به گزارش خبرنگار بین الملل دفاع پرس، برادران و خواهران افغانستانی سال هاست میهمان ما هستند . در روزهای تلخ و شیرین در کنار ملت ایران بودند حتی در دوران دفاع مقدس دوشادوش سایر رزمندگان اسلام به دفاع از میهن اسلامی مان پرداختند و حتی شهدایی را نثار انقلاب اسلامی کردند.
سخت کوشی از ویژگی های بارز برادران افغان است که در این سال ها ضمن تحمل غربت و دوری از کشورشان و گذران سخت زندگی و معیشتشان نان حلال بر سر سفره خانواده خود گذاشتند.
به هرحال امروز وقتی صحبت از برادران افغانستانی می کنیم نام آنها را با احترام بیشتر و کمی تامل می بریم..
عزت هدیه ای است که صاحب حرم عقیله بنی هاشم به افغانها داد و باعث شد امروز با نگاه دقیق وکامل تری میهمانان قدیمی خود را نگاه کنیم .. میهمانان ایران زمین با وجود غربت خود و تحمل تحقیر هایی که از سوی دشمنان اسلام و در راس آنها امریکا در طول سال ها متوجه آنها بود و موجب شده بود که از کشور خود مهاجرت کنند، در اقدامی خودجوشانه و زیبا که یاد آور زنده شدن فرهنگ عاشورا و کربلا است دست به مهاجرت دیگری زدند.
مهاجران در هجرت جدید خود دفاع عاشقانه از حرم خواهر غیرت را وظیفه خود می دانند و چه متواضعانه و خالصانه فاطمی می شوند و چه زیبا در آستانه عقیله بنی هاشم سرهایشان را نثار قدم مادر صبر می کنند.
وچه با یقین در این راه گام برمی دارند و شعار "کلنا عباسک یا زینب(س)" سر می دهند، چرا که نیک می دانند سرشان در دامن مادر خوبی ها فرود می آید...
زمانی حیرتمان از رزمندگان افغانستانی مدافع حرم بیشتر می شود که هنوز درمان کامل از جراحت های قبلیشان التیام نیافته راهی سوریه می شوند و آرزوی نثار سرهایشان را دارند..
و حیرت از خانواده ها و زنان افغانستانی که با وجود مشکلات معیشتی و گذران سخت زندگی همسرانشان را در این راه حمایت می کنند..
حیرت تا آنجا پیش می رود که دوست داری از نزدیک به عیادت برخی از این مبارزان و مجروحان مدافع حرم بروی تا از نزدیک برای سوال های بی جوابت پاسخی بیابی.
در چهره های بیماران بیمارستانی در تهران به دنبال چند مدافع حرم افغانی می گردم ..تا بالاخره نگاهم به جوانی کم سن و سال و محجوب افغانی می افتد که از ناحیه دست جراحت برداشته و به دلیل مسائل امنیتی همراه با یک محافظ بود، فرصت کوتاهی پیش آمده بود جلو رفتم و سلام و خدا قوتی گفتم .گفتم از برادران افغان مدافع حرم هستید ؟
آقا مهدی گفت: بله ، از سوریه آمدم و در دفاع از حرم حضرت زینب (س) مجروح شدم..
از علاقه ام برای آشنا شدن با انگیزه آنها برای اعزام به سوریه گفتم و از حال و هوای جنگ در سوریه پرسیدم؟
آقا مهدی گفت: اخیرا اوضاع خیلی وخیم شده، خیلی از دوستانم شهید شدند آرزو دارم هرچه زودتر به سوریه برگردم.
وی ادامه داد: در سوریه گروه های زیادی مشغول جنگیدن هستند قبلا فقط داعش و النصره بود اما الان گروه های دیگری هم به جنگ داخلی در سوریه دامن می زنند.
از او پرسیدم انگیزه مالی چقدر برای شما و دوستانتان اهمیت دارد؟
مجاهد غیور افغانی که متواضع و آرام بود گفت: انگیزه مالی برای اعزام به سوریه نداریم چیزهای با ارزش دیگری هم هست که برای ما اهمیت دارد..
در پایان گفت و گوی کوتاهم با این مجاهد افغانستانی گفتم برای شما و موفقیتتان دعا می کنیم .
از او خواستم که بقیه دوستانش را که در این بیمارستان هستند را معرفی کند نشانی داد که برای من خیلی راهگشا بود..
در میان راهروی طولانی بیمارستان در اتاقی را زدم که عیادت کنندگان زیادی داشت..
دو سه خانم افغانستانی و چند کودک که دور تخت پدرشان را گرفته بودند در اتاق بودند. وارد شدم واز جوان افغانستانی که روی تخت بود عیادت کردم..
نام این مجاهد افغان عیوضعلی بود..
لبخند روی لبشان و استقبال صمیمانه شان موجب شد که راحت تر با این مبارز افغانستانی و خانواده اش رابطه برقرار کنم..
***عیوضعلی که از ناحیه پا به شدت مجروح شده بود خیلی خوش رو و خوش برخورد از سفر عاشقانه اش به سوریه گفت..
در حالی که به همسرش و فرزندانش نگاه می کرد گفت از خانمم اجازه گرفتم تا برای دفاع از حرم خانم حضرت زینب(س) به سوریه برم.
وی ادامه داد: ما افغانستانی ها تحت عنوان تیپ فاطمیون اول به زیارت حرم حضرت زینب (س) رفتیم و پس از آن به دفاع از حرم بی بی پرداختیم..
عیوضعلی گفت: من در حرم حضرت زینب(س) به آسمان نگاه کردم و از خدا خواستم تا جان در بدن دارم در این آستان خدمت کنم..
وی ادامه داد: انشالله اگر خوب بشم و خانم هم اجازه بدن حتما مجددا برای اعزام به سوریه آماده میشم..
از همسرش پرسیدم که اجاز می دهی دوباره همسرتان به سوریه برن گفت بله اگر خوب بشه می تونه دوباره بره..
مجاهد زینبیه سوریه گفت : خیلی از دوستان من در سوریه به شهادت رسیدند الان دوباره سوریه شلوغ شده داعشی ها و النصره به دنبال زدن سر ما هستند ، فاصله آنها با حرم زیاد نیست.
وی با اشاره به نحوه مجروحیتش گفت: آنجا راننده تانک و توپ چی بودم روز مجروحیت مشغول مبارزه با تروریست ها بودیم ساعت نه ونیم صبح بود که ما را با موشک هدف قرار دادند..
مجاهد تیپ فاطمیون افزود: شدت مجروحیتم تا حدی بود که ابتدا فکر کردم از کمر قطع نخاع شدم اما بچه ها محل جراحتم را با دستمال بستند و من را ابتدا به بیمارستانی در شام و بعد به تهران انتقال دادند.
عیوضعلی گفت: به غیر از فاطمیون، زینبیون و نیروهای حزب الله هم هستند که از حرم بی بی زینبم دفاع می کنند و تاکنون نگذاشتند آسیبی به حرم حضرت زینب(س) برسد.تا جان در بدن داریم از آستان حضرت زینب (سلام الله علیها ) دفاع می کنیم.
گفت و گو از وجیهه سادات حسینی
انتهای پیام/ح