به گزارش خبرنگار دفاعپرس در البرز، «عليرضا جعفر طرقی» در سال 1350 متولد شد و دوران کودکی او در کوی کارخانجات فخر ایران سپری شد. دوران ابتدایی را در فخر ایران گذراند و برای ادامه تحصیل به همراه خانواده به شهرستان هشتگرد نقل مکان کردند. تا سوم راهنمایی در آنجا به تحصیل خود ادامه داد. در همان سنین هوای جبهه به سرش زد، به هر طریق ممکن میخواست در جبهههای حق حضور یابد ولی کمی سن، این اجازه را به او نمیداد.
با توجه به اینکه پدرش هم در جبهه بود، بعد از اصرار زیاد توانست به جبهه اعزام شود. در همان اعزام اول مجروح شد و مدتی را جهت مداوا و بهبودی در منزل سپری کرد. بار دوم از طریق جهاد سازندگی تهران به جبهه رفت و بعد از آموزش، در خط مقدم انجام وظیفه میکرد تا اینکه در تاریخ 5 مرداد سال 1367 در عملیات مرصاد در شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمد و به آرزوی دیرینه خود که خدمت به اسلام و شهادت در راه خدا بود رسید.
این شهید از همان سن کودکی کار میکرد زیرا بیکاری را دوست نداشت و در ضمن تحصیل به فروشندگی نیز میپرداخت تا کمبود هزینه زندگی خانواده را به علت عدم حضور پدر در خانواده تأمین کند. در مسابقات قرآن شرکت میکرد و چندین مرتبه نیز به کسب مقام نائل آمد.
وصیتنامه شهید
«بسم الله الرحمن الرحیم.
اشهد ان لا اله الا الله و اشهد الله محمد رسول الله و علی ولی الله اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و من محمد و آل محمد محمد.
در لحظاتی حساس قلم در دست گرفتهام. گویی ساعت آخر زندگی حیات خویش را میگذرانم و آماده سفر هستم. باروبنهام را مهیا نمودهام تا به دیدار عاشقم بروم. لذا بر خود دانستم چند سطری مطالب خویش را هر چند مختصر به تحریر در آورم و اینک هر چه بر روانم جاری میگردد بیان میکنم.
ای مردم به خون تمامی شهدا سوگند به مقدسات اسلام قسم که روز قیامتی در پیش است. به یاد روز حسرت و پریشانی باشید. روزی که همه از هم میگریزند و فقط اعمال نیک هر کس ناجی او خواهد بود و قدر همدیگر را بدانید و اخلاق اسلامی را رعایت فرمایید و وظایف دینی خود را به نحو احسن به انجام برسانید.
راهی که فرزندان شما رفتند و راهی که شما ملت برگزیدهاید صراط و سربلندی است. راهی که سختیها و مشقتها دارد. راهی است که برگشت ندارد و خدا نکند آدمی از این راه پر رهرو جدا شود. از خدا بخواهید عاقبت به خیر گردید.
ای پدر و مادر بزرگوارم این را خوب میدانم که برایم چه کشیدهاید اما این را متذکر شوم که رسول خدا و اهل بیت (ع) پیش از اینها به خاطر اسلام و حفظ قرآن زحمت کشیدند و خونها به پایش ریخته شد. پس اگر خویش را رهرو اهل بیت (ع) بدانید تمام اینها برای ما سهل و آسان خواهد بود و اضافه بر آن مایه سربلندی شماست که امانت خدا را در راه خشنودی او به قربانگاه فرستادید و امید است پرچم اسلام با پیروزی و نصرت هر چه سریعتر به اهتزاز درآید.
این زمان شاهد باش، ای زمین گواه باش، من رفتم تا ندای حسین (ع) را که در دشت کربلا در میان آن خاموشان پست و در غوغای چکاچک شمشیرها و نیزهها و در پس تمام مظلومیتهای تاریخ برآمد، جواب گویم و خون بیارزشم را در رکاب فرزند برومندش روح الله به درگاه احدیت هدیه ببرم و میگویم.
اگر دین محمد (ص) با خون من محکمتر میشود، پس ای شمشیرهای آخته مرا در بر گیرید و به سوی دیار عاشقان سوقم دهید. آنجا که فقط پرواز است و پرواز. عاقبت با خون خود این دیوانهها را به میز محاکمه خواهیم کشید. همانسان که مولایمان حسین تمامی ظالمین را به محاکمه کشید.
تو ای تاریخ ای کربلای ایران شاهد باش که من با خونم به سرورم عرض کردم «یا اباعبدالله انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم الی یوم القیامه» آری شهادت زینت محمد و آل محمد است و میراث است. چه باک از شهادت که خود تولدی نوین است.
پیامم به تو ای خواهر عزیزم؛ من نیز همانند تمامی شهدا این پیام را به تو میدهم «ای زن از فاطمه به تو اینگونه خطاب است ارزندهترین زینت تو حفظ حجاب است.» در کنار حجاب خود اخلاق و شئونات اسلامی را به کلیه خواهرانم توصیه میکنم و از آنها میخواهم زینبوار در راه اسلام کوشا باشند.
پیامم به برادران عزیزم؛ برادران عزیز تمامی شهدا پیامشان این است: «اطلبوا العلم من المهد الی الهد» ز گهواره تا گور دانش بجوی، درستان را بخوانید و نگذارید فردا یک مشت آدم جبهه ندیده و بیایمان، پست ریاست را در دست بگیرند و شما را حتی آدم حساب نکنند.
درس بخوانید تا شاید با درس خواندن خود بتوانید انتقام خون برادرتان و برادرانتان را از این مزدوران و سفاکان بگیرید. در پایان از تمام امت حزب الله میخواهم که جبهه را خالی نگذارند و اگر بدی در حق آنها کردهام مرا حلال نمایند. به امید پیروزی رزمندگان و باز شدن راه کربلا.
انتهای پیام/