روایتی از زندگی شهید سیدمحمدرضا سعیدی؛

راهکارهای شهید «سعیدی» برای فعالیت انقلابی در دوران ممنوع‌المنبری

حجت‌الاسلام شهید سیدمحمدرضا سعیدی از مبارزان دوران انقلاب اسلامی بود که وقتی او را به هر نحو از سخنرانی منع کردند، گفت: نمی‌توانم حرف نزنم، تکلیف دارم!
کد خبر: ۴۶۱۴۳۵
تاریخ انتشار: ۲۲ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۱:۳۵ - 12June 2021

‌نمی‌توانم حرف نزنم، تکلیف دارم!به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، کتاب «سعیدی»، روایت زندگی حجت‌الاسلام شهید سیدمحمدرضا سعیدی است که گوشه‌هایی از آن در ادامه آمده است:

به یاد روح الله

در یکی از نامه‌هایش به امام نوشت: «خداوند پسری به من عطا کرد و من نام او را روح‌الله گذاشتم تا هر صبح و شام یاد تو باشم...».

نمی‌توانم حرف نزنم!

یک شب بعد از نماز مغرب و عشا بلند شد و گفت: «حالا که ممنوع‌المنبر شده‌ام، ایستاده صحبت می‌کنم.» و بعد درباره‌ صیهونیسم و آمریکا شروع کرد به حرف زدن. جمعیت زیادی از دور و نزدیک می‌آمدند پای صحبتش. یک هفته‌ای که گذشت، گفت: «به ما گفته‌اند ایستاده صحبت نکن! اشکال ندارد. می‌نشینم روی صندلی و صحبت می‌کنم.» چند شب بعدتر گفت: «به من گفته‌اند روی صندلی هم صحبت نکن! باشد. روی زمین می‌نشینم و صحبت می‌کنم.» مردم خنده‌شان گرفته بود. بار آخر به او گفته بودند: «هیچ جوری صحبت نکن!» سکوتش، اما یک هفته بیشتر طول نکشید. یک شب بعد از نماز، دوباره ایستاد پشت بلندگو و گفت: «آقا من نمی‌توانم حرف نزنم. تکلیف دارم. این لباس را پوشیده‌ام که به تکلیفم عمل کنم.» دوباره سخنرانی را شروع کرد. به خانه که رسید دستگیرش کردند.

شاگردان انقلابی

چند نفر از خانم‌هایی که علاقه داشتند دروس حوزوی بخوانند، اما نمی‌توانستند به قم بروند یا نه، رفتند پیشش و از او خواستند برایشان کلاس تشکیل بدهد. اول قبول نمی‌کرد، اما آن‌ها آن‌قدر اصرار کردند تا بالاخره قبول کرد. گفت ۱۵ - ۱۶ نفر جمع شوند تا کلاس را شروع کنند. بعد از یک سال و چند ماه، از آن عده فقط پنج، شش نفر ماندند. در کنار درس، سعیدی دنبال این بود که آن خانم‌ها را به فضای انقلاب سوق دهد. یکی از شاگردانش بعد‌ها از انقلابی‌های مشهور شد: «مرضیه دباغ».

از راهمان بازنخواهیم گشت

یکی از مبارزین از داخل زندان پیغام رساند که: «مراقب باش! قرار است همین روز‌ها بیایند سراغت.» در جواب پیغام گفت: «ما از راهی که پیش گرفتیم باز نخواهیم گشت.»

خیریه سعیدی

حاج‌حسین آقای ترنجی از اهالی محل، یک شورلت آبی داشت. مواد غذایی و اجناس دیگر را با سعیدی بار ماشین می‌کردند و می‌بردند در خانه‌ نیازمندان محل. جنس‌ها را پشت در می‌گذاشتند، زنگ می‌زدند و می‌رفتند. بعد از انقلاب در محل خانه‌ قدیمی سعیدی خیریه‌ای زدند و اسمش را گذاشتند: «خیریه‌ شهید سعیدی.»

به جای فاتحه یک مسئله یاد بگیرید

آیت‌الله شهید سیدمحمدرضا سعیدی در بخشی از وصیت‌نامه خود آورده است: «به هر کسی که می‌خواهد زحمت فاتحه‌خوانی برایم بکشد، بگویید در عوض یک مسٱله یاد بگیرد و عمل کند.»

انتهای پیام/ 141

نظر شما
پربیننده ها