گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس - مهدیس میرزایی: خودش را در جرگه قهرمانان جهاد اصغر معرفی می کند، اما جهاد اکبر را شرط می داند. سالهاست که از جبهه برگشته و با قلم در جبهه نرم می جنگد. قلمش از آن دست قلمهایی است که نرم است و خیلی ها را دفاع مقدسی کرده است.
اگر سرفه امانش دهد، داستاهای خوبی برای گفتن دارد، از روزگاری که در جبهه اتفاقات را ریز به ریز برای مادرش می نوشته تا تلنگرهایی که گاه یک مادر شهید به او می زند.
خیلی ها معتقدند، حمید داودآبادی در دهه 60 مانده است. اما خودش می گوید این ماندن را دوست دارد. چون در دهه 60 مصطفی کاظم زادههایی را دارد که ایمانشان از خیلی ها قوی تر است.
موقع جنگ، رزمنده بود، حالا که از جنگ برگشته نویسنده شده است. می گوید "دوست دارم نویسنده خوبی باشم". دغدغه اش گفتن خاطرات روزگاری است که با رفقای شهیدش در جبهه داشته است.
با کتاب "یاد یاران "شروع به نوشتن کرد. داودآبادی، تقریظ رهبری بر این کتاب را یکی از موثرترین محرک ها برای ادامه دادن در عرصه نویسندگی می داند. "از معراج برگشتگان"، "چادر وحدت"، "پاره های پولاد"، "کمین جولای 82"، "دیدم که جانم می رود"، "حماسه ذوالفقار"، "تفحص"، "عقل درخشان" از دیگر کتاب های وی در عرصهی نویسندگی است.
در بخش اول این مصاحبه، به موضوعات اعزام وی به جبهه و خاطرات آن دوران پرداختیم و در این بخش در خصوص ادبیات دفاع مقدس با وی به گفتو گو نشسته ایم.
**ترک تحصیل عاقلانه**
*دفاع پرس: از کی نویسنده شدید؟
*داودآبادی: 27 مهر سال 60 بود که نویسنده شدم. یعنی دو روز بعد از جبهه رفتن، شروع به نوشتن نامه برای مادرم کردم. نقاش هم شدم، چون در کنار هر نامه عکس پرسنلی خودم را هم نقاشی می کردم. در نامه، گزارش هر آنچه که دیده بودم را می نوشتم.
داستان نویسنده شدنم هم جالب است. در سال 60 اول دبیرستان که بودم دبیر ادبیات من آقای مشایخی بود. وی معلمی بود که کسی جرات نداشت در حضور او صحبت کند. خط نیکویی داشت. آدم باسوادی هم بود. وقتی می خواست کلاس را شروع کند، ابتدا بسم الله الرحمن الرحیم زیبایی روی تخته می نوشت، بعد یک آیه از قرآن را قرائت می کرد و بعد شعری از حافظ و سعدی را می خواند.
یک روز هنوز وارد کلاس نشده بود که من روی تخته با گچ ادای معلم را در می آوردم. از راه رسید و من رفتم نشستم. وقتی وارد شد اولین سوالی که پرسید این بود که چه کسی این را نوشته. من بلند شدم. گفت بیا پای تابلو و ادامه نوشته ات را بنویس. من بلند شدم و شرو به نوشتن کردم و دیدم دست گذاشت روی دستهایم و حرکات دستم را کنترل کرد. از آنجا بود که من خوشنویسی را یاد گرفتم. همچنین یک بار در زنگ انشا وقتی انشایم را خواندم رو به من گفت: تو نویسنده بزرگی می شوی.
بعد از جنگ در حدود 14 شغل رسمی و دولتی را عوض کردم، دلایل خاص خودم را داشتم، چون دوست داشتم در همان دهه شصت و در کنار دوستانم باقی بمانم. دوست نداشتم از آن دوران بیرون بیایم که اگر بیرون می آمدم، باید هزینه می دادم، هزینه اش هم ایمان واعتقاداتم و تمام خاطرات دوستان شهیدم بود.
شروع به نوشتن کردم. بعد از استاد کمرهای شما دومین کسی هستید که به من می گویید، که چه خوب همان سالها ترک تحصیل کردید. یک روز استاد کمرهای وقتی کتاب از معراج برگشتگان من را دید، گفت: حمید یکی از عاقلانه ترین کارهایی که بعد از چنگ انجام دادی، ترک تحصیلت بود. اگر درس می خواندیف یا مهندس می شدی و یا دکتر، هیچ وقت داودابادی از معراج برگشتگان نمی شدی.
امروز به حقیقت حرف استاد پی بردم و به خاطر جایگاهی که دارم خدا را شکر می کنم.
*دفاع پرس: چطور وقایع آن دوران، دقیق و جز به جز در یادتان مانده است؟
*داودآبادی: در جبهه، روی هر تکه کاغذی که به دستم می آمد، می نوشتم. من با خاطراتم در آن دوران زندگی می کردم. لحظه به لحظه خاطرات را به یاد دارم، چون برایم مهم بود و هست. در کتاب «چادر وحدت» تیپ شناسی آدم ها را داریم. اینکه مجاهدین خلق چطور لباس می پوشیدند، اخلاق و نگاهشان به چه صورت بود و یا اینکه تودهای ها چطور بودند. چون با این فضا و خاطرات همراه بودم و ضبط آنها برایم مهم بود.
در سه راهی مرگ، در کربلای 5، یک پی ام پی مجروحین را به عقب منتقل می کرد. من با هر سختی که بود مجروحین را در آن جا می دادم. در نفربر را بستم و هنوز 50 متر از ما دور نشده بود که تانکی شلیک و به این نفربر اصابت کرد. شما قطعاً هیچ وقت جیغ یک مرد را نخواهید شنید، من هم فقط یک بار در طول عمرم شنیدهام. همهی آن مجروحینی که در نفربر بودند در آتش می سوختند و فریاد می کشیدند و ما کاری از دستمان برنمی آمد. فقط گریه می کردیم. شب که در نفربر را باز کردیم تنها چیزی که دیدیم پودر و استخوان سوخته در کف آن بود. حتی نمی دانستیم چه تعداد در این نفر بر بوده اند.
من آن جا بود که داد زدم و گفتم خدایا من را نگه دار تا از مظلومیت این بچه ها بگویم. وقتی برگشتم تهران روی یک ورق کاغذ به همه بگویم که در سه راهی مرگ در شلمچه چه اتفاقی افتاد. تا امروز هنوز این ورق کاغذ تکمیل نشده است.
*دفاع پرس: اولین کتابتان "یاد یاران" بود؟ درسته؟ از این کتاب برایمان توضیح دهید؟
*داودآبادی: اولین کتابی که نوشتم کتاب یاد یاران بود که به خاطر همین کتاب در سال 69 یا 70 بود که به خدمت آقا رسیدیم. حضرت آقا کتاب را خوانده و خیلی خوششان آمده بود. تقریظی هم بر این کتاب نوشته بودند که "در این نوشته، صفا و صداقت زیادی موج میزند. نویسنده غالبا نقش خود را کمرنگ کرده و یاد یاران شهیدش را برجسته ساخته است. روحیهی بسیجی تقریبا با همهی جوانبش در اینجا منعکس است و میشود فهمید که چگونه جوانهایی در کوره گداختهی جبهه به چه گوهرهای درخشندهای تبدیل میشدهاند. ذکر خصوصیات موقعها و حادثهها و آدمها، تصویر باورنکردنی جنگ هشت ساله را تا حدود زیادی در برابر چشم آیندگان میگذارد.
سوال من از خودم این است که آیا این از معراج برگشتگان چقدر میتوانند آن حال و هوا را پس از سفر منالحق الیالخلق حفظ کنند و حتی درست به یاد بیاورند؟ و برای این مقصود عالی از دست ما چه کاری ساخته است؟ و چه کردهایم؟ البته قصور یا تقصیر من و امثال من، نمیتواند تکلیف دشوار آنها را که خدا حجت خود را برایشان تمام کرده، از دوششان بردارد.
این کتاب با روح طنز و مزاحی که در همه جای آن گسترده است و به آن شیرینی و جاذبهی ویژهئی بخشیده، از بسیاری کتابهای جبهه جالبتر و گیراتر است. آن را در شب و روزهای منتهی به بیستم ماه رمضان 1412(5/1/71) خواندم."
همین تقریظ رهبری بر این کتاب باعث شد تا من محکم تر و قوی تر در وادی نوشتن گام بردارم.
**در بحث مطالعاتی و مطالعه اخبار روز و جهانی چه کتابهایی می خوانید؟ چون در کتابخانه شما کتاب هایی به زبان عربی و انگلیسی دیده می شود؟
کتابهای عربی و انگلیسی که در کتابخانه می بینید منابع من برای نوشتن کتاب پارهای پولاد بود.
وقتی نویسنده ای از دوران دفاع مقدس می نویسد، در واقع برای مخاطب امروز قلم می زند. مثلاً من در کتاب چادر وحدت سعی کردم این اصول را رعایت کنم. پاورقی هایی که در این کتاب نوشته شده است برای نسل امروز بسیار مفید است. زیرا یک شخص یا یک حزب را شاید خیلی ها نشناسند که من سعی کردم در پاورقی ها آنها را توضیح دهم.
در نوشتن این کتاب، برای یک فرد آمریکایی اطلاعاتی را لازم داشتم که حدود 5،6 سال به دنبال آن بودم. بالاخره بعد از 30 سال کتابی در آمریکا در خصوص وی نوشته شد و قرار شد برای آن مراسم رونمایی بگیرند. تمام دغدغه من بدست آوردن این کتاب بود. کتاب فروشی به نام آنتوان در لبنان وجود دارد که کتابهای روز دنیا را پس از 24 ساعت عرضه می کند. به یکی از دوستانم که در لبنان بود سفارش آن را دادم. فردای روزی که در آمریکا مراسم رونمایی برای آن برگزار شد کتاب به همراه نسخه pdf آن محیا بود. این کتاب زندگینامه بزرگترین جاسوس آمریکایی در خاورمیانه بود که در لبنان کشته شده بود.
برای نوشتن کتابهای کمین جولای و پاره های پولاد حدود 7 سال وقت صرف کردم و سفرهای متعددی به کشور لبنان داشتم. همهی هزینه ها نیز شخصی بود. نکته جالب در خصوص این دو کتاب این است که دستمزد حق الترجمه آنها چندین برابر دستمزد حق التالیف کتاب بود.
*دفاع پرس: دوست داشتید، خودتان ناشر کتاب هایتان باشید؟
*داودآبادی: نه! نمی خواهم ناشر باشم، چون در این صورت از نوشتن باز می مانم. می خواهم فقط نویسنده خوبی باشم. در زمینه نوشتن تا جایی پیش بروم که کسی نتواند از کارم ایراد بگیرد. البته مخالف نقد و انتقاد نیستم و همیشه پذیرای نقد کتب توسط دوستان هم بوده ام.
*دفاع پرس: کتاب، مخاطبان خاص خود را دارد. آیا خواسته اید که به حوزه سینما هم سری بزنید و کتابهایتان را به فیلم تبدیل کنید؟
*داودآبادی: من نه! من کارم نویسندگی است. البته چندتا فیلم نامه هم نوشته ام.
**مصطفی کاظم زاده به آیه " الم یعلم بان الله یری" ایمان داشت**
*دفاع پرس: استقبال جامعه و مخاطبان از کتابهای شما چگونه است؟
*داودآبادی: این را باید از مخاطبان پرسید. اما خاطره ای در این خصوص برایتان تعریف می کنم. یک روز چند نوجوان کاملاً امروزی نزد من آمدند و در مورد کتاب از معراج برگشتگان و بخش شهید بعد از ظهر که در خصوص شهید مصطفی کاظم زاده است از من سوالاتی پرسیدند. می گفتند اهل نماز نبوده اند اما با خواندن این کتاب نماز اول وقتشان ترک نمی شود. آنها تنها یک چیز را از این کتاب اموخته بودند " الم یعلم بان الله یری". مصطفی هم به این آیه ایمان داشت.
من اگه توانسته باشم با این کتابهایی که نوشته ام یک نفر را هم به راه آورده باشم، برایم کافی است. این در صورتی است که ما که در جیهه حضور داشتیم، قهرمانان جهاد اصغر هستیم، اما جهاد اکبر شرط است.
**حساسیت حضرت آقا به طرح جلد کتابها**
*دفاع پرس: به عنوان رزمنده ای که در جنگ حضور داشتید، نظرتان راجع به کتابهایی که در مورد دفاع مقدس و جنگ نوشته می شود، چیست؟ عرصه کتابهای دفاع مقدس را چطور ارزیابی می کنید؟
*داودآبادی: متاسفانه تحریف در مورد دفاع مقدس بسیار صورت می گیرد. حرف هایی زده می شود که سند ومدرکی ندارند.
چند سال پیش که در کاروانهای راهیان نور به منطقه عملیاتی جنوب رفته بودم، راوی در خصوص عملیات بیت المقدس روایت گری می کرد و می گفت که در شب عملیات رزمندگان برای باز کردن معبر باید از روی مین رد می شدند که تعدادی از رزمندگان در حین عملیات شروع کردند پوتین هایشان را در آوردن و رو به افرادی که آنجا بودند گفتند که این وسایل برای بیت المال است. این نوعی تحریف در تاریخ است. چون اصلاً در حین عملیات که خیلی هم حساس بود وقتی برای انجام چنین کارهایی نبود. اینها سندی ندارند. چون هیچ وقت مخاطب را به کتاب و مرجع آن ارجاع نمی دهند.
پس نباید در کتابها به تحریف و دروغ پردازی مشغول شد. اگر روایتی با سند و مدرک ارائه شود، مخاطب دنبال آن می رود.
یادم هست در سالگرد شهادت شهید همت مرا به مراسمی دعوت کردند و آنجا به من گفتند در خصوص شهید همت صحبت کن. من گفتم: "نمی توانم. اما اصرار بر انجام این کار صورت گرفت. گفتم: من اصلاً شهید همت را ندیده ام که بخواهم در مورد او صحبت کنم. اما متاسفانه می بینیم که بعضی ها با روایت های ناصحیح، شهید را آسمانی و دست نیافتنی کرده اند.
نباید هر کتابی را خواند، اگر کتابی را خواندید و متوجه شدید که با احساسات شما بازی می کند، آن را دور بیاندازید. حضرت آقا وقتی کتابی مطالعه می کنند، نظر خود را نیز بر روی آن کتاب می نویسند. حتی ایشان بر روی طرح جلد کتاب نیز نظر دارند.
در سال 71 زمانی که به خدمت حضرت آقا مشرف شده بودیم، ایشان بر روی طرح جلد کتاب نیز حساسیت نشان دادند. گقتند که طرح جلد باید جذاب باشد. مثل کتاب آقای قدمی که من دوبار به قفسه مراجعه کرده و کتاب "جشن حنابندان" را بر داشته ام اما وقتی طرح جلد را دیدم از خواندن آن منصرف شدم.
پس از آن آقای قدمی به من گفت: کتاب را خوانده ای. گفتم: نه؛ طرح جلد کتاب اذیتم می کند. گفت: به جلد کتاب کاری نداشته باشید، محتوای کتاب را بخوانید.
همین کار را کردم و کتاب را خواندم و دیدم که چقدر این کتاب جالب است اما طرح جلد مناسبی ندارد.
**هنوز زمان آسیب شناسی نرسیده است، باید در عرصه دفاع مقدس کتاب تولید شود**
*دفاع پرس: علاوه بر تحریف، چه چیزی دامن گیر ادبیات دفاع مقدس است؟ آسیب شناسی و نقدی در این زمینه دارید؟
*داودآبادی: هنوز وقت آسیب شناسی نشده است. باید آثار تولید شود و بعد از مدتی آثار خوب، خود را نمایان می کنند. کار من به عنوان نویسنده، نوشتن کتاب خوب و کار شما به عنوان یک خبرنگار، معرفی کتابهای خوب است.
*دفاع پرس: صحبت دیگری اگر باقی مانده، بفرمایید؟
* داودآبادی: نه. ممنون از شما.
*دفاع پرس: ممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.
انتهای پیام/