون برف پاک‌کن‌های ژیان خودم در خیابان‌های تهران 1359، از شیشه جدا کنم و آن‌ها را روشن کنم تا صحنه طنزآلودی ایجاد شود و به نحوی من هم در جشن مردم مشارکت داشته باشم.

در آن‎جا بود که در حقیقت امر، یک کامیون ایفای ارتش حزب بعث با 64 اسیر عراقی و پلاک گذرموقت بغداد در خیابان‌های اهواز در جشن فتح خرمشهر شرکت می‌کرد و از این شادکامی برای پیروزی وطن با استفاده از تجهیزات دشمن، صحنه‌هایی خلق شد که هیچ‌گاه از خاطر تاریخ پاک نمی‌شود.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار