«حمید پارسا» رزمنده دوران دفاع مقدس در گفتوگو با خبرنگار دفاعپرس در البرز اظهار داشت: «سید مصطفی حسینی» 18 ساله بود که نهم آذر سال 1360 در عملیات فتح بستان به شهادت رسید. آن زمان شهدا را به سردخانه بیمارستان شهید مدنی منتقل میکردند.
وی عنوان کرد: زمانی که پیکر مطهر این شهید به کرج رسید برای عرض تسلیت به منزل آنها رفتیم. وقتی به درب منزل آنها رسیدیم دیدیم خانواده وی به همراه جماعتی در حال خروج از منزل هستند.
پارسا افزود: خانمی بین این جماعت نظر مرا به خود جلب کرد. او در حالی که یک سینی را روی سرش گذاشته و روی آن را با پارچه زیبایی پوشانده بود از منزل خارج شد و به راه افتاد. پرسیدیم چه خبر شده؟ گفتند: «خانواده دارن میرن آقا مصطفی رو ببینن». ما نیز آنها را تا بیمارستان همراهی کردیم.
این رزمنده دفاع مقدس گفت: به سردخانه رسیدیم، تابوت آقا سید مصطفی را آوردند و همه دور آن جمع شدیم. وقتی درب تابوت را باز کردند آن خانم جلو آمد و سینی را روی زمین گذاشت و پارچه زیبای روی آن را برداشت. درون سینی یک ظرف شیرینی، یک کاسه نقل، چند شاخه گل و یک ظرف حنا بود.
وی افزود: آن خانم کنار تابوت نشست و گفت: «آقا سید مصطفی، مادر جان، دلم میخواست شب دامادیت حنابندانت کنم اما تقدیر این جوری خواست، حالا مادر میخواهد برات حنابندون بگیره». خم شد و با دست حنا را برداشت و بر دستهای پسر گذاشت، محاسن کمپشت و تازه روییده سید مصطفی و صورت او را نیز حنا گرفت.
این رزمنده دفاع مقدس ادامه داد: آنجا بود که فهمیدم آن خانم، مادر آقا سید مصطفی است. مادر مشتی نقل نیز برداشت و بر پیکر پسر شهیدش که در تابوت بود پاشید و کنار رفت.
وی عنوان کرد: سه ماه بعد آقا سید جلیل برادر سید مصطفی نیز عازم جبهه شد و در عملیات بیت المقدس با مجروحیت به اسارت دشمن درآمد. هفت سال در اسارت بود تا به شهادت رسید و پیکر مطهرش پس از بازگشت آزادگان به میهن بازگشت.
پارسا متذکر شد: او زمانی به ایران بازگشت که تنها دخترش بزرگ شده بود و آرزوی دیدار پدر را بر دل داشت اما با ورود آزادگان به میهن چشم انتظاری این دختر نیز به سر آمد و پیکر پدر را در آغوش گرفت.
انتهای پیام/