به گزارش خبرنگار دفاعپرس از اراک، استان مرکزی شش هزار و ۲۰۰ شهید سرافراز را تقدیم انقلاب اسلامی ایران کرده است، شهدایی که از جان و مال خود گذشتند، تا ما امروز یکی از امنترین کشورهای منطقه باشیم. شهید «حسین صباغی» یکی از غیورمردان دلاور استان مرکزی است که در عملیات «بیتالمقدس» شربت شهادت نوشید و آسمانی شد.
زندگینامه شهید «حسین صباغی»
«حسین صباغی» فرزند «ابراهیم»، سال ۱۳۴۰ در روستای «فرنق» از توابع شهرستان «خمین»، در خانوادهای اصیل و با فرهنگ دیده به جهان هستی گشود، وی از همان سالهای کودکی با نماز و احکام الهی رشد پیدا کرد و به مسجد روستا راه یافت و دوستانی از جنس خودش پیدا کرد که بعداً تعداد بسیاری از آنها به شهادت رسیدند.
«حسین» سعی داشت تا هم در کار و زندگی و هم درس موفق باشد؛ بنابراین پنج سال دبستان را در روستا تحصیل کرد و برای دوره راهنمایی و دبیرستان نیز به «خمین» رفت و توانست دیپلم بگیرد. وی محصلی بود که هم درس میخواند و هم کشاورزی میکرد. پدرش نیاز داشت که او در کنارش باشد و فعالیتهای کشاورزی را با هم انجام دهند؛ بنابراین «حسین» هم نه نمیگفت؛ چراکه اعتقاد داشت رضایت پدر و مادر از بالاترینهاست و رضایت خداوند هم در آن است.
وی درسش خیلی خوب بود؛ بهطوری که در طول تحصیل تا گرفتن مدرک دیپلم همیشه بهترین نمرات را میگرفت و بدون حتی یک تجدیدی توانست مدرک بگیرد. کار سختی بود، هم کار کردن و هم درس خواندن. آن هم همیشه در حال رفت و آمد باشی. از روستا به «خمین» میآمد تا درس بخواند و زود بر میگشت تا در کشاورزی کمک پدرش باشد.
سال آخر تحصیلش بود که جنگ آغاز شد؛ اما «حسین» هرکاری کرد که به جبهه برود، خانوادهاش او را منع کردند. بهگونهای شده بود که سر کلاس درس هم که مینشست، دلش در سنگرها بود. مدرکش را که گرفت تاب نیاورد، وقتی که برگه اعزام را به پدر و مادر نشان داد، رضایت دادند که فرزندشان برای دفاع از میهن اسلامی راهی جبهه شود؛ بنابراین «حسین» سر از پای نمیشناخت و روزی هم که میخواست به جبهه برود، مادرش او را از زیر قرآن رد کرد و کاسه آبی به پشت سرش ریخت تا زود برگردد. پدرش هم قد و بالای رعنایش را نگاه میکرد و زیر لب برایش دعا میخواند.
«حسین صباغی» دوره سربازی خود را در لشکر ۲۱ حمزه سیدالشهداء (ع) آغاز کرد و پس از حضوری فعال در جبهه، در دوازدهمین روز از اسفند سال ۱۳۶۱ در عملیات «بیتالمقدس» در خرمشهر به دیدار معبودش شتافت و به شهادت رسید و پیکر مطهرش سالها در منطقه جنگی ماند تا اینکه پس از تفحص، در روستای «قورچیباشی» به خاک سپرده شد.
وصیتنامه شهید «حسین صباغی»
بسم الله الرحمن الرحیم
«وَ لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» سوره آل عمران، ۱۶۹
مپندارید آنها که در راه خدا کشته میشوند، مُردهاند؛ بلکه زندهاند و در نزد خدای خود روزی میخورند.
اکنون در زمانی قرار گرفتهایم که دین خدا و کشورمان در خطر است و این دین و کشور احتیاج به فداکاری و این نهال گرانقدر اسلام احتیاج به خون دارد و باید به آن خون داد و در راه خدا و دین او خون دادن و شهید شدن نیز سعادت میخواهد و افتخار میکنم که توانستم جان ناچیز خود را در راه خدا و دین و وطنم فدا کنم و این باعث افتخار من است که توانستم سرباز امام زمان (عج) و نائب بر حقش امام خمینی باشم و پدر و مادرم میدانم که نبودنم برای شما تحملناپذیر و سخت است؛ ولی استقامت و صبر را پیشه کنید و برایم گریه نکنید؛ چون هر قطره اشک شما باعث شادی دشمن میشود و نباید شادی دشمن را ببینم و مرا حلال کنید و اگر از شما پرسیدند حسین کجاست؟ بگویید کربلاست و رفته به یاری امام حسین (ع) و به آرزوی خودش رسیده است؛ و امیدوارم که در تربیت برادران و خواهرانم کوشا باشید و بتوانید آنها را طوری تربیت کنید که بتوانند برای اسلام و مستضعفین مفید و بتوانند راهم را ادامه دهند و خدمت کنید به این انقلاب که این انقلاب به رهبری امام خمینی، انقلابی است اسلامی و خدمت کردن به آن، خدمت کردن به اسلام و برای رضایت خداست و از دوست و آشنایانم میخواهم که بتوانند در راه اسلام و وطن اسلامیمان افراد مفیدی باشند و نگذارند که ظالمان و ابرقدرتها بر ما حکومت کنند و نگذارند که اسلام از بین برود و از تمام دوستان و آشنایان برایم حلالیت بطلبید و اگر چیزی از من کسی میخواهد، به او بدهید. به امید پیروزی حق بر باطل و به وجود آوردن جامعه اسلامی و راهی برای نزدیک شدن فرج امام زمان (عج) باشد.
انتهای پیام/