شهید «حسن قائدی»؛

رفتن به قبور شهدا را فراموش نکنید

شهید «حسن قائدی» در قسمتی از وصیتنامه خود آورده است: پیام من به امت حزب‌الله ایران این است که امام را تنها نگذارند، رفتن به قبور شهدا را فراموش نکنند و احترام خانواده شهدا را حفظ کنند.
کد خبر: ۴۶۱۹۴۳
تاریخ انتشار: ۲۴ خرداد ۱۴۰۰ - ۲۱:۵۰ - 14June 2021

رفتن به قبور شهدا را فراموش نکنیدبه گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از بوشهر، در تاریخ 1349/04/01 خداوند به خانواده قائدی در شهر بردخون از توابع شهرستان دیر فرزند پسری به نام حسن عنایت نمود.

حسن در سن چهار سالگی مادرش به علت بیماری فلج شد، از آن زمان، در کنار پدر پیر و نامادری خود زندگی را ادامه داد و با فقر و محرومیت دست و پنجه نرم کرد.

با رسیدن به شش سالگی راهی دبستان شد و با علاقه و استعداد خدادادی به فراگرفتن دانش پرداخت و در این میانبه فعالیت های هنری نیز علاقمند گردید و در این زمینه فعالیت های چشمگیری داشت. در دوره راهنمایی، نامادری اش که بر اثر محبت فراوان او را مادر می نامید، از دست داد که این مسئله، ضربه روحی شدیدی برای او بود. به علت گرفتاری های فراوان نتوانست در دوره دبیرستان مجبور به ترک تحصیل شد.

در سال اول دبیرستان بود که برای اولین بار قدم به صحنه های نبرد گذاشت و در در سن پانزده سالگی، پدر پیرش نابینا گشت و مسئولیت حسن، تنها فرزند خانواده بیشتر شد، به طوری که مجبور بود برای ادامه زندگی به کار کردن بپردازد و شخصاً مسئولیت نگهداری و مراقبت پدرش را به عهده گرفت.

با وجودی که به ورزش علاقه فراوان داشت و یکی از ورزشکاران خوب بردخون بود؛ اما فقط ساعات مخصوص را به این امر اختصاص می داد و چون به مسئله جنگ اهمیت فراوان می داد و اکثر اوقات خود را در بسیج محل به فعالیت می پرداخت و به عنوان یک بسیجی فعال و همیشه آماده تلقی می شد. خصوصیات اخلاقی او نیز زبانزد خاص و عام بود و از نظر انجام فرائض دینی بسیار کوشا بود. در کلیه مسائل اجتماعی و مردمی و مراسمات و راهپیمایی ها حضور فعال داشت.

با شروع عملیات بازسازی مناطق سیل زده بخش بردخون، در بنیاد مسکن بردخون به فعالیت پرداخت و با تمام وجود در کنار سایر برادران به کا طاقت فرسا پرداخت و چون در این زمان، مسئله اعزام به جبهه پیش آمد، کار را رها کرده و و راهی جبهه شد. حسن در عملیات های کربلای ۴ و ۵ شرکت داشت و در عملیات کربلای ۵ از ناحیه پا مجروح شد.

آخرین مرحله اعزام شهید به جبهه، پس از پذیرش قطعنامه بود که در گردان امام حسین (ع) لشکر ۱۹ فجر مشغول به خدمت شد. سرانجام در تاریخ 1367/05/28 در بهمنشیر آبادان به شهادت رسید.

وصیت نامه شهید «قائدی»

من که کوچک تر از آنم که شهادت نصیبم شود؛ زیرا شهادت فوز عظیمی است که نصیب همه کس نمی شود و من خودم را لایق شهید شدن در راه خداوند بزرگ نمی بینم؛ زیرا شهادت نصیب افراد پاکی چون یوسف (یوسف بردستانی) و ابراهیم (ابراهیم درمانده) عزیز و غیره می شود، که دل از دنیا بریده و پاک بودند.

من هیچگاه حرف شهید رجایی یادم نمی رود که می گفت: « رزمندگان ما شهادت را از شیر مادرهایشان گرفته اند» واقعاً درست می گفت؛ زیرا مادران ما، ما را به روضه امام حسین(ع) بردند و گریه کردند. آب چشمشان با شیر قاطی شد و به ما دادند و عشق امام حسین را در دل ما پروردیدند.

ای مردمی که می گفتند ای کاش ما در کربلا بودیم و امام حسین را یاری می کردیم، حالا این امام خمینی، فرزند امام حسین(ع) و این صحنه ها، صحنه های کربلا؛ زیرا ما در صحنه های جنگ و در میان شهیدان، جوان داریم، پیر داریم، روحانی داریم، تازه داماد داریم و اگر راست می گویید حالا بیایید امام را یاری کنید.

و امّا پیام من به گروه حزب الله بردخون اگر چه با رفتن یوسف عزیز گروهی بخواهند جامعه پاک ما را به تباهی بکشانند، جلو آنان را  بگیرید و نگذارید که فعالیت کنند. و پیام من به امت حزب الله ایران و بردخون این است که امام را تنها نگذارند، جبهه را فراموش نکنند، دعای کمیل و آمدن به بسیج و رفتن به قبور شهدا را فراموش نکنند و احترام خانواده شهدا را حفظ کنند؛ زیرا آن ها جگر گوشه هایشان را داده اند و اما ای کسانی که به دنیا چسبیده اید و این دنیای زودگذر نمی گذارد که به جبهه بروید، به خود آئید و فکر کنید که این دنیا ماندنی نیست.

و پیام من به دانش آموزان این است که جبهه ها را فراموش نکنند و همچنین در مدرسه نگذارند که عده ای فرصت طلب از وقت استفاده کرده و فعالیت کنند و وظیفه اصلی شما این است که درس بخوانید و به دانشگاه بروید و ان شاء الله به جامعه خدمت کنید؛ زیرا اگر مستکبرین و ضد انقلاب ها به دانشگاه ها بروند دکتر، مهندس، معلم و غیره بشوند.

به بخاطر اینکه در بین مردم محروم نبوده اند درد جامعه ما را احساس نمی کنند و نمی توانند به مردم محروم ما خدمت کنند؛ اما به خاطر اینکه شما مستضعف بوده اید و زجر کشیده اید و به این جا رسیده اید می توانید به خوبی به جامعه خدمت کنید. اما پیام من به مادرم ای مادر! می دانم که تا به این جا رسیده ام زحمات فراوانی برای من کشیدی و من فرزند بدی برای شما بوده ام، ولی به بزرگواری خودتان مرا ببخشید و مرا حلال کنید و در بین مردم افتخار من که فردا جلو حضرت زهرا (س) رو سفید هستی.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها