به گزارش خبرنگار دفاعپرس از کرج، «محمدحسین ابوالمنصوری پور» فرزند علی در سال ۱۳۴۴ در شهر تهران و در خانوادهای متدین و مذهبی چشم به جهان گشود. وی دوران کودکی خود را تا چهار سالگی در تهران گذراند و پس از آن به همراه خانواده به کرج عزیمت کرد.
با رسیدن به سن هفت سالگی راهی مدرسه شد و تحصیلات خود را تا سال سوم ابتدایی پشت سر گذاشت و سپس به دلیل مشکلاتی که بر سر راه داشت از ادامه تحصیل بازماند و برای کمک به تأمین مخارج خانواده به کار نجاری روی آورد.
محمدحسین از نظر اخلاقی فردی بسیار مؤمن و راستگو بود و برای تمام دوستان، فامیل، اقوام و آشنایان احترام خاصی قائل بود، به مشکلات همه رسیدگی میکرد، با بچهها خیلی مهربان بود، به انجام فرائض دینی بسیار اهمیت میداد و در زمان اوجگیری انقلاب در بیشتر راهپیماییها و تظاهراتها شرکت داشت.
وی در اوایل جوانی به سنت حسنه ازدواج عمل کرد و یک فرزند دختر از خود به یادگار گذاشت. با رسیدن به سن خدمت در سال ۱۳۶۳ راهی سربازی شد و با پشت سر گذاشتن دورههای آموزشی از طریق ارتش جمهوری اسلامی ایران به جبهههای نبرد اعزام شد و سرانجام در نهم خرداد سال ۱۳۶۵ پس از ۱۱ ماه خدمت در منطقه عملیاتی فاو بر اثر اصابت تیر به شکم به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
وصیتنامه شهید
«اینجانب محمدحسین ابوالمنصوری چون در آیندهای نزدیک عازم جبهه نبرد حق علیه باطل میباشم چنانکه سعادت یافتم که به دیدار حق تعالی نائل شوم چند جملهای را برای بازماندگان مینویسم. اولاً از پدر و مادر عزیزم تقاضای بخشش دارم چون میدانم که در این چند سالی که از عمر من گذشته جز رنج و گرفتاری برای آنها چیز دیگری نداشتم و به خدا هم آنها را سوگند میدهم که از من راضی باشند.
درخواست دیگرم این است که از همسر و تنها فرزندم که چند روزی بیش از عمرش نمیگذرد همچون فرزندان خود نگهداری کنند. از مال دنیا نیز هیچ ندارم که به کسی ببخشم. از برادرانم میخواهم که به حرف پدر و مادر گوش کنند و راه قرآن و اسلام را در پیش گیرند و از خواهرانم میخواهم چون زینب (س) صبر داشته باشند.
دیر یا زود مرگ هر انسان فرا میرسد، پس چه بهتر که در راه دین و مملکت باشد. خواهش دیگری دارم که گاهی برایم چند رکعتی نماز بخوانند. فرزند ناقابل شما حسین، ۵ اردیبهشت سال ۱۳۶۵»
انتهای پیام/