سی ساله اتاقتو دست نزده، قفس قناریاتو دون می ده
قاب های عکساتو دستمال می کشه، چین های پیشونیش رو نشون می ده
از امامزاده که برمی گرده، شاخه گل تو لیوان آب می گذاره
سفره شو پهن می کنه توی ایوون و واسته تو هم یه بشقاب می ذاره
زنگ خونه اش رو که هر بار می زنن، پیره اما یهو پر در می آره
سی چادرشو سر می کنه، سی ساله چادرشو در می آره
حیات خونه رو تا برگردی، با چه ذوقی چراغون کردن واست
دیشب هم نبودی، رفت خونه بخت؛ دختری رو که نشون کرده بود واست
پیرزن می دونه برمی گردی، خونه رو پرپر می کنه با خنده هات
همین که تو محل می پیچه، جمعه شب ها عطر آش پشت پات
یه غمایی توی این دنیا هست، دل رو کوره ، چشم رو دریا می کنه
جیگر مادرا تاول می زنه، کمر باباها رو تا می کنه
پهلوونای محله رفتن و مادرا موندن و کوه خاطرات
اونا که توی بهشتن، اما طول عمر مادراشون صلوات